محمد عوض نبی زاده
افغانستان سرزمین استبداد زده ی است که درطول چندین دهه ی اخیرآزمایشگاه نظامهای سیاسی خود کامه ی،متمرکزسلطنتی و ریاستی بوده که قدرت دراختیارپادشاه ورییس جمهورقرارداشته که عدم حسابدهی حکومت به نهادهای ناظر،حاکمیت قانونراتحت الشعاع قرارداده ومردم نتوانستند دراین نظامهای سیاسی جای خودراپیدا نمایند.همانگونه که کارل پوپرفلیسوف معروف میگوید((سیاست،محل آزمون وخطا ست وهرآن ممکن است که نظامهای سیاسی بنابرنیازجامعه جای خودرابه نظامهای کاراتر،خالی کندکه ابدی بودن نظامها،یک خیال باطل است)).نظامهای ریاستی وپارلمانی دوتفکرسیاسی ودوشیوه ی حکومتداری است.یکدهه پیش،طرح نظام ریاستی درافغانستان بوسیله ی کمیسیونی رقم زده شدکه درین نظام سیاسی به رییس جمهورصلاحیت میدهدتاوالیان،قوماندانان پولیس ولایات،ولسوالان وشهردارهارابافرمان مقررویک ثلث اعضای مشرانوجرگه راانتصاب کند.
ازلحاظ ساختاری ماهیت نظام کنونی بانظامهای خودکامه ی پشین کدام فرقی ندارد نظام ریاستیِ فعلی حالاازاصول اولیه خودجداشده ودست رییسجمهورراچنان بازگذاشته است که اورا بعنوان سلطان وشاه تمامیتخواه مبدل کرده است زیرا رییسجمهوردوست دارد نه برمبنای منافع ملی،بلکه برمبنای خواسته های شخصی خود،بعنوان حاکمِ بلامنازع عمل کند.موضعگیری اخیرحکومت درباره ی طرح نظام پالمانی حکایت گرآن ا ست که گویا افغانستان ملک ومیراث خاندان خاصی باشد ودیگران درآن طفیلی زندگی میدارند.
تاکید تیم حاکم مبنی بردفاع ازنظام متمرکزفعلی واتهام بستن به کسانیکه خواهان تغییراین نظام اند،که هیچ گونه بنیاداستدلالی ندارد ودرواقع اهانت به اراده وشعورمردم افغانستان ومخاصمت جدی باارزشهای دموکراتیک دانسته میشود.درحالیکه کاهش قدرت شاهانه رییس جمهوروانتخابی شدن شهرداریها، ولسوالان ووالیان ازجمله مطالبات اصلی شهروندان کشورهستند واقوام محروم افغانستان خواستارنظام پارلمانی درافغانستان است ومیخواهند که نظام پارلمانی آزمایش شود تا قدرت ازطریق نمایندگان شان دراختیارمردم قرارگیرند.نشست برلین با طرح نظام پارلمانی رویکرد وتکانه ی جدیدی درسرنوشت سیاسی افغانستان وسیاست بینالمللی وارد نمودکه این طرح ساختار نظام سیاسی راازشکل انحصارگرائی وازانحصاریکشخص و گروه قومی،بیرون میکند وواقعیتهای گوناگون اجتماعی رابطورشفاف موردتوجه قرارمیدهد وتوازن میان واقعیتهای اثرگذارسیاسی درافغانستان رابرملا وبرای همه ی طرفهای درگیرزمینهی آنرامساعد میسازدتا اززوروفشاربیرونی واستبداد تکقومی برای چانه زنیهای داخلی بشکل ظالمانه ی آن جلوگیری شده بتواند.
گرچه نشست برلین عکس العملهای گوناگون موافقین ومخالفین رابه همراه داشت که عکس العمل تیم حاکم درین زمینه خصمانه ودورازعرف معمول سیاسی بوده است زیرا ارگ کابل ازطرح مخالفان سیاسی خود نسبت به تغییرنظام، چنان برافروخته شد که گویا حیثیت فردی شان به این نوع ساختاربستهگی داشته باشد.شرکت کنندگان اجلاس برلین طرح نظام پارلمانی بجای نظام ریاستی وراه نجات ازدکتاتوری رابامردم افغانستان وجامعه بین المللی درمیان گذاشته اند وخواستارایجاد یک سیستم غیرمتمرکزکثرت گرای اداری که باواقیعتهای سیاسی، اجتماعی وفرهنگی کشورمطابقت داشته باشد، شده است واین نشست توانست که ازسقوط افغانستان دردامن یکرژیم خشونتگراوتکقومی جلوگیری نماید.درنظام پارلمانی بدلیل پاسخگو بودن رئیس قوه ی اجرائیه دربرابرپارلمان، وانتخابی شدن والیها, ولسوالها وشهرداران توسط مردم محل وبالابودن کنترل پارلمان برامور-حکومت مجبوراست موضوع مشارکت ملی راجدی گرفته وآنراعملی نماید.گرچه وضعیت پریشان سیاسی درافغانستان، جبهه ملی را درموقعیت برجسته قرارمیدهد.
اماچالشهای که دربرابرفعالیت این جبهه قراردارد نیزقابل توجه میباشد. اگرجبهه ملی ازاین تحولات برای استفادههای مقطعی دررابطه به امتیازگیریهای سیاسی داخل افغانستان کارگیرد،بازی را به شکست تبدیل وخیلی ذلیلانه ازمیان برداشته خواهند شد زیراجبهه ملی ازمخاطرات اوپراتیفی حکومت کابل تاهنوزمصئون نبوده ودشمنان جبهه که همه آدرسهای قومی دارند، علیه آن به پروپاگندهای بی امانی دست زده اند دولت درین ده سال مردمراباچاکلیت دموکراسی مصروف ساخته که خود ومافیای همدستش به ثروتهای فرعونی دست یافتند.رهبران جبهه ملی جهت مبدل شدن جبهه بیک حلقه فراگیرباید شخصیتهای مردمی، سیاسی، فکری وفعالان اجتماعی بیشتری رابه این حرکت جدیدجذب وبرای تحقق اهداف شان- تدویراجتماعات درسطح ملی،گفتگوبرای توسعه سیاسی جبهه ملی،بیان دیدگاه های کنفرانس برلین، حضوردرکنفرانسها درخارج وداخل افغانستان فعالیتهای شانرابیشترتشدید نمایند.
دربازیهای سیاسی کنونی کارتهای متعددی دراختیاررهبران جبهه ملی برای بازیهای گسترده قرارگرفته است که اکنون سرعت تحولات سیاسی ونگرانی دولت ازکسب اقتداراین جبهه،رهبران این نهاد جدیدرادرگذرگاه های دشوارقرارداده اندکه عبورموفق ازاین گذرگاه ها مستلزم تفکر عمیق وتدبیردقیق سیاسی میباشد. شگفت انگیزتراینکه دولت کابل در باره ی مذاکرات میان طالبان وامریکا وبازشدن دفترسیاسی آنها درقطرهیچ واکنش منفی نداشت اما رهبری جبهه ی ملی منسوب به اقوام دیگررا،متهم به خیانت،نقض حاکمیت ملی ودشمنی به وحدت ملی کردند.
رهبران جبهه ملی میگویند مذاکره،بین دولت وطالبان باید ازحالت انحصارخارج و به گفتمان ملی تبدیل گردد زیراما بخش کلانی ازمردم افغانستان هستیم که ازمیلیونها انسان نمایندگی میکنیم وهیچ گفتگویی بدون حضورمردم، نه اعتبار داردونه هم به صلح میانجامد وتجربه ی چندین دهه جنگ نشاندادکه اگربیک گروه کوچک هم احساس محرومیت داده شود،میتواند برای این کشورِ،سالها ایجادمشکل نمایدونبایدهیچ گروه موثیردرقضایای افغانستان بیرون ازجریان مذاکرات بماند. درروند(مذاکرات صلح) کنونی باید برای تمامی جناحهای سیاسی و مدنی سهم فعال داده شود، درغیرآن بامعاملههای خطرناک پنهانی با طالبان میتوان افغانستان رایکبار دیگروارد روند مناسبات قومی وتباری نمودهمان برنامه ای که طالبان درزمان حاکمیت خود آنرا به اجرا گذاشتند.
چنین طرزبرخورد خطر پیروزی آن نیروهای سیاه تروریستی وافراط گرایی مذهبی رابه وجود میآورد که ازمدتها به این سو درمنطقه گسترش یافتهاند اقوام محروم کشورومردم جهان،حکمروایی ترورووحشت گروه طالبان را یک و نیم دهه پیش تجربه نمودند.مردم افغانستان هرروزجنگ وویرانی راتجربه میکنند ومردم نگران اندکه درکشاکش سیاستهای جهانی،خُرد وخمیرشوند و دوباره به روزگارسیاه برگردند ترس ازبازگشت به گذشته ی تاریک، مردم افغانستان را فرا گرفته است.چنانچه طی مدت بیش ازیک ونیم دهه کشتاروقتل عامهای متعدد نژادی وقومی،زمین سوخته،کوچ اجباری،بریدن سرانسانها، سنگسارزنان،بدارآویختن کودکان،کوبیدن کیبل برزنان،پاشیدن تیزاب بالای دختران، تخریب مکاتب به قتل رسانیدن روزانه بطوراوسط پنجاه نفردرعملیاتهای انتحاری، انفجار وحملات تروریستی وغیره توسط گروه طالبان این گروه رابیک گروه تروریستی مبدل کرده است .
طوریکه دربیانیه های اخیرگروه طالبان گفته شده جهاد ادامه داردکه معنی مذاکره قطع جهاد نیست اما درعین حال به مذاکرات خود باجامعه بین المللی ادامه میدهیم.درحالیکه اکنون طالبان درصددند تا نیروهای خود راحفظ نمایندکه بعد ازسال ۲۰۱۴،توان سرنگونی رژیم را درافغانستان داشته باشند.ولی تیم حاکم قبیله سالارتلاش دارد که با گروه طالبان معامله نماید وقدرت قبیله ی خویش راهرچه بیشترتحکیم بخشیده وتصفیه حسابهای سیاسی وتاریخی راباحریفان خلع سلاح شده قومی شان شروع کنند ویکی ازشرایط طالبان درحقیقت گرفتن انتقام ومجازات رهبران سیاسی اقوام غیرپشتون است.اکنون بایدقربانیان فاجعه ی نسل کشیها بوسیله ی طالبان نگذارندکه تیم حاکم ارگ سرنوشت خون ومرگ را برویرانههای امید آنان رقم زند.
چون طالبان وحزب اسلامی اردوی ملی همه مربوط به قوم حاکم همه مسلح اندودرارگ کابل افرادی هستندکه حافظ منافع طالبان اند.ولی،اقوام محروم،زنان وفعالین مدنی،غیرمسلح،درمحلات خویش با دست خالی وبدون سلاح نظارهگراند اما، دراین میان،آنچه که نادیده گرفته میشود،خواسته های واقعی مردم افغانستان است.تداوم اختلافات کابل باحامیان بین المللی اش باعث ضایع شدن فرصت دهساله،مصارف میلیاردها دالر،کشته شدن هزاران نفرازعساکربین المللی ومردم افغانستان وتقویت،افراطیون وتروریستان شده است.اماحلقه حاکم کابل تمام دست آوردهای مردم افغانستان ومتحدین بین المللی آنانرادرجنگ علیه تروریزم بخطرناکامی مواجه ساخته وزمینه ی بیشتررابرای فعالیتهای طالبان مهیا نموده است.
اگرحکومت افغانستان باطالبان کناربیایندوهمه دستآوردها،پایمال خواهدشد.قرارمعلوم امریکادرتلاش ایجادمناطق خودگردان دربرخی ازمناطق جنوب افغانستان به طالبان،است که،عملاًبخشهای ازکشوردراختیارحکومتهای محلی طالبان قرارخواهد گرفت واجرایی شدن این طرح، برای امریکا فرصت میدهدکه مناطق حایل را بوجودبیاورد تانیروهاوساکنان این مناطق که نسبت به دولتهایشان ناخشنودی دارند،ارضا شوند.چون دولت کابل نمیتواندازجنوب افغانستان بدون مشارکت نظامی خارجیها دفاع کندکه باخروج نیروهای امریکایی ازاین مناطق،شرایط برای ورود طالبان آماده خواهدشد.
باتوجه به ظرفیت کاربردی طالبان دربسترمنافع پاکستان وبازیهای ژئوپولیتیکی منطقه،مسیربازیهای سیاسی باتعریف جغرافیای مجزابرای حاکمیت طالبان منتهی خواهندشد.منطقه خودگردان بلوچستان که بخشهای ازافغانستان،پاکستان وایران رااحتوامیکند نیزمطرح بوده،ولی اینطرح بعدازعملی شدن منطقه خودگردان پشتونستان دردستورکارقرارخواهندگرفت این گزینه میتواند بحرانرا درحوزه های کوچک تقسیم کرده ومدیریت آنراباهزینه کم تر امکان پذیر سازد .
شبکه ی سراسری مردم هزاره