بیانیه عباس دلجو در سمینار شورای سراسری هزاره های استرالیا

به نام خدا!

“پاسخ چلچله ها را تو بگو !
قصه ابرِ هوا را تو بخوان !
تو بمان با من، تنها تو بمان !
در، دل ساغر هستی تو بجوش !
من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی است،
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش ” !

محترم هیئت‏ رئیسه، معززین‏ قوم، خواهران و برادران ! سلام و سلامتی ارزانی شما باد !

اجازه‏ دهید قبل از شروع گپها و درد دلهایم، تشریف‏ آوری شما عزیزان را در این جرگه ‏قومی خیرمقدم گفته و سپاسگذار حضورگرم و پر برکت تان درین گردهمایی قومی باشم . آرزو مندم که این گردهمایی، سرآغاز فرخنده و نیک برای تثبیت هویت و اصالت فرهنگی و تاریخی جامعه ‏مظلوم هزاره در آسترالیا باشد .

باید صادقانه یادآورشد که پایه‏ گذاری فدریشن‏ هزاره های آسترالیا، حاصل کار و سعی و تلاش خستگی‏ ناپذیر فرزندان رسالتمند و متعهد قوم در سرتاسر آسترالیا می باشد که منجر به پایه‏ گذاری اولین سنگ بنای این فدریشن گردیده است .

فراموش‏ نگردد که ایجاد شورای‏ سراسری هزاره‏های آسترالیا به مثابه یک مجمع‏ فراگیر فرهنگی، اجتماعی به خاطر آنست که تا تمام نیروهای مادی و معنوی جامعه هزاره‏های آسترالیا را حول این محور، متراکم ساخته و با تکیه بر این توانمندی‏ های جمعی، موفق به بازیابی هویت فرهنگی، تاریخی و سیاسی جامعه‏ خویش گردیم . قطعا تثبیت هویت فرهنگی، تاریخی و سیاسی جامعه‏هزاره، به نفع همه قوم بوده و همه از آن بدون استثناء بهره‏ مند می گردند . چون منافع و مصالح واحد جمعی وجوددارد باید همه در راستای تامین آن منافع از تمام امکانات مادی و معنوی شان هزینه‏سازند .

ما هزاره‏های آسترالیا که امروز جزء شهروندان این کشور محسوب میگردیم، همه بر این امر آگاهیم که در کشور دموکراتیک آسترالیا که حقوق‏ شهروندی هر آسترالیایی صرف‏ نظر از وابستگی های سیاسی و اعتقادی شان تامین گردیده‏است، رسالت‏ اجتماعی و مدنی هر شهروند را فعالیت در چوکات نهادهای مدنی، در راستای پیشبرد امور حیات‏ مدنی شان تشکیل‏ می‏دهد .

ما نیز به مثابه یک شهروند این کشور باید از حقوق‏ شهروندی خویش حداکثر استفاده را برده و حول محور تامین منافع‏ جمعی قوم خویش و در چوکات فدریشن‏هزاره های استرالیا در راستای تثبیت ارزش‏ های فرهنگی و تاریخی جامعه نوپای هزاره درین کشور، فعال بوده و باید تمام تلاش ما درین چارچوبه، با رویکردانسانی، دمکراتیک و دوستانه تنظیم گردد . شما میدانید که در آسترالیا، اقوام و ملیت های گوناگون از کشورهای مختلف با ده ها زبان و فرهنگ های متفاوت، زندگی می‏ کنند . همه ای اقوام قانونا حق‏دارند که برنامه‏های فرهنگی، اجتماعی خاص خود را از طریق نهادهای مدنی و انجمن‏های قومی شان دایرکرده و حتی مدرسه، رادیو، تلویزیون و روزنامه به زبان مادری شان داشته‏باشند . خوشبختانه دولت آسترالیا نه تنها مانع آنان نمیگردد بل امکاناتی نیز برای گردانندگان برنامه‏های قومی، فراهم می‏کند تا هر مجموعه‏ قومی، قادر به رشد و نگهداری زبان و فرهنگ قومی شان باشند .

حالا نخبگان جامعه‏هزاره در چوکات فدریشن‏ هزاره های استرالیا و انجمن‏ های ایالتی شان، باید حداکثر استفاده را ازین فرصت‏ طلایی برده و با فعالیت‏ های مستمر فرهنگی، اجتماعی یک فضای هویت‏ گرایانه هزارگی را مبتنی بر ارزش‏ های فرهنگی و تاریخی شان مخصوصا در بین نوجوانان و جوانان جامعه‏هزاره، خلق کنند . تا ازین طریق بتوانند فرزندان جامعه‏هزاره استرالیا را با زبان و فرهنگ و تاریخ شان آشنا سازند و با تحکیم مناسبات فرهنگی در ذهنیت جامعه‏هزاره، توان انتقال ارزش‏های فرهنگی شان را از یک نسل به نسل دیگر پیدا‏کرده و ارتباط فرزندان شان را با ارزش‏ های فرهنگی، تاریخی و مذهبی شان استحکام‏ بخشند .

خواهران و برادران همسرشت و همسرنوشتم !
من امروز در این جرگه قومی، روی دو مشکل عمده جامعه‏هزاره به صورت عام، انگشت‏گذاشته و راهکار بیرون‏رفت ازین معضله را به بحث می‏گیرم . اولی، ضعف حافظه‏تاریخی هزاره ها و دومی، نفاق درون‏اجتماعی آنان .

همه بر این امر آگاهیم که گذشته تاریخی هزاره ها مملو از کشتار و نسل کشی و شکنجه و تحقیر می‏باشد . طبعا آن گذشته‏های دردناک، وضعیتی نوستالژیک و دلپسند در ذهنیت هزاره ها ندارد تا خواهان تکرار آن وقایع باشند . درست به همین دلیل باید هزاره ها نسبت به سرنوشت شان حساس می‏بودند و با تمام قوا میکوشیدند تا جلو تکرار آن گذشته های دردناک و سیاه را بگیرند و نگذارند تا بار دگر تاریخ تکرار شده و حوادث شوم گذشته خلق گردد . بسیار طبیعی است که نفس همین وضعیت، باید هزاره ها را نسبت به سرنوشت شان هوشیار و حساس ساخته و با تمام قواء تلاش میکردند تا دوبار و یا چندین بار از یک سوراخ گزیده نشوند .

اما متاسفانه از دیر زمان به اینطرف جامعه هزاره ضعف حافظه‏ تاریخی پیداکرده و مصاب به بیماری آلزایمیر ‏تاریخی شده اند . همه میدانیم که شوربختانه این آلزایمیر‏تاریخی، درد کهنه و شناخته شده‏ی است که عوارض‏جانبی آن چندین‏بار سرنوشت هزاره‏ها را تا سرحدنابودی و بربادی سوق داده‏است . اما هیچگاه دوایی برای درمان این مرض مزمن و خانمان‏ برانداز از طرف نخبگان و روشنگران جامعه تجویز نگردیده تا درمان موثری بر این درد کهنه بوده و مردم را که سالهاست از این بیماری آلزایمیر‏تاریخی رنج می برند، نسبت به سرنوشت شان حساس سازند.

ضعف حافظه ‏تاریخی هزاره ها، نشئت گرفته از همان آلزایمیر‏ تاریخی آنان است که زود گذشته را به بادفراموشی می‏ سپارند . این آلزایمیر‏تاریخی باعث شده است تا جامعه هزاره همیش در دایره بیهوده تکرار مداوم محصور مانده و راه تجربه شده ی را که هزینه آن را قبلا از خون و گوشت و پوست شان پرداخته، به همان قیمت و حتی پرداخت هزینه بیشتر طی‏ کنند و همیش در تسلل غیر منطقی این حرکت‏ خراسی گیرافتند . در حالیکه اگر مردم، گذشته ی تاریخی‏ شان را فراموش نکرده و از حوادث دردناک آن عبرت آموخته باشند طبعا قادر خواهند بود تا اتفاقاتی را که در زندگی شان میافتد، کنترول نموده و توان واکنش درخور را داشته باشند .

برای درمان آلزایمیر‏ تاریخی، باید هزاره ها همیش حافظه‏ تاریخی شان را فعال نگهدارند تا هیچگاه دچار بیماری واگیر آلزایمیر‏ تاریخی نگردند .

این کار مستلزم آنست که تاریخ سراسر درد و رنج هزاره ها را از یاد نبریم . تاریخی که مملو از صفحات خونینی از سبعیت و ددمنشی و ستمگری و جنایت حکام و سر گذشت غم‏انگیز نسل‏کشی ها و بدارآویختن ها و شکنجه‏ شدن های مردم‏ مظلوم هزاره است که با ددمنشانه‏ ترین و غیرانسانی‏ ترین روشها، سرکوب و قتل‏عام گردیده‏اند . فراموش نکنیم که تاریخ هزاره ها مملو از روایات غم انگیزی از کله‏منار ها، زنده‏بگور کردن ها کردن‏ها، قتل‏عام ها، واسکت‏بریدن ها، تیل‏داغ کردن‏ها، زبان در کام بریدن ها، چشم از حدقه درآوردن ها، سیاه‏چال ها، به بردگی و کنیزی درآوردن های قوم مظلوم و جان باخته هزاره میباشد . ‏

هزاره ها و مخصوصا نسل‏ جوان و برومند این قوم باید بدانند که ما، متعلق به جامعه ای هستیم که حد اقل از دو صد و شصت سال به این طرف، حکام مستبد و جنایتکار افغانستان به طرق گوناگون، صفحاتی مملو از شکنجه و درد و تحقیر و نابودی و مرگ و نسل کشی هزاره ها را در تاریخ خونبار سیاسی کشور رقم زده اند . از نسل‏ کشی و قتل‏عام هزاره ها توسط عبدالرحمن جابر بیشتر از یک قرن میگذرد . هزاره ها در زادگاهش قتل عام شده و ۶۲% نیروی انسانی اش را از دست داده و به شهادت تاریخ ” با وزن سه چارک چشم هزاره” میزان نسل کشی روزانه آنان تخمین زده شده است . اما متاسفانه این جنایت عبدالرحمن در درازای عمر صد و چند ساله اش با سکوت مرگبار حتی علمای اسلامی، روشنفکران و نخبگان ضداستبداد و انحصار مواجه گردیده که درد آور ترین و نابخشودنی ترین پرده این صحنه تراژیک را بر علیه مردم مظلوم هزاره به نمایش گذاشته اند .

اما مشکل عمده دیگر هزاره ها همان نفاق‏درون‏اجتماعی آنان میباشد . شوربختانه عدم آگاهی هزاره ها، باعث گردیده که از قرن ها به این طرف نه تنها قربانی شرارت دشمنان شوند بلکه با لبیک گفتن به ندای گوساله های سامری درون جامعه شان، خود باعث نفاق‏ بزرگ اجتماعی در درون شان گردیده و قدرت جمعی شان را به کتله‏های خورد و کوچکی مبدل کرده‏اند. آنگاه هر توته جدا شده از بدنه کل جامعه، نه تنها لقمه راحت‏الحلقوم و سهل‏الهضمی برای دشمنان بوده که حتی بمثابه عوامل اجرایی خواسته های نفاق‏افگنان درون جامعه‏هزاره، بر علیه منافع کلی شان ایفای نقش نیز کرده‏اند .
حالا ما و شما نباید وارث نفاق و پراگندگی و چند دستگی باشیم .

باید به این اصل اذعان داشته‏باشیم که تمام هزاره‏ها، صرف‏نظر از وابستگی‏های سیاسی، اعتقادی و منطقوی شان در چوکات فدریشن هزاره‏های استرالیا، باید دوستی، صمیمیت، برادری، سازندگی، تفاهم و همبستگی را تبارز داده و هرنوع تخریب، توهین، خصومت و نفاق باید جایی درین خانه مشترک قوم نداشته باشند . زیرا فدریشن‏ هزاره‏های استرالیا خانه مشترک تمام هزاره های آسترالیا است که نه تنها هویت‏هزارگی که درد و آرمان و تعهد‏هزارگی نیز دارند . کار در این خانه‏ مشترک بما می‏ آموزد که تمام نخبگان‏ قوم، جزء کارگزاران این مجموعه می‏ باشند که باید مشترکا، فرهنگ خودمحوری، خودخواهی، تنگ‏نظری و استبدادرای را به فرهنگ همگامی، هم‏پذیری، همکاری، مدارا و تساهل مبدل ساخته و بپذیرند که امروز تفاوت ها و تمایز های فکری، تنوع و تکثر معرفتی دیگران یک امر بدیهی و قابل‏ قبول بوده و ما باید به این دگرگونی فکری و اعتقادی نخبگان‏ قوم خویش، احترام بگذاریم . زیرا نظام‏زندگی نظام یک شکل و “یونیفورمی” نیست، نظام تفاوت‏ها، تمایز‏ها و تنوع اندیشه ها است.

سروران و عزیزان ! اختلاف در سلیقه‏ها و تفاوت در زاویه‏ دید و تصادم در آراء و نظریات در بین یک جامعه و یا یک مجموعه‏ قومی، یک امر بدیهی است . اما هیچگاه این اختلاف‏ نظرها و موجودیت سلیقه‌های مختلف را نباید به معنی تضاد منافع‏جمعی و قومی دانست . طبیعی است که چندین نوع آراء، نظریات و وابستگی های فکری و سیاسی در بین یک جامعه‏واحد، شکل‏گیرد و متولیان خاص خود را داشته باشند. اما متولیان و نخبگان عقاید و تفکرات گوناگون نباید این وابستگی ها را اصل دانسته و آنرا مقدم بر مصلحت و منفعت جمع بدانند . مخصوصا ما هزاره ها که سرنوشت مشترک و غم انگیز تاریخی، سیاسی و اجتماعی داریم و در طول بیشتر از دونیم قرن حاکمیت‏سیاه استبداد و انحصارقبیلوی، هم شلاق ستم‏ملی را بر پشت و پهلوی مان لمس کرده ایم و هم تعصب خشک و جانسوز فرقه ی دمار از روزگارمان برآورده و هم تیغ برنده تبعیض‏ نژادی، مایان را چندین بار با نسل کشی و ژنوساید مواجه ساخته است .

به همین لحاظ در هر مقطعی از تاریخ، زمانیکه دشمن یورش برده خشک و تر را سوزانده و زن و مرد و کودک و جوان و پیر هزاره را صرف نظر از وابستگی های اعتقادی، سیاسی و منطقوی شان، یکسان سر بریده و در گورهای دسته جمعی دفن کرده اند . زیاد دور نرویم در همین غرب کابل، زمانیکه صد ها مرمی توب و هاوان و راکت های کور و کشنده از کوه های پغمان، افشار، تلویزیون و گذرگاه در مناطق مسکونی غرب کابل اصابت می‏کردند، آیا قبل از کشتن و تخریب، فرق بین وابستگان به احزاب گوناگون و عقاید مختلف میگذاشتند؟. نه بخدا، نمی گذاشتند، همه را به جرم هزاره بودن نابود می‏کردند . همانطوریکه در افشار و چنداول و مزار و یکاولنگ و بامیان و درین اواخر در کویته، هزاره ها را قتل‏عام کردند اما هیچگاه قبل از کشتن آنان از وابستگی های عقیدتی، سیاسی و منطقوی آنان نپرسیدند.

حالا ما با کسب تجربه از حوادث‏ گذشته، هیچگاه این وابستگی ها را که حتی دشمنان جامعه‏هزاره نیز آن را به رسمیت نشناخته، عَلَم نکرده و از آن چماقی برای کوبیدن جناح‏های دیگر نسازیم . باید بپذیریم که در بین یک مجموعه‏قومی این تفاوت‏ دیدگاه ها و وابستگی ها، یک امر طبیعی است . اما کار شایسته و درخور، آن خواهد بود که این اختلافات و سلیقه های گوناگون را با یک روش و میکانیزمی که هر مجموعه را با حفظ هویت سیاسی و اعتقادی شان بر محور یک پلات فرم مشترک که تضمین کننده منافع‏ جمعی باشد، متحد سازند . فضای همبستگی و همدلی را در عین داشتن اختلاف‏ نظر و دیدگاه‏متفاوت در بین جامعه ایجاد کرده و همه را در راستای تامین مصالح و منافع‏ جمعی واداریم تا از تمام امکانات مادی و معنوی شان هزینه‏کنند.

اتفاقا فلسفه وجودی شورای‏ سراسری هزاره‏های آسترالیا، متراکم ساختن آراء و اراده نخبگان و روشن‏اندیشان هزاره، صرف‏ نظر از تفاوت دیدگاه های سیاسی، اعتقادی شان میباشد . تا همه حول این محور جمع گردیده و فقط در راستای تامین منافع‏ جمعی قوم، با اتخاذ راهکار شایسته و عملی، تشریک مساعی بنمایند .

شورای‏ سراسری هزاره‏ های استرالیا، پاتوق روشنفکران‏اصیل، روشن‏ بین، متعهد، مسئول و روشن‏اندیش قوم می باشد. این نخبگان جامعه‏هزاره وظیفه دارند تا پا به پای زمان، واقعیت های اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و سیاسی جامعه و کشورش را رو به جلو حرکت داده و با استحکام پایه های اجتماعی شان، در کنار مردم قرار داشته، با دردها، خواست ها و آرمان های مردمش عجین بوده و بمثابه یک الگو و رائد در سطح ذهنیت جامعه جا باز کرده، مردم را شور و شعور و آگاهی بخشیده و امکانات بالقوه آنان را مبتنی بر طرح‏های مطلوب در راستای تحقق مناسبات دموکراسی و مردم سالاری، به فعلیت درآورند . از آنجائیکه مردم الگو پذیرند و از طرفی در نفس طرح و برنامه های ییشتازان جامعه شان، آرمان ها و ایدآل های انسانی شانرا منعکس می یابند، با جان و دل از آنها حمایت بعمل خواهند آورد .
و من الله توفیق

تصاویر ی از شرکت کنندگان و سخنرانان سمینار

شبکه ی سرتاسری مردم هزاره

In this article

Join the Conversation