فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان
سرزمین کنونی افغانستان در توآمیت با بسا از مناطق همجوار آن در منطقه، اززمانه های باستان تا امروز، بصورت طبیعی مهد آسایس وپرورش اقوام وملیت های مختلفی از تبارها ونژاد های متنوع انسانی بوده وآفرینش تمدن های با شکوهی راهم درنتیجۀ همزیستی سازنده وتمدن آفرین مجموع باشندگان این حدود جغرافیاوی درازمنه های مختلف تاریخ شاهد بوده است.
نگاهی بتاریخ حقیقی این منطقه نشان میدهد که، موجودیت بلا تردید اقوام وملیت های مختلف تورک، تاجیک، هزاره، پشتون، بلوچ، نورستانی، پشه ای؛ ایماق، قزلباش وغیره برخاسته از تنوع طبیعی باشندگان این منطقه در تاریخ بوده وهیچ یکی از اقوام وملیت های موجود درین کشور، سندی راکه گواه برحیات انحصاری ایشان بر تمامی ساحات این کشوردر قرون گذشتۀ تاریخ باشد ومبتنی بر آن تمامی این کشور را مال موروثی آبا واجداد خویش بشمار آرند، علماً وعملاً پیشکش نموده نمیتوانند.
شکوهی را هم در نتیجۀ همزیستی سازنده و تمدن آفرین مجموع باشندگان این حدود جغرافیاوی در ازمنه های مختلف تاریخ شاهد بوده است.
نگاهی بتاریخ حقیقی این منطقه نشان میدهد که، موجودیت بلا تردید اقوام وملیت های مختلف اوزبیک، پشتون، تاجیک، هزاره وغیره اقوام برخاسته از تنوع طبیعی باشندگان این منطقه در تاریخ بوده وهیچ یکی از اقوام وملیت های موجود درین کشور، سندی را که گواه برحیات انحصاری ایشان بر تمامی ساحات این کشور در قرون گذشتۀ تاریخ باشد و مبتنی بر آن تمامی این کشور را مال موروثی آبا و اجداد خویش بشمار آرند، علماً وعملاً پیشکش نموده نمیتوانند.
البته جعل آفرینی های داعیان تعلق به نژاد موهوم آریایی با افسانه های خون پاکتر، و نژاد برتر که عناوین خود ساخته آریانای کهن و امثالهم را نشخوار میکنند، ومستند بر آن ادعا های دروغین ومن درآوردی ادعای مالکیت موروثی این سرزمین و نواحی اطراف آنرا مینمایند، آن مضحکۀ از تاریخ سازی های جعلی درین منطقه و کشور ماست که حلقات مشخص و معلوم الحال برای تثبیت امتیاز مجعول و حفظ قدرت سیاسی طی سالیان واپسین تاریخ، خصوصاً بعداز ظهور و زوال برادر بزرگ آریایی پرستان یعنی آدولف هیتلردرآلمان نازی، زمزمه، و خود را از وارثین برحق و انحصاری این حدود جغرافیاوی بشمارمیآورند، جای تآمل اصحاب اندیشۀ سالم وهواداران مکاتب انسان سالاری را دارد که، در شرایط امروزی به یک وسیلۀ بزرگ تحمیق وتبختر مبدل گردیده و چون دانۀ سرطان تار وپود قسمت هایی از جامعه را با افتخار آفرینی های جعلی و تخیلی درحال فاسد نمودن است، که باشندگان این مرزو بوم را عملاً در حالت تجزیۀ نژادی به نژاد های اصیل وغیر اصیل آریایی وغیر آریایی قرار داده و خصومت های غیرضروری را درحال وسعت دادن است ، کاری را که هیچ دشمنی در جهت پارچه نمودن وجدا ساختن باشندگان این حدود جغرافیاوی به این موثریت انجام داده نمیتواند.
قبیله سالاران حاکم بر سرنوشت مجموع باشندگان این کشور هم، از همان ابتدای پیدایش کشور کنونی افغانستان در زمان سلطنت شاه شجاع ابدالی وتثبیت حدود فعلی آن در زمان امیر عبدالرحمان خان، تا امروز همواره در تلاش آن اند که حاکمیت سیاسی کشور را در انحصار خویش قرار داده، وبا اتکا بنام فعلی آن یعنی افغانستان تمامی ساحات این کشور را از آن خود قلمداد وسایر اقوام وملیت های ساکن در آن را به شمول برادران آریایی خویش!!! مهمانان ناخوانده و اجنبی بحساب آورده، و در راستای امحای مادی ومعنوی آنها وارد عمل شوند.
سرزمین کنونی افغانستان در توآمیت با بسا از مناطق همجوار آن در منطقه، از زمانه های باستان تا امروز، بصورت طبیعی مهد آسایس و پرورش اقوام و ملیت های مختلفی از تبارها و نژاد های متنوع انسانی بوده و آفرینش تمدن های با شکوهی را هم در نتیجۀ همزیستی سازنده و تمدن آفرین مجموع باشندگان این حدود جغرافیاوی در ازمنه های مختلف تاریخ شاهد بوده است.
نگاهی بتاریخ حقیقی این منطقه نشان میدهد که، موجودیت بلا تردید اقوام وملیت های مختلف اوزبیک، پشتون، تاجیک، هزاره وغیره اقوام برخاسته از تنوع طبیعی باشندگان این منطقه در تاریخ بوده وهیچ یکی از اقوام وملیت های موجود درین کشور، سندی را که گواه برحیات انحصاری ایشان بر تمامی ساحات این کشور در قرون گذشتۀ تاریخ باشد و مبتنی بر آن تمامی این کشور را مال موروثی آبا و اجداد خویش بشمار آرند، علماً وعملاً پیشکش نموده نمیتوانند.
شکوهی را هم در نتیجۀ همزیستی سازنده و تمدن آفرین مجموع باشندگان این حدود جغرافیاوی در ازمنه های مختلف تاریخ شاهد بوده است.
نگاهی بتاریخ حقیقی این منطقه نشان میدهد که، موجودیت بلا تردید اقوام وملیت های مختلف اوزبیک، پشتون، تاجیک، هزاره وغیره اقوام برخاسته از تنوع طبیعی باشندگان این منطقه در تاریخ بوده وهیچ یکی از اقوام وملیت های موجود درین کشور، سندی را که گواه برحیات انحصاری ایشان بر تمامی ساحات این کشور در قرون گذشتۀ تاریخ باشد و مبتنی بر آن تمامی این کشور را مال موروثی آبا و اجداد خویش بشمار آرند، علماً وعملاً پیشکش نموده نمیتوانند.
البته جعل آفرینی های داعیان تعلق به نژاد موهوم آریایی با افسانه های خون پاکتر، و نژاد برتر که عناوین خود ساخته آریانای کهن و امثالهم را نشخوار میکنند، ومستند بر آن ادعا های دروغین ومن درآوردی ادعای مالکیت موروثی این سرزمین و نواحی اطراف آنرا مینمایند، آن مضحکۀ از تاریخ سازی های جعلی درین منطقه و کشور ماست که حلقات مشخص و معلوم الحال برای تثبیت امتیاز مجعول و حفظ قدرت سیاسی طی سالیان واپسین تاریخ، خصوصاً بعداز ظهور و زوال برادر بزرگ آریایی پرستان یعنی آدولف هیتلردرآلمان نازی، زمزمه، و خود را از وارثین برحق و انحصاری این حدود جغرافیاوی بشمارمیآورند، جای تآمل اصحاب اندیشۀ سالم وهواداران مکاتب انسان سالاری را دارد که، در شرایط امروزی به یک وسیلۀ بزرگ تحمیق وتبختر مبدل گردیده و چون دانۀ سرطان تار وپود قسمت هایی از جامعه را با افتخار آفرینی های جعلی و تخیلی درحال فاسد نمودن است، که باشندگان این مرزو بوم را عملاً در حالت تجزیۀ نژادی به نژاد های اصیل وغیر اصیل آریایی وغیر آریایی قرار داده و خصومت های غیرضروری را درحال وسعت دادن است ، کاری را که هیچ دشمنی در جهت پارچه نمودن وجدا ساختن باشندگان این حدود جغرافیاوی به این موثریت انجام داده نمیتواند.
قبیله سالاران حاکم بر سرنوشت مجموع باشندگان این کشور هم، از همان ابتدای پیدایش کشور کنونی افغانستان در زمان سلطنت شاه شجاع ابدالی وتثبیت حدود فعلی آن در زمان امیر عبدالرحمان خان، تا امروز همواره در تلاش آن اند که حاکمیت سیاسی کشور را در انحصار خویش قرار داده، وبا اتکا بنام فعلی آن یعنی افغانستان تمامی ساحات این کشور را از آن خود قلمداد وسایر اقوام وملیت های ساکن در آن را به شمول برادران آریایی خویش!!! مهمانان ناخوانده و اجنبی بحساب آورده، و در راستای امحای مادی ومعنوی آنها وارد عمل شوند.
هر چندی که تاریخ، بیهوده و غیر منطقی بودن اینگونه تلاشها را مکرراً ثابت ساخت، و کلیه مانور های مسالمت آمیز و قهرآمیز انحصار طلبان را، از کوچ های اجباری، پاک سازی های قومی، تحمیل نام افغان بر تذکرۀ تابعیت، ممنوع قراردادن استفاده از زبان های مادری برای تورکان مملکت، اشغال و تصاحب زمین های زراعتی ملیت های غیر پشتون توسط ناقلین پشتون، متواری ساختن مالکین اصلی آن زمین ها بر ساحات بایر و بی حاصل ویا تبعید نمودن آنها بر کشور های همجوار، زمینه سازی ها برای هجوم های وحشیانه و موسمی کوچی های پشتون بر ساحات مزروعی و دامپروری هزاره ها و دیگر ملیت های مسکون در مناطق مرکزی وشمال کشور، اجباری نمودن آموزش به زبان پشتو در مناطق غیر پشتون نشین، ایجاد کورسهای آموزش پشتو در موسسات دولتی و جبری ساختن آموختن پشتو حتی برای دکانداران واهل کسبۀ اقوام غیر خودی، محروم سازی فرزندان اوزبیک، ایماق، هزاره و تورکمن از شمولیت به مکاتب نظامی وفاکولته های حقوق وعلوم سیاسی، همچنان محروم سازی آنها از راه یابی به ارگانهای به اصطلاح مهم دولتی و دیگر مقامات دیپلوماتیکی وغیره تلاشهارا در راه رسیدن پشتون سالاران به آرمان پشتونیزه سازی کشور ومحو همه جانبۀ اقوام وملیت دیگر خصوصاً تورکان هزاره، ازبیک، ایماق و تورکمن در کلیه ابعاد آن ناکام، ومبارزات دادخواهانۀ خلق های محکوم را چندین بار تا سر حد قیام های مسلحانه و ساقط سازی حاکمیت های استبدادی و تک ملیتی ارتقا بخشید.
ولی قبیله سالاران تمامیت طلب که ویروس فاشیسم وعظمت طلبی بر قلوب وعقول ایشان مسلط گردیده هیچ عبرتی از تاریخ ودرس های ماندگار آن نیاندوخته وبصورت دوامدار وخستگی ناپذیر در صدد آن اند که با قربانی نمودن کلیه ارزشها وداشته های مادی ومعنوی جامعه صرفاً حاکمیت سیاسی را از آن خود ساخته وبا استفاده از آن در دیگر ساحات زندگی مردم بر بیداد گری ها وسرکوبگری خود ادامه بخشند.
طوریکه ما همه شاهد آنیم که برنامه های دولت کنونی افغانستان تحت زعامت آقای کرزی هم بنمایندگی از تیم حاکمیت طلبان کنونی، در کلیه عرصه های اقتصادی، سیاسی وفرهنگی هیچگونه تفاوتی با عملکرد های دیگرتمامیت طلبان قبیله سالار در گذشتۀ تاریخ نداشته، وتوزیع کلیه امتیازات سیاسی ، اقتصادی وفرهنگی به نفع قبایل وابسته بدانهابصورت کامل آن در جریان است.
طوریکه ازمجموع امکانات اقتصادی وبودجه های بازسازی کشور، فیصدی ناچیزی بمناطق مربوط بملیتهای محکوم کشور اختصاص یافته، ومتباقی همه که بیشتر از هشتاد فیصد مجموع بودجه را احتوا میکندبمناطق قبایل وابسته به حاکمیت طلبان بمصرف رسیده، واز مجموع بورسهای تحصیلی خارج از کشورهم نود درصد آن به محصلین قبایل حاکم، ومقامات مهم دولتی در وزارت های خارجه، داخله ودفاع نیزعمدتاً به ایشان تعلق میگیرد که این امر در سایر قسمت های حیات جامعه هم همچنان قابل دقت است.
چنانچه سقوط حاکمیت داکتر نجیب الله و پدیدار شدن نیروهای مقاومت اقوام وملیت های تحت ستم در وجود احزابی چون جنبش ملی واسلامی افغانستان تحت رهبری جنرال عبدالرشید دوستم، حزب وحدت اسلامی افغانستان تحت رهبری شهید عبدالعلی مزاری، جمعیت اسلامی افغانستان تحت زعامت شهید استاد برهان الدین ربانی، مبین این حقیقت بود که دوران حاکمیت تک ملیتی و انحصاری در افغانستان به سر رسیده ودیگر به هیچ صورتی قبیله سالاران نمیتوانند که همچون گذشته ها دیگر باشندگان کشور را برده وار اسیر نموده و از کلیه امتیازات مشروع وانسانی ایشان را محروم نگهدارند.
ضرورت ایجاد یک دولت دموکراتیک وغیر متمرکز که حق تعین سرنوشت هریکی از ملیتهای هزاره، ازبیک وتورکمن، تاجیک وپشتون در چوکات یک دولت فدرال پارلمانی فراهم و برای سایر اقوام وملیت های کوچک نیز زمینه های رشد متوازن در کلیه زمینه های مادی ومعنوی آن مهیا گردد ، کاملاً مبرهن بود.
بر رهبران قبایلی دراین دوران لازم بود که، با الهام از درد و رنج بیکران مردم سرتاسر کشور بشمول خلق پشتون درتاریخ، راهی را که به مشکلات و تضاد های اساسی جامعه جوابگو باشد، جستجو و زمینه های اعمال عدالت اجتماعی را با فراهم سازی زندگی در چوکات برادری و برابری تضمین شده در محدودۀ یک قانون اساسی جامع و جوابگو به نیازمندی های عینی و تاریخی کلیه اقوام و ملیتهای ساکن درین سرزمین مهیا سازند، واز داعیه های کهن انحصار قدرت دولتی و تمامیت خواهی، به نفع صلح وسعادت همگانی مجموع باشندگان کشورعدول نموده، و آنچه را که معلم روزگار برای بهزیستی همه باهم آموزگاری نموده است، یعنی پیریزی یک دولت وسیع البنیاد فدرال پارلمانی با اشتراک همۀ باشندگان کشور را پذیرا شوند، تا زمینه های حل بنیادی کلیه اختلافات و تفاوت ها فراهم وبی عدالتی که ریشۀ اساسی کلیه بدبختی ها در هر اجتماعی بحساب میآید برای همیش از سرزمین ما رخت بر بندد.
اما با کمال تآسف همه شاهد آن بودند که هژمونیستهای قبیله سالار درین دور سیاست گزاریها هم با پیروی از اسلاف خود، به همان راه انحصار وغصب حاکمیت دولتی از هر راه ممکن، تا سرحد قربانی نمودن آزادی و استقلال کشور روآورده، وطی کنفرانس اول بن با همکاری حامیان بین المللی خود، آنچه را که از راه جنگ بر علیه مبارزین راه عدالت وحق طلبی، موفق به حصول نگردیده بودند، بر سر میز مذاکره غصب و طی یک معاملۀ اهدای مؤقتی چهار وزارت کلیدی به گروهی از تشنگان قدرت محلی گرا، با استفاده از بی تجربه گی وکاستی های درونی نمایندگی های سیاسی ملیت های محکوم درین کنفرانس، کار تغیر نظام سیاسی کشور را عقیم، وحاکمیت از دست رفتۀ قبیلوی را، با جرگه بازی های ننگین ، در وجود یک قانون اساسی استبدادی وجمهوری پوشالی ریاستی متمرکز استبدادی که همۀ صلاحیت ها را به یک شخص فعال مایشا ومختار غیر مسؤل تحت نام رئیس جمهور، آنهم از قبایل پشتون تنظیم، وبه این ترتیب حاکمیت از هم پاشیدۀ قبیلوی را مکرراً اعاده نمودند، که این خود مهلک ترین خنجری بود بر نیاز دموکراسی ومردم سالاری مردم افغانستان که با همکاری قدرت های اجنبی از پشت حواله، و یک بار دیگر سرنوشت مردم سرتاسر کشور را بدست های نا پاک قبیله سالاران انحصار طلب و مؤتلفین معامله گر آنها از بدنۀ خود ملیتهای محکوم قرار داد، که حاصل شوم آن همین احیای دوبارۀ فاشیسم قبیله سالار تا سرحد تکوین دوبارۀ جنایتکاران طالب و آماده سازی ایشان برای عضویت در دولت و تقسیم قدرت با ایشان است که همین اکنون در پروسۀ کنفرانس دوم بن شاهد و نظاره گر مظلوم و بی دفاع عملی شدن آن خواهیم بود!!!!.
کنفرانس دوم بن، تا جاییکه واضحاً دیده میشود، ده سال بعد از کنفرانس اول بن در راستای همان سیاست تحکیم پایه های حاکمیت قبیلوی وفراهم سازی زمینه های بازگشت نیروهای تکمیلی وتقویتی قبایلی در وجود آدمکشان حرفوی طالب، وقاچاقبران بین المللی مواد مخدر وعلمبرداران علنی وآشتی ناپذیر تروریسم وبنیاد گرایی فراهم و دستآورد های نیم بند دموکراسی راهم که ، طی این ده سال خونین مردم کشور ما در رویا رویی با فجایع بیکران طالبان والقاعده بدست آورده اند، به شکلی از اشکال واپس گیری میشود.
مضحکۀ کنفرانس بن دوم نسبت به کنفرانس بن اول که با حضور نمایشی نمایندگان چندی از احزاب ونیرو های سیاسی وابسته به اقوام وملیت های اوزبیک، هزاره و تاجیک صورت گرفته وطی یک نمایش ناکام انتخاباتی حامد کرزی این نوکر معلوم الحال استعمار امریکا وغرب با داشتن دو رآی در برابر یازده رآی عبدالستار سیرت که یک اوزبیک استحاله شده منگورت و نمایندۀ محمد ظاهر شاه بحساب میرفت بر کرسی ریاست دولت عبوری ومؤقت نصب وبعداً طی دو دورۀ متواتر رئیس جمهورکشور گردید، به مراتب واضح تر و تکاندهنده تر است.
زیرا همه شاهد آنیم که درین کنفرانس نمایشی که در آستانۀ ختم دور دوم ریاست جمهوری آقای کرزی، برای جلوگیری از سقوط جبری قبیله سالاران در انتخابات بعدی، تدارک یافته، هر کارۀ این کنفرانس از هردو جانب قبیله سالاران پشتون، ویا به اصطلاح عوام تیم طالبان نیکتایی پوش ولنگوته پوش قرار داشته و نمایندگان سایر اقوام و ملیت ها عملاً حضور ندارند و دولت پوشالی کرزی است که به نمایندگی از مردم سر تاسر افغانستان، با برداران طالب خود بر سر میز مذاکره حضور یافته و به مفاهمۀ تقسیم قدرت دست خواهند یافت.
فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان در حالیکه شکل و محتوای این بازی ننگین و مغایر با منافع مردم افغانستان را همه جانبه زیر نظر دارد با صراحت اعلام میدارد که، نتیجۀ این بازی ها صرفاً به نفع ادامۀ جنگ و خونریزی ها در کشور بوده و هیچ نوع کمکی برای حل تضاد های اساسی و تاریخی که در بین اقوام وملیت های مسکون درین خطه وجود دارد، کرده نمیتواند.
چه بسا که زمینه های عمیق تر شدن این تضاد ها و خونین تر شدن مخاصمات تاریخی را که، ریشۀ اساسی آنها برموجودیت بی عدالتی وستم گری ملی، در مناسبات متقابلۀ اقوام وملیتهای ساکن این کشور استواراست، فراهم نموده وعمر بی عدالتی ها را درین کشور طولانی تر خواهد ساخت.
فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان قاطعانه باورمند است، تا زمانیکه نظام سیاسی کشور تغیر نیابد وبا ایجاد تعدیلات در قانون اساسی موجود، جای ساختار ریاستی متمرکز، به یک نظام سیاسی غیر متمرکز فدرال- پارلمانی محول نگردد، و حق تعین سرنوشت مردم هر منطقه تحت شعاع قانون اساسی واحد مرکزی بخود آنها سپرده نشود، این مانور ها کاری را از پیش نخواهد برد وبدبختی های مردم ما همچنان در فقدان هر نوع دموکراسی وانسان سالاری، تحت نام دموکراسی به اسارت کشیده خواهد شد، چنانیکه همین اکنون ازده سال بدینسو ادامه دارد.
این نظام ، نظام دموکراسی در وجود یک دولت فدرال پارلمانی است که به هر واحد ملی در کشور اجازه خواهد داد که، زندگی اجتماعی ومدنی خود را مطابق بخواست و ارادۀ خود در بنای قانون عادلانه تنظیم، واز اسیر شدن بخواست تحمیلی دیگران در امان باشند.
چنانچه اگر برادران پشتون خواهان نظام طالبانی در محدودۀ زیست خود، متکی بر حاکم سازی شریعت اسلامی محض، وخواهان حاکمیت برادران طالب خود باشند، واز کار زنان در بیرون از خانه ورفتن دختران بمکتب واهمه دارند، ویاهم رادیو وتلویزیون را حرام میدانند وتولید وفروش مواد مخدر را حلال، بگذار آنرا در آن حوالی بر اساس خواست وارادۀ مردم خود پیاده سازند ولی هر گز حق ندارند که این سیستم دولتداری را خلاف خواست وارادۀ باشندگان سایر مناطق کشور در ساحات زیست ایشان جاری نموده وحق طبیعی انتخاب شکل وشیوۀ زندگی وحیات مدنی را از اقوام وملیت های دیگر با جاری نمودن تعاملات قبیلوی سلب نمایند .
فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان به نمایندگی از جامعۀ فرهنگی خلق تورک شامل هزاره، اوزبیگ، ایماق، تورکمن، قرقز، بیات و قزلباش افغانستان به صراحت اعلان میدارد که:
الف- این کنفرانس در غیاب نمایندگان با صلاحیت و منتخب همۀ اقوام وملیت های ساکن کشور برای همیش و در کلیه حالات فاقد مشروعیت بوده وصلاحییت هیچ نوع تصمیم گیری در رابطه با سرنوشت مجموع مردم افغانستان را ندارد.
ب- دولت حامد کرزی که، قدرت وصلاحییت های تصمیم گیری آن عملاً در اختیار تیم عظمت طالبان افغان ملتی و پشتونسالار قراردارد هیچگاهی از مردم سرتاسر کشورنمایندگی نموده نمیتواند.
ج- حضور نمایشی تنی چند از ازبیک، هزارۀ ویا تورکمن فاقد صلاحیت و اعتبار، هیچگاهی ممثل خواست وارادۀ خلق های ازبیک وهزاره وتورکمن نبوده وهرنوع نمایندگی ازجانب ایشان درین کنفرانس، برای تورکان هزاره، ازبیک وتورکمن فاقد مشروعییت میباشد.
د- فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان مخالف هر نوع مذاکره خلاف ارزش های مدنی با جنایتکاران طالب بوده وهر نوع مذاکره و معامله را با این نیروهای حامی جهل وسیه روزی در افغانستان محکوم و در حکم تلف ساختن خون شهدای پاکی میدانند که همه روزه با دست های کثیف این جنایتکاران جام شهادت مینوشند.
ر- ما از جامعۀ جهانی وکلیه نیرو های حامی صلح و دموکراسی در افغانستان خواهان آنیم که با طالبان بعنوان نیرو های حامی تروریسم و جنایتکاران جنگی برخورد نموده و از شریک سازی ایشان بقدرت سیاسی کشور جداً جلوگیری به عمل آورند.
ز- ما معتقد هستیم که یگانه راه اساسی و دایمی رسیدن به صلح ودموکراسی در افغانستان وارد آوردن تغیر در ساختار نظام سیاسی فعلی از طریق وارد آوردن تعدیلات در قانون اساسی کشور است .
ف- نظام فدرالی مبتنی براصول و خواص واقعیت های جامعه که از تمرکز قدرت بدست یک فرد و یک قوم و یک تیم جلو گیری مینماید یگانه راه حل عادلانه مناسبات درونی جامعه افغانستان و آزموده شده ترین راه وشیوۀ تعمیل دموکراسی در کشور های کثیرالملیه است، که در افغانستان نیز الترناتیف دیگر وجود ندارد.
ق- عامل اساسی وتاریخی جنگ در افغانستان بی عدالتی های جاری در مناسبات با همی اقوام وملیت های ساکن این سرزمین میباشد که با عوامل عدیدۀ داخلی وخارجی یکجا گردیده وبحران بلا انتهای سده ها ودهه های واپسین تاریخ را به ارمغان آورده است.
ک- نژاد پرستی وقبیله سالاری دو پدیدۀ منحوسی اند که در اتحاد عمیق وناگسستنی با همدیگر بر کلیه روابط وضوابط جامعۀ ما سایه افگنده و فساد را در کلیه عرصه های حیات مادی ومعنوی مردم ما مستولی ساخته است.
فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان یکبار دیگر کنفرانس دوم بن را در فقدان نمایندگی های اقوام وملیت های محروم کشور، فاقد مشروعیت دانسته و هر تصمیمی را که از جانب آن اتخاذ گردد، غیر مشروع و غیرموثر در راه اعادۀ صلح وثبات در کشور ارزیابی نموده، واز مردم سراسر کشور خصوصاً نمایندگان سیاسی وفرهنگی خلق های محکوم تمنا دارد که، با وحدت وهمفکری آگاهانه برعلیه این پروسۀ توطئه و تخدیر که، با دست اندر کاری نیروهای فاشیستی کشور وحمایت اربابان خارجی ایشان در حال شکل گیری وعملی شدن قرار دارد، صدای اعتراض خود را بلند نموده وبا فریاد گران آزادی وعدالت در کشور که صدای هر انسان رنجدیدۀ کشور است همگام ومتحد شوند.
انسان سرزمین ما هم همانند انسان در هر نقطۀ دیگر کرۀ زمین فقط انسان است ودفاع از حقوق وآزادی های هرفرد ساکن این سرزمین وظیفۀ انسانی مجموع نیروهای معتقد به انسان سالاری، وعدالت اجتماعی بحساب میرود . پس بیایید درین راه همه باهم صادقانه متحد شویم و از گنداب بر تری جویی های به هر عنوانی که باشد خود را منزه نگهداریم.
ومن الله توفیق
هیآت رهبری فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان