و باز هم دانمارک
فعالیت های اندکی که از سال ۲۰۰۰ بدینسو داشته ام و اگر قرار باشد اسمش را فعالیت های فرهنگی هنری بگذارم به همان میزان که خود در آن سهم داشته ام به همان میزان دوستان دانمارک و مخصوصا حبیب پیمان در آن سهیم بوده است. البته همکاری های دوستان ارجمندم در سویدن را نمیتوان نا دیده گرفت. پس پیش تر از هر کار دیگر مراتب امتنان و تشکراتم را از اهالی فرهنگ این دیار، انجمن کاتب که مطمئینم پایگاه باورمند فرهنگی ما در آینده خواهد بود و رفیق روز های خطر و ظفرم حبیب پیمان و خانواده ای مهربانش به جا میاورم.
هرسال چند بار سفرم به دانمارک اتفاق می افتد و این سفر ها با اندک تفاوت های تقریبا شبیه هم اند. اما تفاوت های سفر این دفعه ام به آن دیار زیاد بود. اول اینکه غافلگیر شدم و با رفتن به آنجا سفر های دیگرم تقریبا تا سال آینده به تعویق افتاد و البته ازاین بابت خوش حالم زیرا از یک جانب بیشترک وقت خواهم داشت کنار خانواده بمانم و از سوی هم ناگذیر نخواهم شد کفش دیگری بخرم چونکه نزدیک بود به قول معروف ” تیاغ تیبنه و کلوش پوست پیاز” درست شود.
در ثانی برنامه ای مفصل و خوبی انجام میشد که باب طبعم بود، از سوی مسئولیتی بر عهده نداشتم و از جانبی برای یک بار هم که شده استیج را از روبرو میتوانستم بیبینم و با خاطر آرام و فارغ از دغ دغه های معمول روزگار به ملودی ها و صداهای نوازشگرهنرمندان خوش سیما و خوش قریحه وخوش سلیقه ای گوش دل میسپردم که با یکی از آن ها یعنی غظنفر علی سال ها قبل کار را مشترکا شروع کرده بودیم و یکی از آن ها بانوی با استعداد و ظریف کار الهه سرور را بار اول میدیم و می شنیدم که قرار است گردنه های پر پیچ هنرموسیقی و صدا را طی کند و آن دوی دیگر زوج جوان منجی و خانم اش بودند که خیلی صدای رسا و شیک دارند.
فرزاد حبیب باز هم آنجا بود و مثل همیشه گره خورده بود با همان استیجی که چندین بار آن را با هم تجربه کرده بودیم. بانوی شاعر، ادب پرور و نکته سنج فرشته ضیای مجری برنامه بود. هارون یوسفی طبق دستور “هارون یوسفی نازنین قند” نیز مجری برنامه بود لطیفه هایش مثل همیشه تازه و تر و طنز هایش باز هم مانند همیشه جوان و طنز “توتله” درمیان دیگر قطعات طنازی خاص خودش را داشت. برنامه آمیزه ای قشنگی بود از هر حیث.
اما مزیت های این برنامه همن جا خلاصه نمیشد بلکه زمینه ای شده بود برای تجدید دیدار دوستانی که مدت ها بود دور از هم افتاده بودند و از کشور های دور و البته خیلی دور و به تعبیری از قاره های دور تری در آن جا حضور به هم رسانده بودند. تا آن جا که خود تجربه ای کم و بیشی در زمینه ای برگذاری ها داشته ام میدانم به پایه ای انجام رساندن چنین برنامه های و آن هم با معاذیر ویزا و هزینه های سنگین کار بسیار دشوار است که این بار با تلاش و بردباری فعالین انجمن کاتب و به خصوص دوستان پر شور ابوالقاسم جاوید و حبیب پیمان ممکن شد. توفیقات شان مزید باد!
داود سرخوش
منبع: هزاره نتورک
Amini
Ba arze salam wa sehatmandi hama dostan wa Dawood Jan Sarkhosh..
Khoda konad ke harjai bashid sehatmand wa aram wa khosh bashid..
Khodam banda dar Concert bodom wa yak shabe faramosh nashodani bood wa bisyar ziad tashakor az Ghazanfar Ali wa Elaha Sorour Wa Dawood Sarkhosh ke Mara Az mosaferat wa Ghame doori/Diqi Watan door karda bood.. Ba omid didar ayandai shoma azizan..!! Dawood Jan to kho noor chashme mardoome Hazara wa hamai Afghanistan asti..
behrozrasa
khoshhalam ke dar jam dostan zinda wa bedar wa por taharok az tephaee mokhtalef az honarmand shero ella jede tarin adamaee ke dar daron jamea mokhtalef zandagy mekonad