مخته فیضو خو

رزاق نجیبی نویسنده نسل جوان
فیض محمد خان

فیض محمد خان ولد حسین خان یکی از سرداران مردم هزاره و از طایفه چهاردسته قره باغ غزنی بوده که در اصطلاح عرفی ومحلی بنام پیضوخو ولد حسین خو معروف است. آنچه از روایت بزرگان ، موسفیدان و مادران پیچه سفید روایت می شود وظاهراً این روایت سینه به سینه نقل شده و بما آمده است، فیض محمد خان آدم سرکش مغرور و دلیر و دارای اری و جهه سیاسی بوده است که بر خلاف حاکم وقتش مبارزه کرده است.

از نظر ریخت و اسکلت بدنی درشت اندام ، قوی هیکل، بلند قامت و دارای فراست و مردانگی خاص بوده که وی را از باقی خوانین عصر خویش چه در قوم هزاره چه در قوم پشتون متمایز می نموده است. سر بزرگ چشم گود و نافذ، ریش بزی ، سینه فراخ ، بازوان ستبر و قدرت عجیب قلبی را برای او توسیف می کند تا انجایی که میگوید وقتیکه او را پشتون ها کشتند، دستگاه قلب او را قفه سینه برون اوردند در حالیکه هنوز جان داشت بالای سنگی قرار داد و همه هیأت حاکمه حاضر در صحنه از دیدن کلانی آن وحشت نمودند و بعد آن را در کلاه خود فیض محمد خان گذاشت و کلاه را پر نمود . قلب فیض محمد خان ضرب المثل عام و خاص مردم کشور ما میباشد .

فیض محمد خان را آدم لجوج وسختکوش و ناشکند تعریف می کنند و نیز پداران مان میگوید که وقت در آخرین لحضه مقاومت فیض محمد خان در حالیکه تنها مانده بود در منطقه گاو مرده مشرف به قریه شاکو جایگاه کوهستانی او دستگیر گردیده و تا آخرین قطره خون با تمام قوا با تفنگ دست و پاه مقاومت می کرد تا انجایی که چشم او را حدیقه بیرون کردند، بند های دست و پای او را جدا کردند ، گوش و بینی او را قطع کردند . حاکمان فاشیت و متعصب آخرین و سیله مقاومت یعنی زبان او را قطع و قلب او را از سینه بیرون اوردند .

در ذیل مخته ی که بنام فیض محمد خان خوانده شده ظاهرا زبان حال خواهرش را بیان می کند.

مخته چنین است :

پیضو سونی شاکو رفته
بلدی تیرو دارو رفته
امیر غرق خون مه
سردار عطا خون مه
بیرار غرق خون مه

پیضو سونی قرباغ موره
بلدی شیرو قیماغ موره
پشت پیضو شیوه شده
قوه ی پیضو میده شده
شاباش پیضو خون مه
امیر غرق خون مه
سردار آتا خون مه
امیر غرق خون مه

پیضو ره دست بسته برده
از گیر نا مردا برده
بالای برج او زوکده
پیضو خو کشته شده
با خاک خون شسته شده
شاباش پیضو خون مه
امیر غرق خون مه

اسپ پیضو تاخته میه
خون پیضو ریخته میه
گلکو مامی کاله بوده
اسپ پیضو اله بوده
شاباش پیضو خون مه
امیر غرق خون مه
سردار آتا خون مه
امیر غرق خون مه

نهال دست شانده بوده
اسپ پیضو کنده بوده
شاباش پیضو خون مه
امیر غرق خون مه
سردار آتا خون مه
امیر غرق خون مه

اسپ پیضو تخته میه
خون پبضو رخته میه
زیمینی ده ایوه منده
بلدی لالی ریزه
اسبی بیری بیوه منده
قیرون پیضو خان مه
امیر غرق خون مه
سردار اتا خون مه

مخته:

“مخته” نوعی از سبک شعر در لهجه هزاره گی است که می توان همردیف با تعزیه و تعزیه خوانی شمرد. مخته ها را عموما برای شخصیت ها و قهرمانی می سرایند که در جنگی کشته شده باشد و در کل توسط فامیل نزدیک مقتول سروده شده و بصورت تنهایی و یا دسته جمعی و معمولا با صوت و سوز و گذار و شیون اجرا شده وبعضی اصواتش از حلق و بصورت دراز کش خوانده می شود. “دیدو” یا “بولبی” دقیقن برعکس “مخته” است و عموما در توصیف شجاعت یک قهرمان و یا در باره کدام موضوع حماسی و عشقی می خوانند.

یاد داشت: قسمت های از این نوشته از وبلاگ “حصار نای” برداشته شده است. بجاست که از صاحب وبلاک تشکری شود. عکس که ضمیمه این نوشته است هم نمایی از قلعه بهبودی یا قلعه فیضو خان است که در نی قلعه قره باغ ولایت غزنی موقعیت دارد.

نمایی از قلعه بهبودی یا قلعه فیضو خان


اُوگــَــــــل

In this article

Join the Conversation

1 comment

  1. بوله پاسخ

    بوله جان خیلی جالب و خواندنی بود. قلم توانا دارید واینکه این موضوع را بسیار ماهرانه و جالب نوشته کرده اید قابل تحسین است.