هر ساله وقتی به دهه سوم ماه دلو میرسیم ناخود آگاه افشار کابل و آن جنایت هولناک انجام شده به ذهن انسان بازتاب پیدا میکند٬ بازتاب آن واقعه خونین پس از ۱۵ سال شاید بدین جهت باشد که عامیلین این فاجعه هنوز زنده اند و هنوز باکمال بیشرمی یا بر سر قدرت دولتی و در پارلمان هستند و هم حکومتهای محلی خودشان را اداره میکنند و هنوز حرف اول و آخر را میزنند هر گاه چهره این خونخواران و جاه طلبان در تلویزیون و رسانه ها به نمایش گذاشته میشود و حرف و حدیث از اینان نقل میشود نه تنها فاجعه افشار بلکه چهار سال جنگ خونین داخلی مخصوصا در کابل اذهان را می آزارد.
متاسفانه این بت های متحرک هنوز در بین تعداد از کاسه لیسان جایگاه خودشان را دارد و این کاسه لیسان از منبر دین و مذهب و از تریبون قومی و زبانی مردم را مجبور به بیعت و حمایت میکنند و مردم نیز ناآگاهانه به این کاسه لیسان عمامه پوش و شعار دهندگان حقوق قومی و زبانی لبیک میگویند و اعلام همبستگی میکنند، هرچند مسئله حق و حقوق قومی و زبانی و مذهبی به گذشته های بر میگردد که قومی بر اقوام دیگر سده های متمادی حکومت جابرانه داشتند و حقوق شان را پایمال کردن و امروز نیز تلاش برای عرض اندام کردن و برتری در تمام عرصه های از اجتماع مشاهده میشود از اداره جات دولتی گرفته تا نمایندگی از مردم در پارلمان و و موسسه ها و مراکز فرهنگی و انجو های خارجی و داخلی که به وضوح مشاهده میشود.
از موضوع دور نشویم٬ قتل عام ساکنین افشار برزگترین داغ بر پیشانی آنانی است که الله اکبر گویان دستور و فتوا صادر کردند و سگان گرسنه و درنده خوی شانرا به جان مظلومین و بیگناهان ساکنین این منطقه انداختند که عمدتا شیعه و هزاره بودند و بر زنان و دختران شان تجاوز و مردان را تیر باران نمودند. حتا تعدای از جوانان اسیر شده بدست نیروهای اتحاد اسلامی نیز به متعصبین فروخته شده و در هلمند به جرم کافر بودن حلال شدند.
صدیق چکری شخصی که وکیل حقوقی این جانیان محسوب میشود و گاهگای درپرده تلویزیون ها ظاهر میشود در یکی از مصاحبه با بی حیایی تمام اظهار میکند که : هیچ مدرک دال بر اینکه کسی جنایتی را انجام داده باشد وجود ندارد و اگر کسی هم شکایتی دارد آزاد است تا شکایت خودش را مطرح کند.
سوال اینجاست که چه مدرک بالاتر از جنایات انجام شده در کابل و مخصوصا فاجعه افشار که هنوز پس از ۱۵ سال بوی باروت و خون در این ساحه به مشام میرسد و هنوز خانه های مردم که روزگاری هزاران خانواده در آن به آرامش بسر میبردند همچنان خرابه باقی مانده است که خود گویای این جنایات است. ساکنین اصلی این منطقه آنانی که زنده ماندن و توانستند فرار کنند هنوز در یک شوک ذهنی زندگی میکنند و جرات نمیکنند تا قدم در این ساحه بگذارند چون هنوز این فاجعه را از یاد نبرده است و مثل یک کابوس در ذهنشان جا گرفته است.
این شخص (صدیق چکری) خوب میداند هیچ مرجع وجود ندارد تا به چنین شکایاتهای رسیدگی کند و اگر هم
وجود میداشت با موجودیت و در قدرت بودن این اوباشان دینی و قومی و زبانی کسی جرات مطرح کردن شکایت را نخواهد داشت.
آقای ملا مارشال فهیم به تاریخ ۸/۹/۲۰۰۷ در تلویزیون آریانا تعجب خویش را از مردم چنین اظهار میکند: که ما انتظار داشتیم مردم کابل از ما خوش و راضی میبودند به خاطر که رژیم نجیب را از هم پاشاندیم و یک حکومت اسلامی را بنا کردیم اما در سال ۱۳۷۳ و ۷۲ مردم به مجاهدین میگفتند که خدا اینهارا گم کند که تا طالبان بیاید و آرامش بر قرار شود.
ملا فهیم انتظار داشت تا مردم اینان را پس از فجایع که انجام دادند و از مسوولین درجه یک حوادث خونین کابل است باز هم مردم اینهارا در قلبهایشان جا میداد و این خود پسندی و خود کامگی این جنایات کارانرا نشان میدهد که آنچه انجام داده اند بی تردید عملی مثبت بوده است.
آقای استاد سیاف خونین ترین چهره وحشت و دهشت از اینکه مسبب چنین وقایع هولناک شناخته میشود هرگز عملش را در طی مصاحبه های خویش عمل غیر انسانی نمیداند و آنچه کرده است جهاد در راه خدا و یک عمل اسلامی و به نفع جامعه قلمداد میکند و اظهار میدارد که این ادعاها تهمت و دسیسه یست که علیه مجاهدین و اسلام صورت میگیرد. شاید عمل این استاد بزرگوار را بشود به آن وجه اسلامی و جهاد در راه خدا داد و دانست چون خود استاد علوم اسلامی هستند و فارغ تحصیل دانشکده های اسلامی کشورهای عربی چون مصر، اما تاریخ این گرده سواریها گذشته است و نسل امروز نسل قبل نیست.
آقای آیت الله محسنی که کمتر مورد توجه سازمان های حقوق بشر است و ظاهرا شخص خودش دخالت مستقیم در این فاجعه نداشته است اما حزب وی (حرکت اسلامی) و شخص آقای سید حسین انوری یکی از رهبران این حزب و والی فعلی هرات٬ همکاری و دست داشتن شان را در فجایع افشار نمیشود نادیده گرفت فروش بخشی از
مناطق حساس نظامی و حضور شان در آن روز سوم و پس از تصرف و قتل عام کردن مردم افشار در هوتل انترکانینتل در بزم پای کوبی سیاسی که شورای نظار آرسته بود و شرکت تعدادی دیگر از رهبران و ملایان٬ شیوخ و اساتید بزرگوار پای کوبی سیاسی و رقص سماوی راه انداخته بودند و برای فتح و خونریز در افشار ندای الحمدالله شکرنالله سر دادند و نماز شکر بجا آوردند. و اما همزمان در افشار سگان درنده خوی این احزاب و رهبران که در بزم خویش لبخند فتح بر یکدیگر تقدیم میکردند همچنان به قتل٬ تجاوز و غارت مشغول بودند.
این کابوس تا آنزمان در اذهان باقی خواهد ماند که دستان خونین این جنایات کاران با دستبند قانون حلقه آویز شود و حضور فزیکی شان به جای منبر ٬ چوکی در مسجد و پارلمان و دولت، در جایگاه مجرمین در دادگاه عدالت و انصاف دیده شود.
alimi_zia
salam bar mardomi khobi hazara