طرح مساله حقوقی جنایت بشری در افشار

(۲۱، ۲۲ و – ادامه آن تا چند روز- دلو ۱۳۷۱)

باز نشر مطلب:

شبکه سراسری مردم هزاره: برای ایجاد یک جامعه انسانی و عادلانه که اساس آن را ارزش های شهروندی تشکیل دهد، اجرای عدالت و محاکمه ناقضان حقوق بشر و جنایاتکاران جنگی ناگزیر است. در غیر آن، زندگی عادلانه شهروندی و دولت حقوقی به عنوان یک نهاد اجتماعی شکل نخواهد گرفت؛ حکومت به عنوان یک نهاد اجرایی- حقوقی مشروعیت نخواهد یافت و گروه های اجتماعی برای حفظ حیثیت و وقار شان، دست به اقدام تطبیق عدالت، آنهم به شیوه خشونت آمیز، دست خواهند زد.

دولت حقوقی و مدرن وقتی به میان می آید که به عنوان شخص ثالث و مرجع مستعد و معتبر، عدالت را در جامعه انسانی پیاده کند. هرگاه حکومت چنین اعتباری را نتواند کسب کند، مشروعیت ندارد.

افغانستان، کشوری است که در آن انواع ی ظلم، ستم، تجاوز و جنایات ضد بشری توسط فرماندهان جنگ های داخلی، صورت گرفته است. بنابران، تا عدالت تطبیق نشود، جامعه انسانی به اساس ارزش های حقوقی و بشری، در آن شکل نگرفته و به مفهوم مدرن آن تکمیل نمی شود. به این اساس؛ احتمال هرگونه وضعیت جنگی و برگشت به دوره جنگ های داخلی،امکان پذیر میگردد.

سارتر می گوید: هر انسانی که در هر گوشه ای از جهان کشته می شود، ما همه به نوعی در کشته شدن آن شخص مقصیر هستیم. انسان افغانستانی، در صورت که بخواهد کشوری به نام افغانستان وجود داشته باشد و در این جغرافیای سیاسی حکومت قانونی به میان بیاید، بایست در برابر هم میهنان شان که انواع جنایات و حق تلفی، بالای آنها صورت گرفته است، رفع تقصیر کند. این رفع تقصیر، در قدم اول اقدام مردم افغانستان برای محاکمه افراد جنایت کار و متهم به نقض حقوق انسانی در طی سالیان جنگ های داخلی در افغانستان میباشد.

مردم افغانستان همیشه قربانی منافع افراد جنایت کار ، با روپوش قوم و مذهب و ارزش های همگانی بوده اند. این افراد، مردم افغانستان را با این گونه پوشش های ارزشی اغوا کرده و با استفاده سؤ از آن منافع خویش را تحقق بخشیده اند.
هر بار که سخن از عدالت و محاکمه اشخاص جنایت کار گفته می شود، همزمان با آن، مسایل قومی، زبانی، سمتی، مذهبی و … مطرح می گردد. زیرا جنایتکران تطبیق عدالت را بی حرمتی به قوم خاصی در افغانستان تلقین کرده اند. در حالی که این مسایل، نوعی ایدیولوژی سازیِ است که افراد جنایت کار برای منفعتِ خود، آن را ساخته اند وبا این گونه ایدیولوژی سازی منافع ملی و شهروندی مردم افغانستان را به قربانی می گیرند.

جرم یک امر فردی است که به غیر از مجرم به هیچ کسی دیگر قابل سرایت نیست. پس مردم افغانستان بایست آگاهانه برای محاکم جنایت کاران اقدام کنند.

یکی از جنایاتی که در دوره جنگ های داخلی در افغانستان آنهم در شهر پرجمعیت کابل به شکل عمدی، آگاهانه وسیستماتیک توسط جنایات کاران صورت گرفته یکی هم، قتل عام مردم افشار بود که درآن یک شهر انسان فقط به جرم هزاره بودن نابود گشتند.
این جنایت توسط فرماندهان جنگ های داخلی از جمله عبدالرب رسول سیاف (چهره مخفی و پروژه مخفی تفرقه افگنی بین اقوام در افغانستان زیر نام مذهب و قوم و…)، احمد شاه مسعود، شیخ محسنی، سید حسین انوری، (دلقک روزگار) یونس قانونی و … صورت گرفت.

بزرگ ترین جنایت را این افراد در تاریخ افغانستان و جهان به نام شان ثبت کردند که شامل تجاوز به زنان در برابر مردان خانواده، کشتن مردان خانواده در برابر زنان، به برده گی گرفتن دختران و زنان، کشتار مردم در اماکن همگانی از جمله در تکیه خانه افشار، بی حرمتی به اجساد مردگان، قتل و تجاوز به جرم هزاره بودن، بود.

عبدالرب رسول سیاف، یکی از قصابان این فاجعه هولناک، در حمله و تجاوز به افشار به عساکرش گفته بود: «سربریده سخن ندارد، هزاره ی خوب هزاره ی مرده است».

جنایت به چگونگی و کیفیت عمل جنایت کار مرتبط است نه به کمیت جنایت. مهم این است که جنایت برای چه صورت گرفته است و جنایت کار چه هدفی از جنایت اش داشته است. هم در آموزش دینی اسلام و هم در حقوق بشر، نفس یک آدم، نمونه ای از تمام بشریت و عالم در نظر گرفته شده است. هنگامی که یک شخص را می کشند در حقیقت همه بشریت را کشته اند.

جنایت افشار، یکی از جنایات ضد بشری در تاریخ بشریت است. زیرا این جنایت از طرف احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، عبدالرب رسول سیاف، شیخ آصف محسنی و دیگران به هدف محو نابودی که گروه اتنیکی صورت گرفته است. در این تراژیدی یک شهر انسان به جرم هزاره بودن قتل عام شده اند ونیت جنایت کاران، از این جنایت، نسل کشی بوده است.

این نسل کشی ها با نسل کشی های قبلی زمان عبدالرحمان خان و پاکسازی قومی وردک توسط طالب-کوچی های زمان کرزی بی رابطه نیست. زیرا قربانی هر سه قضیه هزاره های افغانستان و اجرا کننده این جنایان حکومت افغانستان بوده که از طرف یک قوم اداره می شده است. این جنایت تا وقتی ادامه خواهد داشت که حاکمیت قبیله جای خود را به دولت حقوقی ندهد.

در اعلامیه حقوق بشر، این نوع جنایت، وحشت ناک ترین جنایت بشری دانسته شده است، که گروهی از مردم به خاطر موجودیت شان کشته می شوند. زیرا انسان نمی تواند اگزیست و وجود اش را تغییر بدهد. موجودیت، چیزی است که به طور طبیعی برایش داده شده است، تغییر آن بیرون از اراده انسان است. انسان می تواند مذهب، دین و ارزش های فرهنگی اش را تغییر بدهد اما نمی تواند خون شان را تغییر بدهد. تغییر مذهب و دین در تاریخ بشر بسیار اتفاق افتاده است، ولی تغییر قومیت ناممکن است.

چقدر وحشتناک است که قومی به موجودیتش افتخار کند و موجودیت قوم دیگر را نپذیرد و به نابودی آن اقدام کند. وحشتناکتر از آنکه ابزار دولت و حاکمیت به دست قومی که تحمل دیگران را ندارد، داده شود و جنایت و نابودی قوم دیگر توسط حاکمیت انجام شود و این کار قرن ها تداوم داشته باشد و هرگاه این وحشت به مرور زمان و قربانی مردم از بین برود و دست های برای احیای آن دراز شود و آنرا دوباره حاکم بسازد.

تراژدی افشار، جنایتی است که انسان های بی گناه، برای موجودیت شان به مثابه یک قوم قتل عام شده اند. فاجعه ی افشار جنایتی است که برای نسل کشی یک قوم به راه اندخته شده و نیت جنایت کاران نیز؛ محو ونابودی یک نسل بشری به نام هزاره در افغانستان بوده است.

روایت تلخ فاجعه:

شب ۲۱ و ۲۲ دلو سال ۱۳۷۱ خورشیدی پیهم از طرف فرماندهان این جنگ بالای خانه های مردم درمنطقه افشار، از سلاح های سنگین استفاده می شود. در این دو شب به طور کامل، افشار به یک “ویرانه” تبدیل می شود وعده زیادی از ساکنان این منطقه، زیر آوار می شوند.
به روز بیست دوم دلو، قتل عام برای پاک سازی محل تصرف شده از مردم هزاره، عملا توسط عساکر؛ شورای نظار به فرماندهی احمد شاه مسعود، نیروی های اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرب رسول سیاف و افراد حرکت اسلامی به فرماندهی شیخ آصف محسنی وسید حسین انوری آغاز می شود.

این قتل عام با هدف پاک سازی هزاره ها یا به گفته عبدالرب رسول سیاف: «سربریده سخن ندارد، هزاره ی خوب هزاره ی مرده است» صورت می گیرد. در نتیجه ی این جنایت، مردم افشار زیر آوار، در راه ها کشته و فرار می شوند، تعدادی که در خانه می مانند، با تجاوز و انواع بی حرمتی کشته می شوند و تعدادی هم که در اماکن عمومی و مقدس پناه برده بودند، همان جا تیرباران می گردند.

در کل بنا به آمار «پروژه عدالت برای افغانستان» و پژوهش گران دیگر، ۱۲۰۰۰ هزار انسان بیگناه به جرم هزاره بودن، کشته می شوند و۵۰۰۰ هزار نفر که بیشترین آنها زنان بودند به اسارت برده می شوند. خانه ها همه ویران چور و چپاول می شود. دراین حمله در منطقه افشار هیچ دیواری باقی نمی ماند که مورد اثابت گلوله های راکت و سلاح های سنگین دیگر قرار نگرفته باشد. پژوهشگران در گزارش های نوشته اند که اکثریت اسرا هم بعد از مدتی به قتل رسیده اند.

در این نوشته ما در پی ارایه امار نیستیم. فجایعی که در افشار صورت گرفت همه شهروندان کابل به یاد دارند. برای ما مهم اصل مساله یعنی جنایت ضد بشری و کیفیت این جنایت است ولو که در این جنایت یک نفر به قتل می رسید آنهم به جرم هزاره بودن و به خاطر اگزیست و وجود خود، باز هم این جنایت همان کیفیت را داشت که هم اکنون با کشته شدن بیش از ۱۲۰۰۰ هزار انسان دارد.

جامعه جهانی باید بدانند که عدم تطبیق مفاد کنوانسیون های و میثاق های مهم و معتبر ملل متحد در مورد ملل فقیر و گروه های اتنیکی ضعیف و بی دفاع و تطبیق سریع و جدی آن در مورد شهروندان کشور های نیرومند و مقتدر، خلأ بزرگ را در تعریف بشر بوجود آورده است. این امر محرومیت شدید را بوجود آورده که زمینه های نفرت و خشونت را میان مردمان جهان و حتی تمدن ها بوجود می آورد. یگانه راه جلوگیری از این معضل، تامین عدالت و محاکمه جنایت کاران است.

چیزی که این موضوع را باز هم وخیم تر می سازد اینست که در افغانستان نه تنها جنایتکاران مجازات نمی شوند، بل قدرت سیاسی کشور برای شان هدیه شده و جامعه جهانی از بقای آنها در قدرت نامشروع شان حمایت می کنند و آنها با استفاده از ابزار دولتی و چتر نیروهای خارجی به جنایات شان ادامه میدهند که موجبات بیزاری مردم را در مقابل جامعه جهانی فراهم می آورند.

پیشنهاد ما به حکومت افغانستان و سازمان ملل متحد و کنوانسیون های جنایات نسل کشی، این است تا این دو روز را به رسمیت بشناسند و عاملان این جنایات را که علیه مردم افغانستان صورت گرفته، به عنوان یک امر حقوقی و قانونی و برای ارج گذاری به عدالت و حرمت گذاشتن به جامعه انسانی و انسان هایی که مورد تجاوز و قتل و نسل کشی قرار گرفته اند، به روز محاکمه عاملین ان تبدیل کنند.
افغانستان با قبول اعلامیه حقوق بشر و کنوانسیون های حقوق بشری مکلف به محاکمه جنایت کاران در افغانستان می باشد و از طرف دیگر جنایت از نوع نسل کشی و ضد بشری فراتر از صلاحیت حکومت به سازمان ملل اجازه می دهد که این گونه جنایت کاران را به محکمه بکشاند.

بنابراین برای شکل گرفتن یک دولت در و مشروعیت یابی آن در افغانستان، خیلی مهم است که عدالت در این کشور تطبیق شود تا این برخورد قانونی در ذهن مردم افغانستان نهادینه شود و ما را از مفهوم بدوی عدالت که انتقام گیری است به مفهوم مدرن عدالت که مجازات قانونی است، نزدیک بسازد.

نگذاریم تا جنایت کار با ایدیولوژی سازی از مذهب، قوم و مسایل دیگر برای شان پناه گاه بسازند و منافع ملی و مردمی افغانستان را بار بار برای منفعت جنایت کارانه شان قربانی کنند.

میثاق های جهانی که در فاجعه افشار از نورم های آنها بطور گسترده تخلف صورت گرفته است:

۱. اعلامیه جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸
۲. میثاق منع شکنجه و سایر مجازات غیر انسانی ۱۹۸۷ و ۱۹۸۴
۳. میثاق منع انواع تبعیض علیه زنان ۱۹۷۱
۴. میثاق حقوق کودک ۱۹۸۹
۵. میثاق بین المللی رفع انواع تبعیض نژادی ۱۹۶۵
۶. میثاق بین المللی حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ۱۹۶۹
۷. میثاق سازمان ملل در مور د حقوق زنان ۱۹۵۳
۹. میثاق برخورد با اسرای جنگی ۱۹۴۹
۱۰. کنوانسیون ملل متحد علیه جرایم سازمان یافته، دسامبر ۲۰۰۰
۱۱. میثاق سازمان ملل در جلوگیری از نسل کشی یا ژینو ساید، جنوری ۱۹۵۱
۱۲. میثاق وضعیت مهاجران ۱۹۶۷
۱۳. میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی ۱۹۶۶

شبکه ی سر تاسری مردم هزاره
………………………………………………………………………………………….
تذکر: هیچ وبسایت حق ندراد که نام و یا آدرسش را به روی این عکسها علاوه نماید. این عکسها به منظور زنده نگهداشتن خاطره قتل عام افشار منتشر می شود.

In this article

Join the Conversation

1 comment

  1. sharif hamdam پاسخ

    AFSHAR IS THE MOST TERRIFYING TRAGEDY IN THE RECENT HISTORY OF THE OPPRESSED HAZARAS.

    Our people and those who can do sothing for these humilated and vanquished people must start doing something real , something practical to put them out of their centries’ long ordeal.