محمد رضا گلکوهی
سال ۱۳۸۷ با وعدههای مکرر مقامهای وزارت انرژی و آب کشور، امید داشتم تا پایان سال دیگر مجبور نخواهم بود برنامهی خواب و بیداریام را با برقهای سه ساعتهی جنراتوری تنظیم نمایم.
آن روزها به این فکر بودم که سال دیگر در هر نقطه از شهر کابل، حتا در آخرین نقطه از جادهی شهید مزاری در ناحیه ۱۳ هم اگر زندگی کنم، به منزلهی یک شهروند، حق برخورداری از امتیازهای شهری از آن جمله برق را خواهم داشت. اما اکنون نزدیک به دوسال از آن روزها میگذرد و باز هم همان وعدهها تکرار میشوند و شبهای مردم همجوار محل زندگیام همسان با خانهی من از روشنایی برق محرومند. این محرومیت باعث شده تا نظم و لذت زندگی در این محل از وضع مناسبی برخوردار نباشد.
چقدر تلخ گذشت چندی پیش که امتحان پایان سمسترم سپری میشد و با چه دشواریهایی روبهرو بودم. در شبهای دراز ماه قوس، حوالی ساعت ۹ شب، دیگر خانههای ما حتا از داشتن یک گروپ نیمهروشن که با انرژی ضعیف جنراتور، نور کم فروغ خود را به ما ارزانی میداشت، محروم بودند. با رخت بستن این برق نیمه جان من هم مجبور بودم جان خود را به رختخواب کشانیده و با حسرت از اینکه نمیتوانستم کمی دیگر به کتاب درسیام چشم بدوزم، پهلو به پهلو میغلتیدم. گاهی وقتها نیز ناگزیر به صدای «فس فس» چراغ گازی گوش داده و از روشنایی و گرمای آن استفاده ببرم.
یادم هست شبی از این شبهای طولانی خواب خوشی از چشمانم در عالم رویا عبور نمود. چقدر ذوق زده شده بودم و هنگامی که بیدار شدم، تا هنوز پلکهای نیمهخوابم از اشک شوق نمناک بود.
خواب من تعبیر گفتههای مقامها در وزارت انرژی و آب بود که گفته بودند تا پایان سال ۱۳۸۷ تمام شهر کابل از روشنایی برق مستفید خواهند شد. اما صد حیف که این قولها همانند آن خواب خوش من در شبهای قوس و هنگامهی نیاز شدید به روشنایی در سطح یک رویا باقی ماند.
مشکل در کجاست و چرا نگاه دوگانه در خصوص توزیع برق به شهروندان کابل صورت میگیرد؟
به باور سرپرست وزارت انرژی و آب؛ محمد اسماعیل، اکنون در ۷۰ درصد از کابل مورد نظر وی برق جریان دارد و به زعم مهندس گلاجان حیران؛ رییس عملیاتی شرکت برشنا، این میزان به صد در صد میرسد. چرا که آنان بر این باورند که کابل دو سال پیش بسی فشردهتر از حال بود و گستردگی بیرویه آن غیر قابل پیشبینی است. شاید هم به نظر آنان مناطق نسبتا دور افتاده و محرومنشین از این حق شهروندی برخوردار نیستند که قسمتهایی از ناحیه ۱۳ نیز جزیی از آن مناطق است.
هرچند این مقامها به این گمانه تصریح ننموده و آن را رد میکنند، اما وقتی شنیده میشود با وجود صدها کیلو وات برق اضافی عدهی زیادی از مردم در این ناحیه از داشتن برق محرومند، چه میتوان از این برخورد دوگانه برداشت نمود؟
این در حالی است که بر اساس گزارش ارایه شده توسط وزارت مالیهی کشور، وزارت انرژی و آب توانسته تنها یک درصد از بودجه انکشافی خود را مصرف نماید. مصرف این میزان اندک از بودجهی انکشافی توسط وزارتی که ساحهی کاری آن زیاد بوده به جز ناتوانی در چه چهارچوب دیگری قابل توجیه خواهد بود؟
این پرسشها را باید وزارت انرژی و آب کشور پاسخ دهد. اما در این میان شهروندان غرب کابل و ساحههایی که هم اکنون از داشتن این حق شهروندی و حق مسلم ملی شان محرومند، به این مساله میاندیشند که روزی فرا خواهد رسید تا نور برق در خانههای گلیشان راه پیدا نموده و رویای شبهای روشناییشان تعبیر درستی پیدا نماید؟
اگر گاهی عدم تطبیق «ماستر پلان شهری» بهانهیی برای اجرایی نشدن پروژهی برقرسانی دانسته میشود، باید این پرسش را مطرح نمود وقتی نبود برنامه از جانب حکومت باعث آبادی منازل خودسر شده، آیا گناه مردم است یا تقصیر دولت؟ وانگهی برهمگان معلوم است که ساکنان غرب کابل در خصوص اجرای تصمیمها مبنی بر اصلاح ساختار شهری بیشترین علاقهمندی و همکاری را نشان دادهاند. موضوع توسعهی سرک در منطقه دشت برچی منظرهی بهیاد ماندنی از مشارکت مردم را در ذهنها بهیادگار گذاشت. کسی فراموش نخواهد کرد مردم ناحیه ۱۳ و ساکنان حاشیه سرک چگونه داوطلبانه منازلشان را تخریب نموده و ساحه را برای تطبیق این پلان شهری آماده میکردند.
با این وجود، چه دلیل وجود دارد که پروژه برقرسانی در این منطقه هر از گاهی بهیک دلیل و بهانه، به تاخیر انداخته شده و احساس قایل شدن تبعیض را در نگاه این شهروندان تداعی میکند؟
این سوالی است که باید مقامها در وزارت انرژی و آب کشور به آن پاسخ روشن ارایه داده و یا حد اقل موعد قطعی را برای تطبیق این پروژه اعلام نمایند تا دیگر مردم مثل گذشته به وعدههای میانتهی امیدواری بیجهت نداشته باشند.
منبع: هفته نامه اقتدار ملی
mir wais
برچی چندین سال هست که از حالت دشت خارج شده اما هنوز هم خود ما به آن دشت خطاب میکنیم و از وزیر آب و برق هم نباید گله کنیم چون دشت نیاز به برق ندارد برق برای شهر و آبادی میباشد { تا کی خودرا باور نمیکنید تا کی از حالت خود کم بینی و حقارت خارج نمیشوید؟}
yasin-brazil
میرویس جان حق با شماست
مردمانی هستند که ولسوالی سبزه وار را به شندند تبدیل کردند
و ولسوالی خاک ایران را به خاک افغان تبدیل کردند و نام های خیلی از ولسوالی ها را طبق میل شان تغیر نام دادند.
آیا مردم ما قادر نیستند که دشت برچی را بنام شهرک کاتب, شهرک هزاره و ……………….. نام گذاری نمایند.
در این مورد هم فرهنگیان ما بی توجه بوده و هم کسانی که خود را رهبر قوم و روشن فکر قوم میدانند اما هیج فکر و مقکوره ای در راه ترقی و پشرفت جامعه اش ندارند و همیشه نوکر دولت مردان خایین و به فکر ساختن شهر ک های رهاییشی , سرمایه گذاری در بانک های خارجی می باشند .
نجیب الله
این در حالی است که بر اساس گزارش ارایه شده توسط وزارت مالیهی کشور، وزارت انرژی و آب توانسته تنها یک درصد از بودجه انکشافی خود را مصرف نماید. مصرف این میزان اندک از بودجهی انکشافی توسط وزارتی که ساحهی کاری آن زیاد بوده به جز ناتوانی در چه چهارچوب دیگری قابل توجیه خواهد بود؟
ایرج
سلام بر دوستان عزیر خواننده این سایت:
تحلیل بنده این است که تا وقتی اسماعیل خان وزیر یا سرپرست وزارت آب وبرق باشد دشت برچی نه کی در هر هیچ نقط ار هزاره جاب صاحب برق نه خواهد شد. اسماعیل خان کینه عمیق و غیر قابل باور در دل خود نسبت به هزاره ها دارد. او هنوز نمی تواند هزاره هارا منحیث شهروند افغانستان قبول کند. او هنوز به قکر ان است که شاید هزاره ها پس به حالت ۵۰سال قبل بر گردد. عمل کردی او در هرات نیز ثابت شد هیچ هزاره حق خرید زمین و جایدادی را در هرات نداشتند.
امروز دردشت برچی دریک تعداد مناطق در سال ۲۰۰۷سروی کرده و به اعلان سپرده شده در سال ۲۰۰۸جای پایه نشانی و کنده شده بود، در سال ۲۰۰۹ پایه ها نصب شد در سال ۲۰۱۰ لین معه ای یک وسیله دیگرکه بالای پایه نصب میگردد نصب گردیده و این در پلان استراتیزی اسماعیل خان است که تا پنج سال آینده لین به خانه مردم برسد.
وبعد وقتی آمریکا از کرزی میخواهد که یک کسی دیگری که بتواند کار کند وزیر انتخاب کنید همه میگویند که این به استقلالیت افغانستان تعرض کرده. به نظر من مشوره نیک تعرض نیست اگر آدم های خوب در افغانستان است که خیلی از نظر کرزی مهیم است باید آنهارا در ارگ جاگزین کرده و مانند لد های سلطان محمود نگاه کنند اما باسرنوشت مردم و با زنده گی مردم بازی نکند.
با احترام ایرج از کابل.
هزاره
سلام دوستان، از کی ها داریم گیله میکنیم؟ از افرادی که سالها آدم کشته اند و نفاق افگنی کرده اند دهها جرم و حینایت و… مرتکب شده اند؟ اینها بصورت انسان اند و گرنه چنین نمیکردند. آیا ضایع نمودن حق میلیونها انسان هزاره نفع شخصی ای برای اسماعیل خان و یا یک تفنگ سالار دیگرش دارد؟ هرگز ولی نیش اینها گرچند از اول از ره کین بوده است اما اکنون تبدیل به بک عادت ثابت شده و خودشان نیز توان ترک آن را ندارد. یادم هست سال ۱۳۸۶ که به کابل رفته بودم یکی از نمایندگان مجلس(ظاهرا سیدعالمی بلخابی) به ملاقات اسماعیل خان رفته و از وی خواسته بود این حق مشروع مردم هزاره و غرب کابل را ادا کند. ولی بگفته ناقلان این ملاقات، اسماعیل خان برآشفته بود که هرگز من چنین کاری نخواهم کرد. این میرساند که اینها فقط چهره انسان دارد و بس پس حق را بگفته شهید مزاری باید گرفته حق دادنی نیست!
هزاره
در ضمن باید تشکر کرد از آقای میرویس با نظر خوبی که در مورد اسم گذاری های نامناسب ما داده اند. براستی چرا باید تا کنون دست برچی به این اسم خوانده شود. و یا شهرک ها بنام افراد سازنده آن؟ مانند شهرک حاجی نبی، و… باید بروز بود و نام های زنده و تازه و زیبا برای شهر، دیار و کشور خود انتخاب نمود.
داکتر رضا امین
اسماعیل خان، اسماعیل خان، اسماعیل خان!
دوستان عزیز، آیا از این بیشتر باید آشکار گردد که چه کسانی با دشمنی و کینه میخواهند مانع رشد مادی و معنوی مردم رنج کشیده هزاره در افعانستان گردد؟ آیا چیزی باقی مانده که شما از آن اطلاع ندارید؟ آیا همه تان به امید خلیلی و محقق و اکبری نشسته اید تا با چند تا کمبل و چند بوری آرد مشکل تانرا حل کنند؟ چقدر شرم است که مردمی که درخت مبارزه شان با خون استاد شهید، بابه مزاری آبیاری شده است، آنقدر ضعیف و ناتوان شده اند که هیچ صدای از گلون ایشان در زیر پاهای اسماعیل خان کثیف برون نمیشود! آیا فراموش کردید که بابه میگفت: مردم هزاره دیگر نبایند بگذارند تا سرنوشت شانرا کسی دیگر رقم زند؟