فرهنگ عامیانه، عامل بقاء هویت هزاره ها در گذشته

چهار شنبه ۵ ژانویه ۲۰۱۱, بوسیله ى محمد اسحاق فیاض

پیشگفتار

محمد اسحاق فیاض
برگزاری سمینار« از کاتب تا یوسفی» و رونمایی از کتاب «فرهنگ ادبیات هزارگی» شهید یوسفی از سوی هزاره های مقیم استرالیا، گام مثبتی است که نشان می دهد هزاره های مهاجر بعد از طی مسافت های طولانی و سپری نمودن رنج و مشقت دوران آوارگی، اکنون در این کشور به مرحله ای از بلوغ سیاسی و فرهنگی رسیده اند که باردیگر بازگشت به خویشتن نموده بفکر دست یابی به هویت فرهنگی قومی خود باشند.

این حرکت از آن جهت بیشتر مایه امید واری و مسرت است که از شهید یوسفی تجلیل می گردد، کسی که زندگی خود را در راستای ارتقای فرهنگی وسیاسی مردم هزاره صرف کرد و در آخرخونش را نیز در این راه تقدیم نمود. خون یوسفی روایتگر رنجی است برای این مردم که هزاره ها نه تنها در افغانستان باید، مزاری ها و دیگر سیاستمداران آگاه و قوماندانان سرافراز را قربانی بدهند، بلکه در خارج از افغانستان نیز این قوم مورد هجمه دشمنان قرارگرفته و برای ادامه زندگی شرافتمندانه، قربانی می دهند.

این نوشته سعی دارد تصویری هرچند کوتاه از فرهنگ عامیانه هزاره ها ارایه دهد. برهمین اساس آنچه می تواند بعنوان آیینه تمام نمای هویت هزاره ها مطرح شود، پسمنظر تاریخی فرهنگی، ساختارها و بافتارهای فرهنگ بومی، شخصیت های فرهنگی و روایت های فرهنگی است که از نسلی به نسل دیگر میان این قوم منتقل شده است و این نوشته با تصویری که از فرهنگ عامیانه و یا فلکلورهزارگی ارایه می دهد، سعی دارد نشان دهد که شهید یوسفی و دیگر قلم بدستانی که در راستای حفظ فرهنگ بومی هزاره ها تلاش کرده اند، چه گام بلندی را در این راستا برداشته و چه خدمتی بزرگی برای حفظ و معرفی هویت این مردم نموده است.

هزاره ها، تاریخ و فرهنگ

معمولا تاریخ و فرهنگ دو کلید واژه ای است که هویت یک قوم و یا ملت را تشکیل می دهد ومی تواند در سایه این دو واژه شناسنامه کاملی از یک قوم و یا یک ملت ارایه دهد.

حال سئوال اساسی که در این زمینه مطرح می شود این است که ” آیا هویت هزاره ها را تاریخ و فرهنگ بومی هردو روایت می کند یا این که یکی از این دو واژه توانسته است، بیشتر از همه هویت هزاره ها را حفظ و معرفی نماید؟”متاسفانه باید گفت که در پسمنظر تاریخی هزاره ها ابهامات زیادی وجود دارد، کتمان هویت تاریخی از سوی زور منداران و گرفتار شدن هزاره ها به آلزایمر و فراموشکاری تاریخی سبب شده است، سئوالات حل نشده زیادی در گذشته تاریخی هزاره ها به وجود آید. آنچه در کتابها تاریخ هزاره ها را روایت کرده دوره معاصر یعنی در حدود چند قرن اخیراست، روایت های تاریخی یی که جز خون، آتش ستم، آوارگی، فقر و کتمان هویت چیزی دیگری در آن دیده نمی شود. کتاب سراج التواریخ فیض محمد کتاب هزاره رنجنامه مرگ و درامه خون و آوارگی و از دست دادن قلمرو سرزمینی هزاره ها در سینه تاریخ است. آیاهویت تاریخی ما فقط همین است؟، یعنی شکست، تسلیم پذیری در سایه استبداد برای زنده ماندن و خزیدن در دره های سرد و یخ زده؟ یا این که هزاره ها در گذشته نیز از هویت تاریخی افتخار آمیز برخور دار بوده اند اما با گسست و هبوط از این موقعیت والا دچار آلزایمر تاریخی گردیده و هیچ خاطره ای از گذشته دورخود ندارد.

تعدادی از نویسندگان و محققان هزاره مانند، حاج کاظم یزدانی، شفایی کیان، آریانپور، فاضل جاغوری و شوکت علی محمدی تلاش دارند، نقبی به گذشته بزنند و تاریخ هزاره را در گذشته های دور بررسی و تحقیق نمایند. اما از آنجایی که هزاره ها در سه سده اخیر چنان دچار آلزایمر تاریخی شده اند که اثبات نظریه های تاریخی در سایه اسناد و مدارک، دشواری های زیادی در پیش رو دارد. مشکل دیگری که در این راستا وجود دارد، هیژمونی دیگر اقوام و ملت ها در فرایند ساخت تاریخ است، زیرا این نکته عاری از حقیقت نیست که «تاریخ را مورخان می سازند تا حوادث و رویدادهای تاریخی» اکنون نشانه ها، الگوها، شخصیت ها، خلاقیت ها، سلسله های حکومتی وآثارباستانی را که روایتگر رشد و شکوفایی تمدنی هزاره ها در گذرتاریخ بوده است، همه را دیگران از آن خود کرده و برای خود تاریخ ساخته و اکنون تغییر تاریخ نوشته شده وتغییر مسیر تاریخ و اثبات این تغییر برای مورخان هزاره دشوار است.

مورخان هزاره شناس به صورت پراکنده و جسته و گریخته از حوزه های تمدنی، سلسله های حکومتی و رشادت های تاریخی ای سخن می گویند که هزاره ها میراث دار اصلی آن بوده اند، اما اکنون چنان دچار آلزایمر تاریخی شده اند که بیاد آوردن آن واثبات آن افتخارات با دشواری های زیادی بروبرو است.

مدون ترین تاریخ هزاره ها، تاریخ دوسه صد سال اخیر آنان است و این تاریخ نمی تواند روایت گر هویت تاریخی ما بوده باشد، زیرا در این تاریخ جزخون، استبداد، آوارگی، پذیرش ذلت و از دست دادن قلمرور سرزمینی ما،چیزدیگری نیست. هزاره ها در سده اخیر هدفی جز زنده ماندن نداشتند و آیا زنده ماندن در سایه دیکتاتوری و تن دادن به ذلت و جان کندن برای یک لقمه نان و آوارگی از شبه قاره هند گرفته تا ایران و آسیای میانه هویت تاریخی مارا تشکیل می دهد؟(۱)

آنچه گفته آمدیم به این نتیجه می رسیم که آنچه سبب بقا و تداوم هویت هزاره ها گردیده، «فرهنگ بومی» آنان است. یعنی از دورکن اساسی که معرف هویت یک قوم و ملت است، هزاره ها فعلا فقط یکی را دارامی باشد و تلاش دارد تا از وضعیت فراموشکاری تاریخی بیرون آمده و گذشته تاریخی خود را نیز بدست آورده و به آن پیوند بخورند. اما تازمانی که این پیوند برقرار نگردد، نمی توان گفت که تاریخ و فرهنگ بومی هردو “هویت” هزاره ها را روایت می کند.(۲)

فرهنگ چیست ؟

از آنجایی که تنها منبع شناخت هویت هزاره، فرهنگ هزاره ها است، باید این سئوال مطرح گردد که فرهنگ چیست؟

فراهم آوردن تعریفی واحد از «فرهنگ» کارآسانی نیست. فرهنگ از مقوله های بسیطی است که نمی توان آن را در یک تعریف واحد و قالب جامع گنجانید و این قالب را در همه جا برای فرهنگ بکار برد.

نه تنها فرهنگ بلکه برخی از مفاهیمی که در علوم انسانی کاربرد دارد، قابل تعریف جامع نیستند و پژوهشگر به اعتبار موضوع تحقیق خود و هدفی که از آن دارد، آن مفاهیم را بازتعریف می نماید و معنای کاربردی خاص خود را به آن مفاهیم می دهند. اما این نکته را نباید فراموش کرد که این مفاهیم در عین حالی که تعریف های متفاوت از آن صورت می گیرد، از نظر موضوع کاربردی و مفاهیم بسیار با هم نزدیک هستند. براین اساس اگر از “فرهنگ” تعاریف متفاوت ارایه می گردد، همه این تعارف از نظر مفهومی با یک دیگر نزدیک هستند.

تایلور معتقد است، فرهنگ یا تمدن، کلیت در هم تافته ای است شامل دانش، هنر، دین، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست می آورد (۳)

منظور از این نوشته تکثر فرهنگی در قلمرو سرزمینی افغانستان نیست، هرچند که فرهنگ هزاره از فرهنگ های دیگر اقوام ساکن در کشور تاثیر و تاثر پذیرفته، بلکه تعریف خاص از فرهنگ عمومی یک قوم است.

شاید این تعریف از فیلسوف آلمانی قرن هجدهم «یوهان هردر»، منظور مرا از فرهنگ یک قوم بیشتر برآورده سازد. او می گوید:”مردم، جوامع، گروه های قومی و جوامع زبانی را می توان بر اساس شیوه ی زندگی آنها، آداب و رسوم مشترک، شیوه ی تفکر و شیوه ی زیست شان از هم متمایز ساخت”. به عقیده ی او هر شیوه ی زیستی از طریق چیزی تغذیه می شود که آن را «روح مشترک» می نامند، یعنی فعالیت های اجتماعی، الگوهای تفکر و شیوه های زیست هرگروه معینی از طریق چیزی بازتولید می شود که آن را قاعده یا نظام قواعد زندگی روزانه می نامیم؛ و این بدین معناست که ارزش های عام و مشترکی وجود دارند که فعالیت های خاص را هدایت می کنند و بدان ها معنی می دهند. (۴) این تعریف همان فرهنگ عمومی یک قوم است که این قلم به دنبالش است.

البته فراموش نکنیم که “فرهنگ” بدون پسوند «عمومی» آن با توجه به تعریف فوق شامل ارتقای علمی، خلاقیت علمی و دانشمندانی می شود که از میان یک قوم برخواسته اند، این ویژگی ها نمی تواند شامل فرهنگ عمومی یک قوم گردد، زیرا دانش، خلاقیت های علمی وخود دانشمندان وقتی به نبوغ فکری رسیدند از دایره فرهنگ قوم خارج گردیده متعلق به همه بشریت می گردد، اما همین ویژگی شامل فرهنگ بشری می گردد که فرهنگ یک قوم جزء آن است. اگرهزاره ها بتواند با گذشته خود پیوند برقرار نمایند، روشن خواهد شد که از میان این قوم دانشمندان و شاعران بس بنام ظهور کرده اند که نیاز به تتبع تاریخی دارد. پس برای شناخت هویت هزاره ها باید سراغ فرهنگ عمومی این قوم رفت و کاوشهایی را در این زمینه باید انجام داد که به راحتی در دست رس است.

قلمرو فرهنگ عمومی‌

فرهنگ عمومی‌، جزیی از سنتهای آموخته انسان و از میراث اجتماعی جامعه اوست، این دو واژه ترکیب یافته را نیز نمی توان تعریف جامع کرد، فرهنگ عمومی را توصیف ها و تعریف متفاوتی از این قبیل کرده اند. بعضی ادبیات شفاهی را فرهنگ عامه و خود فرهنگ عامه را مقوله ادبی یا هنری فرهنگ پنداشته اند. برخی دیگر، همه آداب و رسوم، سنتها، آیینها و جشنها، ادب و هنر را در جامعه ابتدائی و روستایی و بازمانده آنها را در جامعه‌های پیشرفته صنعتی که به صورت شفاهی منتقل می‌شود، فرهنگ عامه دانسته‌اند.(۵) همانطوری که فرهنگ عام است و قلمرو مفهومی گسترده ای دارد، فرهنگ عامه یک قوم نیز می تواند از گستردگی خاص خود برخوردار باشد که اگر بخواهیم ویژگی ها و زوایای منحصر بفرد زندگی یک قوم را به بررسی بگیریم، باید قابل استناد باشد. این ویژگی ها که بخشی از فرهنگ یک قوم را تشکیل می دهد و در واقع کلید واژه شناخت بومی و سنتی آنان به شمار می رود «فولکلور» نامیده می شود.

تعریف و قلمرو فولکلور

فولکلوریست ها در تعریف فولکلور، توافق کامل ندارند. در کتاب « لغتنامه استاندارد فولکلور، اسطوره شناسی و افسانه » بیست و یک تعریف از فولکلور ذکر کرده اند مردم شناسان، فولکلور را جزیی از فرهنگ قومی‌ و مقوله هنری یاادبی آن و شکلی از تعابیر زیبا شناسانه در میراث اجتماعی یک قوم می دانند. این گروه، ادبیات نوشته یا روایت های سنتی مانند اسطوره‌ها، قصه ها، افسانه‌ها، مثلها، ترانه‌ها، افسونها، معماها و صورتهای دیگر ادبیات شفاهی را فولکلر می‌دانند و در مقابل آیینها، جشنها، مناسک و شعائرمذهبی و غیرمذهبی، بازیهای سنتی، هنرها، دست ساخته‌ها و دست بافتها و معتقدات مردم را از فولکلور جدا ساخته و آن را جزء فرهنگ عمومی یک قوم یا ملت می دانند.(۶)

بعضی فرهنگ شناسان دامنه فولکلور و قلمرو آن را وسیع دانسته، به آن «فرهنگ قومی‌» یا « فرهنگ عامه » که همه عناصر و پدیده‌های فرهنگ ابتدایی یا روستایی را شامل می‌شود، اطلاق کرده‌اند، اما به نظر می رسد قلمرو واقعی فولکلور اسطوره‌ها، افسانه‌ها، قصه‌ها، تعابیر و تشبیهات، ضرب‌المثلها، چیستانها، ترانه‌ها و تصنیفهایی هستند که در همه جوامع، چه ابتدایی و چه پیشرفته و صنعتی آن به صورت شفایی بیان شده است.

باتوجه به این پسمنظراست که عناصر تشکیل دهنده فولکوریک هزاره برای شناخت ماهیت هزاره ها، اهمیت فوق العاده پیدا می کند، زیرا هزاره ها پس از گسست از گذشته درخشان خود و دچارشدن در نظام فئودالی که شالوده همبستگی هزاره ها را نابود کرد و به دنبال آن شکست غمبار عصرعبدالرحمانی که ۶۲ درصد این مردم قتل عام گردید، دیگرهویتی برای این مردم نباید باقی می ماند. بسیار اقوام و قبایلی بودند که در گذر تاریخ پس از شکست های سنگین میان دیگر اقوام ذوب شدند و دیگر هیچ نام و نشانی از فرهنگ و تمدن آنان باقی نمانده و افتخارات فرهنگی ودستآوردهای تمدنی آنان به نام دیگران ثبت شده است. امروزه آثار تمدنی زیادی در هند و خراسان قدیم از اقوامی کشف گردیده که قبل از هجوم آریایی ها در این مناطق برقرار بوده اما بعد از شکست در برابر این قوم، نابود شده و هیچ هویتی از این اقوام در تاریخ باقی نمانده است.

هزاره ها با سیاست حفظ بقا و تن دادن به تمامی ستم های نظام های استبدادی بعد از عبدالرحمان، تنها دستآوردشان حفظ فرهنگ عمومی و فلکلور بومی شان بود که در گذر زمانی حدود یک قرن توانست از این وضعیت غمبار عبور کرده وبه مرور زمان رنج شکست را فراموش نموده و با ترس و دلهره زیاد، سراغ هویت خود را گرفته و تلاش نموده به عنوان یک انسان از حقوق انسانی مساوی با دیگر اقوام ساکن در این کشور، برخور دار باشند.

در یک قرن سیاه و ذلت بار گذشته، تنها دلیلی که توانسته است هویت هزاره ها را حفظ نماید و انسانهای شکست خورده به عنوان کتله قومی بازشناسی گردد، طبیعت جغرافیایی خشن هزاره جات و فولکلور این مردم بوده است. هزاره ها با خزیدن به دره های تنگ، برف گیر و صعب العبور، خود را در زندان طبیعی گرفتار کردند و سبب انزوای آنان از اختلاط با دیگر اقوام شد و همین مهجوریت سبب غنای ادبیات شفاهی این قوم نیز گردید که اکنون در سایه این ادبیات شفاهی( فولکلور) می تواند هویت قومی خود را تعریف نموده و به دنیا بشناساند. فولکلور یا فرهنگ عامیانه هزاره ها شکل ها وگونه های مختلف دارد که از قصه های افسانه ای هزارگی گرفته تا تعابیر، ضرب المثلها، استعارات و تشبیهات، دوبیتی ها، چاربیتی ها، غزل ها، دیدوی ها، مخته ها، لالایی ها و اصطلاحات مناطق مختلف غرجستان است.

به قول سید عسکر موسوی، هزاره ها بخاطر ضرب المثل های خود معروف هستند و این سنتی است که شعر و موسیقی آنها برپایه آن مبتنی است… شعر هزارگی عمدتا عامیانه است، حالت غنایی و احساسی دارد و در عروسی ها، اعیاد و دیگر اجتماعات مردمی از جمله سوگواری ها خوانده می شود. ترانه های هزارگی دو گونه اند، آنهای که با موسیقی همراهی نمی شوند و آنهای که حالت موسیقایی دارند، ترانه های بدون موسیقی دیدوی یا بولبی و مخته هستند.

دیدوی یا بولبی رایج ترین آواز میان چوپانها است و گاه می توان آواز خوانی آنها را شنید. دیدوی یا بولبی اغلب آوازهای عاشقانه ساده ای هستند که افراد در عروسی ها و دیگر جشن ها می خوانند (۷)

مخته یکی از ارکان اصلی فولکلورهزارگی است، مخته نوحه ای است که زنان در سوگواری ها می خوانند. اعتقاد برآن است که مخته طی جنگ های هزاره ها باعبدالرحمان(۱۸۹۰-۹۳) به وجود آمده است. براین اساس هزاره ها غمها و شکست های خود را نیز در قالب هنر فرافکنی می کردند و مخته قالبی است که رنجمایه های خون و آتش و مظلومیت و قهرمانی های ناکام را روایت می کند، روایت های تلخی که حد اقل هزاره ها یک قرن آن را با جسم و جان شان لمس کرده اند.

در جنگ با عبدالرحمان هزاران زن هزاره پدران، شوهران، برادران و یا فرزندان خود را از دست دادند. آنان بیاد از دست رفتگان شروع به مدیحه سرایی کردند که «مخته» نام گرفت. مخته علاوه براین که اندوه عمیق آنها را بازتاب می دهد. از ویژگی های قهرمانی وفداکاری جنگجویان هزاره نیز حکایت می کند.

در طول یک قرن گذشته مخته های زیادی توسط زنان هزاره سروده و خوانده شده است که در گذر زمان از یادها رفته و فقط دوسه مخته معروف که با دمبوره تمثیل شده است باقی مانده است مانند مخته گل محمد و فیضو و غلام حسن.

لالایی یا للی که از دو مصراع شعر هزارگی تشکیل شده که مادران هنگامی که کودک خود را برای خواب در گهواره می گذارند برای آنان لالایی می خوانند. آنچه در این لالایی ها قابل توجه است بیان آروزهای دور مادر برای رسیدن فرزندش در جایگاه های علمی و اجتماعی است. از آنجایی که هزاره ها در طی صد سال اخیر در انزوای کامل زندگی می کردند و از مشارکت سیاسی به دور مانده بودند، بالاترین آروزی یک مادر والی شدن فرزندش در بامیان بود.

چه بسیار زنان هزاره که بارها این بند از لالایی معروف را تکرار کرده اند« بچه بخیر کلان شوه والی بامیان شوه!».

احیا گران فرهنگ عامیانه هزاره

فرهنگ شناسی عامه یا فولکلور شاخه ای از علم مردم شناسی است که قدمت زیادی ندارد و در واقع شاخه جدیدی در این دانش به شمار می رود. سه چهار دهه ای بیش نیست که گامهایی برای گردآوری و تدوین فرهنگ عامیانه هزاره برداشته شده است، اما متاسفانه این تلاش ها هیچ گاه شکل گروهی و سازمان یافته به خود نگرفته است. ازآنجایی که هزاره ها اقلیت محکوم درافغانستان بودند، هیچ نهاد دولتی برای شناسایی فرهنگ بومی هزاره ها تلاش نکرده و روی آن سرمایه گذاری ننموده است. به همین دلیل برخی از محققان خارجی براساس رشته تحقیق شان و یا برخی محققان هزاره به دلیل احساسی که نسبت به احیای فرهنگ هزارگی داشتند، تحقیقات پراکنده ای را در این راستا انجام داده اند که متاسفانه بخشی زیادی از این تحقیقات فردی نیز هرگز به زیور چاپ آراسته نگردیده است.

کسانی که در این راستا تلاش هایی انجام داده اند، نویسندگان و محققان ذیل هستند:

۱– و.ا.ایفیموف

براساس نوشته مرحوم حسین نایل اقای ایفیموف روسی یکی از محققان خارجی است که در دهه چهل زمانی که در افغانستان حضور داشته، مطالعاتی در مورد فرهنگ عامیانه هزاره انجام داده است. او این تحقیقات را روی زبانشناسی هزاره ها در سال های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۳ انجام داده و زبان هزارگی را یکی از لهجه های دری می خواند. این کتاب در سال ۱۹۶۵ تحت عنوان« زبان هزاره های افغانستان» در مسکو به چاپ رسیده است و سپس ماه گل سلیمان عضو اکادمی علوم افغانستان، این اثر را به دری ترجمه کرده است.(۸)

۲- دکتور اسد الله شعور

دکتور اسد الله شعور یکی از محققان هموطن از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۵هش در خلال دیگر مصروفیت های فرهنگی به جمع آوری و ثبت ترانه های هزارگی آغاز نمود و در سال ۱۳۵۵ هش برای ثبت بیشتر این گونه ترانه ها به داخل هزاره جات مسافرت کرد و سی محل هزاره نشین در هفت ولایت را از نزدیک دید و ترانه ها را به صورت مستقیم از زبان راویان محلی شنیده و ثبت نمود. ولایت های پروان و بامیان مهمترین حوزه پژوهشی او در این زمینه بوده است.

مرحوم نایل می نویسد:” دکتور اسد الله شعور فولکلور شناس مستعد، بی گمان اولین پژوهشگری می باشد که تاکنون بیشترین یا نسبتا بیشترین ترانه های معمولی در میان مردم هزارجات را به صورت معیاری و برمبنای اصول فولکلورشناسی، ثبت، جمع آوری و تدوین نموده و به نام «ترانه های غرجستان»، آماده چاپ گردانیده است”.(۹)

مجموعه ترانه های غرجستان ۸۱۱ دوبیتی محلی دارد و به دوبخش تنظیم گردیده است. بخش اول شامل ترانه های ناب هزارگی است و بخش دوم ترانه هایی است که به دلیل روابط اجتماعی بادیگر کتله های قومی و انسانی وارد فرهنگ عامیانه هزاره گردیده و وِیژگی های لهجه هزارگی را به خود گرفته است. فهرست لغات محلی، برگرداندن ترانه ها از لهجه محلی به زبان معیاری، فهرست اسامی روایان ترانه ها، مقایسه وریانت ها با یک دیگر، فهرست نامهای مناطق ثبت و سالهای ثبت و ارایه چند نمونه از ژانرهای ادبی شفاهی هزارگی، پیوست های پایان مجموعه اند که برمزیت آن می افزاید.

اما این که کتاب یاد شده به چاپ رسیده یانه و در سه دهه اخیرچه سرنوشتی پیدا کرده، اطلاعاتی در دست نیست. و مرحوم نایل نیز هیچ اشاره ی به آن نکرده است.

۳- کلوس فردیناند

کلوس فردیناند یکی دیگر از نویسندگان و محققان خارجی است که در باره فرهنگ عامیانه هزاره تحقیقاتی را به زبان انگلیسی انجام داده است. شاید این تحقیق در حد یک مقاله بوده است و نگهت سعیدی آن را ترجمه نموده و در سالهای۵۹-۱۳۵۸ در مجله فرهنگ مردم به نشر رسیده است.(۱۰)

۴- علی اکبر شهرستانی

سیدشاه علی اکبر شهرستانی یکی از محققان بنام هزاره است که تحقیقات زیادی را در مورد تاریخ، فرهنگ و ساختاراجتماعی هزاره انجام داده است. او در زمینه فرهنگ عامیانه هزاره دو رساله تحقیقی دارد. «تحقیق درباره لغات جالب هزارگی» اولین رساله ی تحقیقی است که توسط این محقق بزرگ، تدوین گردیده و دارای ۱۱۵۰ لغت از شاخه های مختلف ترکی، مغولی، ازبکی و غیره می باشد که در زبان جاری هزاره جات کابرد دارد، تعدادی از کلمات توسط این محقق ریشه یابی شده و با زبانهای مذکور مقایسه گردیده و به زبان دری و فرانسوی معنی شده است.این رساله به قطعA4 و ۱۴ صفحه مقدمه و ۱۵۸ صفحه متن می باشد و نسخه قلمی آن در شعبه افغانستان شناسی کتابخانه پوهنتون کابل موجود است.

دومین اثر تحقیقی ایشان در زمینه فرهنگ عامیانه هزاره « قاموس زبان هزارگی» است. این قاموس به صورت انکشاف یافته و دنباله رساله« تحقیق در باره لغات جالب هزارگی» می باشد و شامل تقریبا ۱۴۵۰ لغت( یعنی ۳۰۰ از رساله اول بیشتر) است.

از جمله این لغات تعداد ۷۰۰ لغت آن با شاخه های مختلف ترکی و مغولی و ازبکی مقایسه و تحقیق شده و معنی و شرح آن لغات به زبان های دری و فرانسوی صورت گرفته است. این قاموس ۳۵۶ صفحه دارد و با مراجعه به منابع مختلف داخلی و خارجی و سفر به مناطق متعدد و مقایسه کلمات با یک دیگر صورت گرفته و در سال ۱۳۵۲ به اکمال رسیده و به عنوان یک تز تحقیقی برای ترفیع علمی در دانشگاه کابل ارایه گردیده است.(۱۱)

براساس نوشته مرحوم نایل نسخه قلمی هردو اثر در شعبه افغانستان شناسی کتابخانه دانشگاه کابل موجود است. اما ممکن است طی جنگ های داخلی این دو اثر مانند دیگر آثار تحقیقی در کشور نابود و یا غارت شده باشد و به همین دلیل ظاهرا این دو اثر به زیور چاپ آراسته نگردیده است.

هم چنین در مجله شماره سوم و سال بیست سوم مجله ادب دانشکده علوم بشری دانشگاه کابل، اثر تحقیقی دیگری از این محقق توانا در مورد فرهنگ عامیانه هزاره ها به نشر رسیده است. در این شماره از نشریه ادب عامیانه دری تخاری و ادب عامیانه دری هزارگی به نشر رسیده است. علی اکبر شهرستانی در این مجله ۷۸ صفحه در مورد ادب عامیانه هزارگی سخن گفته است. این مقاله تحقیقی شباهت به یک رساله تحقیقی دارد زیرا دارای ۸ فصل می باشد که در آن دوبیتی، غزل فولکریک، قطعه، افسانه، ستاره شناسی، ضرب المثل و معما بحث به عمل آمده و در آخر لغت نامه آن آورده شده است. اشعاری که در آن نقل شده تماما به لهجه هزارگی است و شهرستانی در زمینه فرهنگ و ادب و فولکوریک هزاره زحمات زیادی کشیده است.(۱۲)

۵- ناصر نصیب

مرحوم ناصر نصیب یکی از شاعران بنام هزاره نیز در کنار سرایش اشعار دری، به گردآوری دوبیتی ها و اشعار فولکوریک هزارگی همت گماشته و مجموعه ای از دوبیتی های عامیانه هزارگی را تدوین نموده که به گفته مرحوم نایل تا به حال اقبال چاپ نیافته است.

۶- ابراهیم بامیانی

ابراهیم بامیانی یکی از افراد تحصیل کرده هزاره با علایق سرشاری که به دانش عامیانه و فرهنگ مردم خود داشت، مجموعه ای از افسانه های فولکوریک مناطق مختلف ولایت بامیان را که به صورت شفاهی دهان به دهان می گشت، گرد آوری نموده است. این افسانه ها از ژانرهای اعتناپذیر ادب شفاهی منطقه است، او افسانه ها را از زبان راویان و افسانه گویان محلی نقل برداشته و برای این که خوانندگان غیر محلی به آسانی فهم نمایند، آن را به زبان معیاری تحریر و آماده چاپ نموده و نخستین مجموعه افسانه های عامیانه بامیان را تدوین نموده است.

افسانه های این مجموعه ذهن خواننده را به بسوی قهرمانان افسانه ای و دره های تنگ و مغاره های تاریک و جهیل های عمیق و برفگیرهای پرمخوف و نقاط صعب العبور غرجستان سیر می دهد و با حوادث و پیشآمد های عجیب و غریب و خارج از تصور روبرو می شود که همه زاده ذهنیت و تصورات مردم این سرزمین در رابطه با طبیعت ماحول آنان می باشد. این افسانه ها روشن می کند که چگونه مردم برای زنده ماندن و برای پیروزی با سختی های طبیعت و ناملایمات شرایط اجتماعی، می ستیزند و چگونه به دفاع برمی خیزند و سرسختانه به مجادله خود دوام می دهند. این مجموعه شامل ۱۵ افسانه است که قبلا در جایی به چاپ نرسیده و دست اول است.(۱۳)

۷- عوضعلی نبی زاده

عوضعلی نبی زداه یکی از نویسندگان و محققان فعال هزاره است که سال های زیادی از عمر خود را در عرصه تحقیق و تتبع صرف کرده است. او در زمینه فرهنگ عامیانه هزاره ها دوجلد کتاب تحقیقی را با عنوان« لهجه های مروج مردم هزاره» بچاپ رسانده است. جلد اول این کتاب در سال ۱۳۶۵هش در کابل بچاپ رسیده و جلد دوم آن نیز درسال ۱۳۶۹هش در کابل از چاپ خارج شده است.

براساس معرفی خود این نویسنده جلد اول کتاب شامل بررسی و تحقیق روی لهجه های مروج مردم دایزنگی، بهسود و جاغوری می شود و دارای بیش از۱۸۵۰لغت هزارگی است. جلد دوم نیز حاوی بیش از ۶۰۰ لغت از لهجه ء مروج مردم هزاره است. اوهنگام مسافرت ها ی متعددی که در مناطق مختلف هزاره نشین داشت و نیز طی نشست ها وارتباط های مستقیم و غیر مستقیم انفرادی وجمعی که با محاسن سفیدان هزاره برقرار نموده بود، این مجموعه را گرد آوری نموده و روی آن تحقیق کرده است.

لغات این کتاب نیز به صورت ماهوار در ما هنامه مجله «ملیت های برادر» مربوط به ریاست نشرات وزارت امور اقوام وقبایل در زمان دولت نجیب الله به چاپ رسیده است.(۱۴)

۸- داکتر محمد اکبر شهرستانی

داکتر محمد اکبر شهرستانی، یکی از محققانی فرهنگ دوست هزاره است که توانسته است، روی ضرب المثل های هزارگی کار کرده و مجموعه ای را به نام«ضرب المثلهای هزارگی» گردآوری نماید. او این ضرب المثل ها را درسال ۱۳۷۸(۱۹۹۹) در کویته پاکستان توسط مؤسسه سواد آموزی هزارگی، به نشر رسانده است. (۱۵)

۹- محمد جواد خاوری

محمد جواد خاوری محقق و نویسنده جوان کشوراست که در این زمینه تلاشهای فراوان به خرج داده و آثار زیادی را در عرصه فرهنگ عامیانه هزاره، به نشر سپرده است. به همین دلیل انتشارات عرفان در معرفی آثار او نوشته است:” محققان گاهی که می خواهند اصالت، پختگی و رشد فرهنگی و زبانی جامعه ای را در طول تاریخ بررسی کنند و منحنی رشد و پختگی زبان و فرهنگ آن جامعه را در ادوار مختلف بررسی نمایند، علاوه بر فرهنگ مکتوبی که باقی مانده به سراغ فولکلوریک یا فرهنگ عامیانه آن جامعه می روند و عقاید، افکار و عنعنات عامه مردم و میزان تأثیر پذیری آنها را از فرهنگ مکتوب و نخبگان در دوره های مختلف تاریخی زیر ذره بین قرار می دهند.”(۱۶) و محمد جواد خاوری یکی از این محققان موفق است و آثار زیر را درعرصه فرهنگ عامیانه هزاره بیرون داده است.

الف- پشت کوه قاف

پشت کوه قاف، مجموعه ی از داستانها و افسانه های عامیانه هزاره است که با گویش ها و اصطلاحات هزارگی تدوین گردیده و برخی از واژگان و اصطلاحات خاص هزارگی که برای عموم قابل فهم نیست، ترجمه شده و برفرمول فنوتیک آوا شناسی شده است. این کتاب درسال ۱۳۷۶ توسط مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان درشهر قم ایران به نشر رسیده است.

ب- قصه های هزاره های افغانستان

این کتاب حاوی ۷۳ قصه عامیانه است که به زبان فارسی معیار بازنویسی شده اند و در گردآوری این کتاب، خانم حامده خاوری نیزبا مولف همکاری داشته است. این کتاب در سال ۱۳۷۸ توسط نشر چشمه در تهران در ۵۵۶ صفحه منتشر شده است. مولف در پیشگفتار کتاب، ویژگیهای این کتاب را چنین شرح داده است:

تعداد قصه‌های مردم هَزاره بیشتر از آن است که بتوان با یکی دو مجموعه سر و تهش را جمع کرد. این مجموعه نیز که هفتاد و پنج قصه را دربردارد، کوششی است در ثبت و ضبط میراث فرهنگی این قوم‌. جای بس افسوس است اگر بدانیم بسیاری از نقالان درگذشته‌اند و بسیاری از قصه‌ها از یادها رفته‌اند و اگر مدتی بگذرد و کاری صورت نگیرد، آن‌چه که باز مانده است نیز از یادها خواهد رفت‌. همین امر باعث شد که مؤلف با تمام دشواری‌ها و کمبودها به گردآوری آن‌چه مقدور بود همت بگمارد. این کار محصول سال‌ها بذل‌ توجه و صرف‌ علاقه نسبت به ادبیات شفاهی مردم هَزاره است‌. تمام قصه‌های این مجموعه مستقیماً از زبان راویان شنیده شده‌اند. روش علمی کار، اقتضا می‌کرد که متن‌ قصه‌ها، همان گونه که راویان گفته اند، با گویش هَزارگی چاپ شود، اما به دلیل ملاحظات و موانعی‌، از این کار صرف نظر و به زبان فارسی معیار بازنویسی شد. ملاحظه‌ی اول‌، کتابت و خواندن لهجه بود. لهجه در گفت و گوی شفاهی می‌تواند آسان‌فهم باشد، اما وقتی که به قید کتابت در آید، به علت‌ غرابت‌شکل‌ کلمات‌، بسیار دشوارْخوان می‌شود. ملاحظه‌ی دوم‌، امکان استفاده‌ی تمام فارسی‌زبانان بود. هدف مؤلف این بود که این قصه‌ها بتواند بی‌واسطه مورد استفاده همه‌ی فارسی‌زبانان قرار گیرد. هَزارگی لهجه‌ای از زبان فارسی است‌، پس در مواقعی که می‌خواهد حیطه‌ی مخاطبان خود را افزایش دهد، ناگزیر است به زبان معیار پناه ببرد.(۱۷)

ج- دوبیتی های عامیانه هزارگی

دوبیتی های عامیانه هزارگی سومین کتاب محمد جواد خاوری در زمینه فرهنگ عامیانه می باشد. این کتاب توسط انتشارات عرفان در سال ۱۳۸۲ در تهران در ۵۷۶ صفحه به چاپ رسیده است. این کتاب که حاوی هزار دوبیتی ناب و اصیل است، سوز و ساز مردم هزاره را در لحظات شاد و غمناک به تصویر می کشد. هرچند که دوبیتی های هزارگی واگویه های عاشقانه مردم هزاره به لهجه خوش هزارگی اند، اما کم نیستند دوبیتی های که مسایل اقتصادی، طرز معیشت مردم و مشکلات سیاسی و اجتماعی هزاره ها را بیان می کنند. موضوع این دوبیتی ها عشق است. عشق پاک و بدون آلایش مردمی که با زنده دلی شور و حال درونی شان را در ناب ترین ترانه ریخته اند. ترکیبات، تعبیرات و تصاویری که در این دوبیتی ها مشاهده می کنیم، سخن از خلاقیت و ذهن تصویر ساز و خیال انگیز سرایندگان آن دارد.

دو بیتی ها با وسواس فراوان انتخاب و اصالت آن ها محک زده شده و در این مجموعه گرد آمده است. این دو بیتی ها با کیفیت بسیارعالی چاپ و آوا نگاری شده است تا تلفظ آن برای خواننده سهل و آسان باشد. ضمناً شرح لغات و ترکیبات در پاورقی درج گردیده و در پایان نمایه واژگان پیوست گشته است.

د- امثال و حکم مردم هزاره

امثال و حکم مردم هزاره یکی دیگر از آثار خاوری در فرهنگ عامیانه هزاره است که در بهار۱۳۸۰ توسط انتشارات عرفان در تهران به زیور طبع آراسته شده است.

اوعلاوه برگردآوری مثلهای مکتوب هزارگی که در کتابهای مختلف آمده است، میان مردم مناطق مختلف هزاره‌جات رفته و بسیاری از مثلها را خود از زبان مردم شنیده و برای اولین بار ثبت کرده است. لذا بسیاری از این مثل‌ها برای خوانندگان تازگی دارد. «امثال و حکم مردم هزاره»، حاوی مثلهای بسیار شیرین، حکمت آمیز و پر مغزی است که ریشه در باورها، عقاید و تفکرات مردم هزاره دارند، این ضرب المثلها عمیق، پخته و سرشار از حکمتند، مثلهایی که در یک جمله ی ساده عالمی از معنا را جلو خواننده می‌گشاید. این گفتارهای نغز و شیرین در بستر زمان در طول تاریخ هزاره ها غربال شده و به ما رسیده اند.

محمد جعفری(قنواتی) پژوهشگر ایرانی در «کتاب ماه» که در موضوع ادبیات و فلسفه در ایران است، مطلبی را در مورد کتاب «امثال و حکم مردم هزاره» آقای خاوری آورده است که نقل گوشه هایی آن خالی از فایده نیست:” در مناطق مرکزی افغانستان مردمی زندگی می کنند که به هزاره موسوم هستند و حوزه اصلی سکونت آنها هزاره جات یا هزارستان نامیده می شود. مردم هزاره به لحاظ جمعیتی قریب یک چهارم نفوس افغانستان را تشکیل می دهند و گویش جاری در میان آنها گویشی از زبان فارسی است که به دلایل تاریخی مفردات زیادی از زبان های ترکی و مغولی را در خود جای داده است . درباره منشأ قومی آنها دو نظر متفاوت وجود دارد. گروهی از محققین هزاره ها را به مغول ها منتسب می کنند و آنها را باقی مانده لشکریان مغول می دانند اما تعدادی از پژوهشگران با این نظر موافق نبوده و این قوم را از بومیان افغانستان محسوب می کنند…

بی تردید پژوهش در این زمینه بسیار ضروری است و می تواند همچنان مورد مناقشه علمی باشد. آما آنچه به لحاظ زبان فارسی اهمیت دارد این است که هزاره بخشی از فارسی زبانان را تشکیل می دهند و گویش آنها به گفته یکی از پژوهشگران همزبان افغانی ما، نجیب مایل هروی، در کنار دو گویش کابلی و خراسانی یکی از سه گویش اصلی فارسی زبانان افغانستان را تشکیل می دهد. و به دلیل آنکه مردم هزاره عمدتاً در مناطق مرکزی افغانستان به سر می برده اند و کمتر با دنیای خارج امتزاج داشته اند، گویش آنها نیز نسبت به گویش های کابلی و خراسانی کمتر مورد تغییر قرار گرفته است”.(۱۸)

۱۰- حاج کاظم یزدانی

استاد حسین علی یزدانی معروف به حاج کاظم، یکی از معدود نویسندگان و محققان هزاره است که در واقع تمامی عمر خود را در راه تحقیق تاریخ، فرهنگ، مردم شناسی، زباشناسی و جغرافیای مردم هزاره صرف کرده است. تاکنون بیش از ده اثر تحقیقی و پژوهشی از ایشان به چاپ رسیده است و هنوزهم بخش زیادی از تحقیقات گسترده ایشان به زیور چاپ آراسته نشده ومنتظر چاپ باقی مانده است.

تاکنون سه اثر از استاد در مورد فرهنگ عامیانه هزاره تحقیق و تالیف گردیده است که عبارتند از:

الف- فرهنگ عامیانه طوایف هزاره

فرهنگ عامیانه طوایف هزاره مهمترین تحقیق استاد در مورد فرهنگ عامیانه هزاره است که تاکنون فقط یک جلد آن به زیورچاپ آراسته گردیده و جلد دوم آن آماده چاپ است. جلد اول این کتاب که در سال ۱۳۷۱ در مشهد به چاپ رسیده، بحثهای مفیدی در مورد فرهنگ بومی هزاره ها مطرح گردیده است. این کتاب حاوی تقریباً دو هزار واژه و قریب هزار و دو صد ضرب المثل هزارگی و تعدادی دوبیتی ها و اشعار گوناگون هزارگی میباشد. یزدانی در این کتاب پاره یی از ویژگیهای خاص لهجه هزارگی را شرح داده که در نوع خود کم نظیر می نماید.

جلد دوم آن به صورت قلمی تکمیل گردیده و آماده چاپ می باشد، اما استاد به دلیل مشکلات مالی نتوانسته است این اثر را به زیورچاپ آراسته نماید.

ب- نمونه ای از افسانه های ولایات مرکزی افغانستان

یکی دیگر از کتاب های تحقیقی استاد در زمینه فرهنگ عامیانه است که گردآوری و تحقیق آن تکمیل گردیده وآماده چاپ می باشد ولی به دلیل مشکلات مالی هنوز نتوانسته است، زیرچاپ ببرد.

ج- تداخل واژه های ترکی- مغولی در زبان دری

تداخل واژه های ترکی- مغولی در زبان دری، یکی دیگر از کتاب های تحقیقی استاد در این زمینه است. هرچند این کتاب واژه های ترکی و مغولی را در زبان دری بررسی کرده است، اما ازآنجایی که این تحقیق در مورد زبان و واژه هایی بحث می کند که در گویش هزارگی رایج است، می توان این اثر را نیزجزء آثار تحقیقی ایشان در زمینه فرهنگ عامیانه هزاره دانست. این اثر نیز به دلیل مشکلات مالی تاکنون نتوانسته زیرچاپ برود.

۱۱- شهید حسین علی یوسفی

شهید حسین علی یوسفی از شخصیت هایی است که تمام عمر خود را صرف خدمت به مردم و قوم خود کرد و سرانجام جانش را نیز در این راه قربانی نمود. شهید یوسفی یکی از رهبران قوم بود که برای رشد و ارتقای علمی، فرهنگی و سیاسی هزاره ها در کویته لحظه ای آرام نگرفت و خود را از تحولات خونینی که برهزاره ها در دهه اخیر در افغانستان رخ می داد، جدا نمی دانست. فعالیت های فرهنگی و سیاسی او را نمی توان در این نوشته جای داد. در این بخش فقط اشاره کوتاه به یک اثر تحقیقی او در زمینه فرهنگ عامیانه هزاره ها می شود. از آنجایی که آن شهید بزرگوار سخت به قوم هزاره و فرهنگ این مردم عشق می ورزید، با تمام مشغله های سیاسی، اجتماعی، حقوقی و فرهنگی که داشت، از فعالیت های تحقیقی در مورد فرهنگ عامیانه هزاره ها، دست برنداشت. محصول تلاشها و تحقیقات آن شهید اکنون کتابی است تحت عنوان« فرهنگ ادبیات هزاره گی» که آن را برای هزاره ها به میراث گذاشته و بعد از شهادتش به طبع رسیده است.

فرهنگ ادبیات هزاره گی(ضرب الامثال و محاورات) در فبروری ۲۰۱۰ در پاکستان توسط «آزرگی اکیدمی» به زیور طبع آراسته گردیده است. در کنار گردآوری و تتبعات فلکلوریک که شهید یوسفی آن را انجام داده است، برای معرفی فرهنگ عامیانه هزاره ها به دیگر ملل جهان، تلاش های دیگری نیز صورت گرفته است، این کتاب به سه زبان نیزترجمه گردیده است، عبدالرحیم چنگیزی ترجمه انگلیسی، محمدعلی تورانی و حسین علی یوسفی ترجمه اردو وعلی کریمی ترجمه فارسی آن را به عهده داشته اند.

این کتاب حدودهفتصد صفحه است که ۲۶۱۳ ضرب المثل و جملۀ حکمت آمیز رایج در میان مردمان هزاره را در خود جای داده است و به زبانهای اردو، انگلیسی و فارسی ترجمه یا معادل یابی شده و به ترتیب الفبایی، مدون گردیده است.

آقای محمدامین زواری ضمن معرفی و نقد این کتاب در سایت “در دری” نوشته است:” از آنجا که هزاره ها یکی از محروم ترین و رنجدیده ترین اقوام جهان در یکی دو قرن اخیر بوده اند و هنوز هم در نظر حکومت گران مختلف افغانستان، شهروند درجه ۲ و محکوم به نابودی محسوب می شوند، هر کوششی در جهت احیا و معرفی جلوه های گوناگون فرهنگ آنان ستودنی و ارزشمند است و در راستای حفظ ارزشهای عام انسانی تلقی می شود”.(۱۹)

اما معرف کتاب آقای زواری ضمن نقد هایی که براین کتاب وارد کرده است، در پایان تلاش هایی را که در این راستا صورت گرفته قابل قدر دانسته و نوشته است:” تلاش مؤلف این اثر و دوستانی که برای چاپ و انتشار آن آستین همت برزده اند، ستودنی و شایسته تقدیراست و اگر از هر صدهزار نفر هزاره، در هرسال، یک نفر مرد شود و اثری تحقیقی در این حد تولید کند، دیری نخواهد پایید که هزاره ها، اقوام باهم برادر افغانستان، فارسی زبانان کشورهای همسایه و علاقمندان این گونه تحقیقات در جهان با عمق و غنای حقیقی فرهنگ مردمان صلح جوی و آزاده هزاره آشنا و از آن محظوظ خواهندشد”.(۲۰)

فرهنگ عامیانه و چالش های پیش رو

آنچه گفته آمدیم تصویری بود از تتبعات انجام شده در مورد فرهنگ عامیانه هزاره طی چند دهه اخیر که در افغانستان و دیگر کشورها انجام شده بود، اما قطعا این مقدار تتبع و پژوهش نمی تواند تمامی فرهنگ عامیانه هزاره ها را احتوا نماید و هنوز هم زوایای بسیاری از این فرهنگ ناشناخته و نامکشوف مانده است که نیاز به تلاشها و پژوهش های زیاد میدانی وکتابخانه ای دارد.

در این میان دو چالش عمده روند تتبع در فرهنگ عامیانه هزاره را تهدید می کند.

اول: فراموشی فرهنگ عامیانه

باتوجه به تحولات خونینی که طی سه دخیر برای هزاره ها پیش آمده است و مهاجرت های گسترده این مردم در شهرهای افغانستان و کشورهای مختلف و تاثیر پذیری از فرهنگ ها و زبانهای مختلف، سبب دوری و فراموش بسیاری از هزاره ها از فرهنگ بومی شان شده است. بخصوص نسل جدیدی که طی سه دهه اخیر در شهرهای افغانستان و یا عالم مهاجرت متولد شده اند و اکنون به رشد کامل رسیده اند، برخی از آنان حتی با گویش و لهجه هزارگی ناآشنا هستند چه رسد به این که با فرهنگ عامیانه تبار خود انس داشته باشند.

به همین دلیل فرهنگ عامیانه هزاره ها به سرعت در حال فراموشی است و پیرمردان و پیر زنانی که با دوبیتی ها، چاربیتی ها و غزلها، داستانها و افسانه ها، ضرب المثل ها و اصطلاحات و گویش های محلی و آداب و رسوم و رواج های هزارگی آشنایی دارند، روزهای اخر زندگی خود را می گذرانند و اگر این فرهنگ به سرعت و توسط یک کار جمعی همراه با انگیزه و نشاط زیاد جمع آوری و ثبت نگردد، بعد از مدتی دیگر اثری از آن پیدا نخواهد بود.

آنچه تاکنون در این مورد به صورت پراکنده کار شده است، قابل تقدیر و ارج بسیار است، اما نمی توان گفت فرهنگ غنی عامیانه هزارگی فقط به همین چند جلد کتاب خلاصه می شود و بس. در این گستره کارهای زیاد جمعی و گروهی نیاز است تا بخش عمده فرهنگ عامیانه هزاره ها گرد آوری، تثبت و تدوین گردد.

دوم: تحقیقات جزیره ای

دومین چالشی که فراروی گرد آوری فرهنگ عامیانه هزاره دیده می شود، تحقیقات پراکنده فردی است که در این خصوص انجام شده است. در دنیای مدرن امروز کارفردی ره بجایی نمی برد، بخصوص آن که کاری به بزرگی فرهنگ عامیانه یک قوم و یا یک ملت باشد. کشورها و ملت هایی که در زمینه فرهنگ عامیانه شان کار می کنند، فرهنگسراها و اکادمی های بزرگ تشکیل داده اند و هزینه های فراوانی صرف این تتبعات می کنند. اما ازآنجایی که هزاره ها طی حد اقل یک صد سال اخیر قوم مهجوری بوده که حاکمیت های استبدادی تمام تلاش شان به بندکشیدن و کتمان هویت این قوم بوده است، نه تنها در راستای حفظ فرهنگ عامیانه هزاره تلاش کرده اند بلکه با تعامل تمسخر آمیز نسبت به این فرهنگ و آداب و رسوم سعی در نابودی و کتمان آن کرده است.

در چنین وضعیتی نویسندگان و محققان هزاره و برخی انگشت شمار محققان خارجی براساس احساس مسئولیتی که داشتند، تحقیقات فردی و پراکنده را به صورت جزیره وار انجام داده اند. این تحقیقات درعین حالی که قابل تقدیر است، اما نمی تواند معادل کار تحقیقات و تتبعات گروهی و سازمان یافته باشد.

از آنجایی که گردآورندگان فرهنگ عامیان هزاره با یک دیگر همکاری و حتی آشنایی نداشته اند، برخی از کارهای شان تکراری است و انرژی مضاعفی را در این راه صرف کرده اند، اگر کتاب هایی که تاکنون در این خصوص به چاپ رسیده با یک دیگر مقایسه و تطبیق گردد، روشن خواهد شد که بخش قابل توجهی از اشعار محلی، افسانه ها و داستانها، ضرب المثل ها و اصطلاحات و تعابیر در میان این کتاب ها تکراری است. دومین مشکل این است که کار فردی نمی تواند پختگی و اعتبار کار دسته جمعی و سازمان یافته را داشته باشد، فلسفه تاسیس اکادمی ها و موسسات علمی و پژوهشی در این است که کار جمعی از اتقان وپژوهش بیشتر و معتبرتری برخور دار است تا تحقیقات فردی.

ازآنجایی که کارها فردی صورت گرفته در تدوین و تفسیر و معرفی فرهنگ عامیانه هزاره، سلیقه های مختلف محققان اعمال گردیده و گاه تفسیر متفاوتی از این فرهنگ ارایه گردیده که خواننده را دچار سرگردانی می کند.

. و بالاخره اینکه” یک دست صدا ندارد” باکارهای فردی بسیاری فرصت ها از دست خواهد رفت و نمی توان بخش عظیمی از فرهنگ عامیانه هزاره ها را که تاکنون مورد تتبع و تحقیق قرار نگرفته، به طور کامل گرد آوری و تدوین نمود.

چه باید کرد؟

تاکنون تحقیقات پراکنده زیادی در زمینه تاریخ، جغرافیا، زبان، فرهنگ و ساختارهای اجتماعی هزاره، صورت گرفته است، اما متاسفانه همه اینها تحقیقات و تتبعات فردی و سلیقه ای بوده است. در دنیای مدرن امروز آنچه برای هزاره ها ضروت احساس می شود کارجمعی وسازمان یافته است.

به نظر این قلم نخبگان و روشنفکران و متخصصان هزاره در زمینه کارجمعی وسازمان یافته در عرصه های سیاست، اقتصاد، فرهنگ وهنر کمتر موفق بوده اند و این کاستی کاملا در فعالیت های یادشده مشهود است.

براین اساس سمینار از «کاتب تا یوسفی» بهانه خوبی است تا نخبگان هزاره دورهم جمع شوند وکار دسته جمعی و سازمان یافته را در عرصه های مختلف سیاست، فرهنگ، هنر و اقتصاد در دستورکار خود قرار دهند و در این راستا تلاش جدی نمایند و با الهام از خون پاک شهیدان ما بخصوص رهبرشهید مزاری بزرگ و شهید یوسفی و دیگر شهیدان والا مقام مردم ما این راه که را پیمودنش را آغاز کرده ایم، به سرانجام نیک و افتخار آمیز برسانیم.

پاورقی وفهرست منابع

۱- این روایت تاریخی گوشه کوچکی از رنج تاریخی ما است که کاتب روایت کرده است، توجه کنید:”در روز ۶ ماه ربیع الثانی سنه ۱۳۱۰ تمامت افسران و سپهسالار مذکور غلام حیدرخان را عبدالرحمانفرمان کرد که: بارها حکم داده و فرستاده شده است که زمان زمستان قریب گردیده و مردم هزاره مکاره کفره بسیار فریبنده و غدارند تا سعی دارند در اتمام کار آن طایفه نابکارکوشیده، نگذارند که نامی از ایشان در ملک باقی مانده و هرکه اطاعت کرده، امان دهند و اسلحه شان را گرفته زجر و توبیخ بسیار نمایند و هرکه از اطاعت سرباز زده گردن افراز بغاوت باشد، در قتل و تاراج ایشان مضایقه روا ندارند…..و هم در این وقت ربیع الثانی ۱۳۱۰ سپهسالار غلام حیدرخان هزار و یک صد نفر مرد و زن و پسر و دختر را که از طایفه هزاره سلطان احمد و غیره بدون هزاران نفر دیگر که هریکی از اعداد سپاه نظام وغیره دو سه تن کمتر اسیر بدست نداشتند، باخود برداشته از ارزگان روی به بازگشت ترکستان نهاد( فیض محمد کاتب هزاره، وقایع افغانستان، ص ۲۷۹) بصیر احمد دولت آبادی می نویسد:” در آمارها عموما سربازان مامور سرکوبی هزاره ها را بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزارنفر ذکر کرده اند. اگر هرکدام به طور متوسط دونفر اسیر گرفته باشند، حدود ۲۰۰ هزار نفرکنیز و غلام از مردم هزاره بدست سربازان طرفدار حکومت کابل در جریان جنگ افتاد، بعد از جنگ این تعدا به مراتب بیشتر شد.( هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت، ص ۱۱۶)

با این تصویر ایا می توان گفت که گذشته تاریخی هزاره ها می تواند هویت ما را روایت کند و آیا ما در گذشته تاریخ همیشه چنین بوده ایم ویا این که هزاره ها میراث دار تمدن طولانی و گسترده بوده که گرفتار یک گسست غمبار تاریخ شده اند و گرفتار فراموشکاری در مسیر تاریخی سیاه، تاریک و غمبار گردیده اند؟.

۲- البته وقتی از کسست تاریخی هزاره ها سخن می گوییم به معنی این نیست که هزاره ها با گذشته شان دچار آلزایمر مطلق شده باشند و هیچ گونه نشانه ای از گذشته تاریخی و تمدنی شان نداشته باشند، از هیوانگ تسنگ سیاح چینی قبل از ظهور اسلام گرفته تا محققان و مورخان غربی و مسلمان و تا ریخ نویسان افغانستان و کتاب های معتبر تاریخی منابع و نشانه های زیادی از گذشته هزاره ها ارایه داده اند. اما دو عامل سبب گردیده است که هیچ گاه تصویر تاریخی روشن از گذشته هزاره ها تدوین و نوشته نگردد. تدوین تاریخ انسانها در چند صد سال اخیر نوشته و تدوین گردیده است. اولین عاملی که هزاره ها را به سوی قهقهرایی کشانده گرفتارشدن هزاره ها به نظام فئودالی و ملوک الطوایفی است که سبب عقب ماندگی علمی و تشتت و پراکندگی هزاره ها گردیده است. همانطوری که نظام فئوادالی بسیاری از جوامع بشری را از رشد بازداشت، هزاره ها را نیز دچار گسست تاریخی و عقب ماندگی کرد.

دومین عامل قتل عام وحشیانه عصر عبدالرحمانی است که ۶۲ درصد از هزاره ها قتل عام گردید و هزاره ها فقط برای زنده ماندن تلاش کردند و هزاره جات را به صورت زندان طبیعی برای خود درست کردند و درفقر و ذلت و بدبختی روزگار گذراندند.

اکنون با توجه به رشد فرهنگی و خروج هزاره ها از یک شکست غمبار و خونین، تلاش های جدید برای پیوند هزاره ها با گذشته تاریخی و حوزه های تمدنی آنان آغاز گردیده اما این تلاش هنوز هم صورت پراکنده صورت می گیرد و تمرکز نیافته است.

۳- مقاله فرهنگ چیست؟ ۴ جنوری ۲۰۰۸

سایت آفتاب

ttp://www.aftab.ir/articles/art_cu…

۴- پهلوان، دکتور چنگیز، فرهنگ چیست؟ سایت تاجیک پرس

http://www.tajikpress.com/cultural/…

۵- ‌گروه فرهنگ و هنر سیمرغ،۲۰/۸/۲۰۱۰

www.seemorgh.com/culture

۶- همان مدرک

۷- موسوی، سیدعسکر، هزاره های افغانستان، ترجمه اسد الله شفایی، اشک یاس، چاپ دوم، بهار ۱۳۷۸، ص ۱۲۱

۸- نایل، حسین، یاد داشت هایی در باره سرزمین و رجال هزاره جات، مرکز فرهنگب نویسندگان افغانستان، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ص۲۵۳

۹- همان مدرک، ص ۱۷۵

۱۰- همان مدرک، ص ۲۲۷

۱۱- همان مدرک، ص ۲۱۷

۱۲- همان مدرک، ص ۲۱۸

۱۳- همان مدرک، ص ۸۲-۲۸۱

۱۴- نبی زاده، عوضعلی، مقاله کوچ اجباری و اثرات فرهنگی واجتماعی آن برجامعه هزاره، سایت جنبش۲۶/۱/ ۲۰۰۷

www.junbesh.net/nabizada-4.htm

۱۵- ارزگانی، انجنیرسخی، گنجینه های از فرهنگ عامیانه مردم افغانستان، سایت خاوران،

http://archive.khawaran.com/Uruzgan…

۱۶- ویبلاگ انتشارات عرفان، معرفی کتاب معرفی دوبیتی های هزارگی خاوری،

http://ketaberfan.persianblog.ir

۱۷- خاوری، محمد جواد، قصه های هزاره های افغانستان، نشر چشمه، تهران، پائیز ۱۳۷۸ تهران، چ اول، پیشگفتار.

۱۸- قنواتی، محمد جعفری، بررسی امثال و حکم مردم هزاره، مجله کتاب ماه و ادبیات و فلسفه شماره ۸۵ و ۸۶ ،

۱۹- زواری، محمد امین، معرفی فرهنگ ادبیات هزارگی، سایت در دری www.dorredari.com/index.php?…

۱۹- همان مدرک

منبع: کابل پرس

In this article

Join the Conversation

2 comments

  1. پویش پاسخ

    مقاله گیرا و جالب بود تشکر از آقای فیاض و سایت مردم هزاره. کار تیمی یا جمعی بیشتر از هر زمانی برای مردم هزاره نیاز است.

  2. salam پاسخ

    salam az aghay fayzi tashakor mikonom karhay shoma qabel qard ast tashakor