ابراهیم حسن زاده
پیش از ورود به بحث اقتصاد هزارستان معنای اقتصاد را توضیح می دهم، تاتصور روشن برای خواننده از اقتصاد هزارستان ترسیم گردد و خوانندگان در ذهن خود تحلیل واقع بینانه ی از چگونگی معیشت و در آمد مردم هزاره داشته باشند و هم قادر به ارائه طرح برای ارتقا اقتصاد مردم هزاره و پیشنهاد برای بیرون رفتن از اقتصاد استا و معیشتی به اقتصاد پویا و تولیدی وبازار باشند. از این رو اقتصاد از نظر واژه به معنای میانجی، میانگی کردن، میان نگهداشتن، به اندازه خرج کردن، تعادل دخل و خرج را حفظ کردن، میان کاری، میانه روی در هرکاری، به اندازه خرج کردن.
در اصطلاح اقتصاد به معنای علم اقتصاد که یکی از رشته های علوم اجتماعی است که در باب کیفیت فعالیت مربوط به دخل و خرج وچگونگی روابط افراد جامعه بایکدیگر و اصول و قوانین که بر امور مذکور حکومت می کند و و سایلی که با توجه به مقتضیات زمان و مکان اتخاذ شود تا موجبات سعادت و جامعه ورفاه و آسایش افراد تامین گردد، بحث می کند. اقتصاد علمی است مربوط به آن جنبه های رفتار انسان و سازمانهای که با استفاده از منابع کمیاب به تولید و توزیع کالاها جهت رفع نیاز انسان ارتباط می یابد. اقتصادبه مجموعه تولید ومصرف وسطح زندگی افراد جامعه اطلاق می گردد .
اقتصاد هزاره جات با مطالعه ابزارتولید و بازار کار بدون شک نوع اقتصاد هزاره جات اقتصاد معیشتی و نگاه مردم آن هم روز مرگی است و اکثر مردم نیت دارند، خرج سال درحدی تهیه کنند که زنده بمانند. و قصد کلان اقتصادی و آینده نگری ندارند، جان کلام عقل معیشتی مردم رشد نکرده است. در نا کامی در تحول زندگی و فشار حکومت ستمگر گذشته مردم به زهد و آخرت گرای احمقانه روی آورده اند. تکیه کلام اکثر مردم هزاره این است خانه دنیا همین است . … خانه نیی هم اضافه است و برخی می گویند خانه نیی بس است. این شعار عمق نگاه اقتصادی مردم را نشان می دهد و این خصیصه با اقتصاد باقدرت و بر تر و تولید وافر مثبت است. ولی این خصلت با ضعف و ناتوانی کشنده است.
در دسته بندی اقتصاد سرزمین هزاره با توجه با تاریخ اقتصادی هزاره دوران اقتصاد هزاره به چند دسته می شمارم.
۱-دوره شکوفای ودرخشان اقتصاد مردم هزاره پیش از حمله چنگیز بوده است. چون کاروان تجارتی خط ابریشم از وسط هزارستان عبور می کرده اند؛ در ضمن که خود مردم هزاره در تجارت مشغو ل بو ده اند ، نیز بازارکار با دستمزد بلند برای مردم هزاره بیش از نیاز شان مسیر بوده است. زمینه کار مانند کرایه دادند مرکبهای بارکش و به استخدام درآمدن به عنوان نیروی امنیتی و پاسداری و راهنمای کاروانهای بازرگانی فراهم بوده است و خدمات رسانی به نیاز مندی کاروانها مانند تهیه علوفه و غذا وسایر خدمات در ایجاد تنوع بازار کار مؤثر بوده است و همچنان بازار خوب برای تولید شان و متقاضی زیاد موجب تولید زیاد محصول داخلی شان گردید. در آمد زیاد موجب روی آوردن مردم به صنعت و هنر شد، جامعه هزاره صنعت کاران دانشمندان وهنرمندان چیره دست زیادی را پروش داده بودند. اسناد حکایت از این دارد که کشور های غربی و به خصوص روسیه تزاردر دوره پریشانی هزاره هنرمندان و صنعت کاران هزاره را شکار می کرده اند و حتی به شکل آدم ربای هنر مندان و صنعت کاران هزاره را می ربوده اند. این دوره ، هزاره تمدن آفرینی قدری کرده است.
۲-دوره افول اقتصادی هزاره بعد از حمله چنگیز آغاز می گردد. سقوط اقتصاد هزاره در برده گیری هزاره ها تکمیل می شود و باقتل عام مردم توسط عبد الرحمان اقتصاد هزاره نابود می گردد. اقتصاد هزاره به اقتصاد معیشتی صرف تبدیل می شود ولی مالیات بی رویه بالاتر از درآمد مردم و مزاحمت کوچیهای افغان اقتصاد مردم هزاره را به اقتصاد مرده تبدیل کرد. اقتصاد و منبع در آمد مردم به زمینداری و مالداری منحصر شد. دست مردم حتی از فروش کالای اضافی و تهیه جنس مورد نیاز هم کوتاه گردید. تجارت تبدیلی در میان هزاره از رونق افتاد. اکثر مردم هزاره با فقر و گرسنگی پنهان و کار زور طاقت فرسای بی حاصل دست و پنجه نرم می کردند. زمینه اقتصاد در زمینداری و مالداری اختصاص یافت. مردم هزاره به دسته زمیندار و بی زمین تقسیم شد. هرچند با توجه با کوهستانی بودن هزاره جات زمین سطح کشت بیسیار کم است. چون علی رغم بدی هوا وزمستان درازش، زمین هزاره شیب تند دارد وتنها صلاحیت باغ داری را دارد ولی کف دره از سطح زمین بسیار پایین است وآب به بالا کشیدن نا ممکن است . از این رو دست هزارها از باغداری کوتاه است. برخی زمینهای هموار به همین دلیل بی آب و کم آب است. و به این خاطر هزاره ملاکهای کلان و زمین داران بزرگ ندارد بلکه خورده مالک است که نام بیگ و خان یاد می شود. کسانی اندک زمین بیشتر داشته اند نسبت به دیگران وضعیتش خوب بوده است. آنان در نظام ارباب رعیتی ظاهر خانی مقام اربابی و یا وکالت را به دست آورده بودند. چون اقتصاد شان به تجارت راه نیافته بود. بارشد جمعیت خانواده خان هزاره و تقسیم زمین تمام اشراف هزاره سقوط کردند. بقیه زمینداران هم فقط سد جوع می کردندو قشر بی زمین هم به دهقانی زمینداران بودند و همیشه با فقر و بی چیزی و گرسنگی سپری می کردند. از همه بد تر همسایگان کوچیها به فقر اشد گرفتار بودند. حتی در تحقیق میدانی سال ۱۳۸۱ در خانواده همسایه افغان دستمال گلدوزی و کلاه عرقچین هم نیافتم. در میان هزاره بدترین و شکننده ترین معیشت را همسایه افغان دارد. هزاره ها به خاطر زمستان طولانی مالداری اش هم رشد نداشته است. چون تدارک آذوقه برای مدت طولانی بسیار دشوار است و مالداری سنتی صرفه اقتصادی ندارد. رشد جمعیت و تقسیم زمین موجب مهاجرت هزاره ها بیرون از هزارستان گردید.
۳-اقتصاد هزاره جات بعد از ۱۳۸۱ در آستانه تغییر قرار گرفته است. چون کار اضافی به غیر از دهقانی و چوپانی پدید آمده است مزد کارگر بین دو صد افغانی تا سه صد و پنجاه افغانی در نوسان و گردش است. مردان بی زمین دیگر حاضر به دهقانی و مزدوری نیستند. چون سهم دهقانی ارزش همین کارگری را هم را ندارد. از همین رو مهاجرت جدید برای زندگی بهتر در هزاره جات شروع شده است ولی بیشترین مهاجرت در ولسوالی ورس، پنجاب و لعل وسرجنگل رخ داده است. زمینداران جزیی هزاره بخاطر یافت نشدن دهقان وکار گر در بیسیار از مناطق در آستانه ورشکستگی قرار دارد . ضرورت تبدیل شدن کار بدنی وزور حیوانی به کار عقلی و ماشینی رسیده است. باید از گاو آهن به ماشین آلات مناسب خاک هزارستان عبور کرد. در تابستان۱۳۸۹ برخی مناطق هزاره جات سفر داشتم و از جمله به ترغای پنجاب رفتم. یکی از خان های هزاره، امین خان ترغای است و موقع دِرو چمنزارش رسیده بود. یکی از فرزندانش گفت ما در گذشته پانصد نفر عشار می کردیم ، بقیه اش را خودمان دِرو می کردیم در حال حاضر امکان چنین بیگاری وجود ندارد و با کرایه هم نمی شودروی آورد، چون اقتصادی نیست. یعنی ضرورت ماشین مناسب چمن دِروی نشان می دهد. هرچند عرضه تخم و شیوه های کاشت اصلاح شده و محصول زراعی را رشد داشته است ولی کافی و فراگیر نیست. باغداری در برخی مناطق دچار خشک سالی نشده رشد داشته است. یا مناطق که کچالو کشت می کنند ویا مثل ترکمن تنباکو کشت می کنند، مقداری سطح معیشت مردم کمی بهتر از سایر مناطق هزاره جات است. هزاره در تجارت تنها به تجارت تبدیلی کالای خود شان موفق شده است و با دلالی کالای مورد نیاز هزاره جات را تامین می کند. تا هنوز تاجری که صادرات و واردات هزاره جات را مستقیم به عهده بگیرد وجود ندارد و کدام مدیرت عقلانی هدایتگرانه برای صادرات و واردات هزاره به میان نیامده است.
از سوی دیگر تعداد تحصیل کرده گان هزاره رو به رشد است. فارغ تحصیلان یا معلم و کارمند دولت شده اند و یا در مؤسسات خارجی مشغول شده اند و در آمد نقدی دارند برخی مبلغش قابل اعتنا است. هدایت در آمد های زاید به سوی کار های سود آور در قالب فرصتهای اقتصادی نیاز امروز مردم هزاره شکل نگرفته است. چنانچه در بامیان به خاطر دانشگاه و رشد جمعیت شهر نشینی مصرف کننده ماست و شیر و دوغ به وجود آمده است ولی مالداری سنتی و فکر سنتی به تقاضای این بازار پاسخ داده نتوانست وحتی مداخله برخی مؤسسات هم نتیجه نداد. مؤسسه ی از مالداران شیر را فی کیلو ۸۰ افغانی خریداری می کردند . طمع بیجای مالدار گل کرد و شیرش را فی کیلو پانصد افغانی قیمت گذاشت. در حال حاضر ماست و دوغ نیاز بامیان را ایران تامین می کند. در عرصه مالداری هم همان مالداری سنتی بیمار است. باید فرهنگ رمه داری به شکل کشور سوئیس رواج یابد. احیای مراتع و فرهنگ مرتع داری و سازماندهی چرا گاه ها ضرورت فوری در هزاره جات است.
پیش از استخراج بهره برداری از معادن غنی هزاره جات چه تدبیری برای رشد و ارتقای اقتصاد هزارستان سنجیده شود ولی در حال حاضر برای نجات هزاره ها از فقر فکر غالب نخبگان و مجموعه های سیاسی هزاره از این قرار است.
*باید هزاره از هزاره جات مهاجرت کنند و در زندگی شهری و فرصتهای شغلی و یاد گرفتن مهارت شغلی خود را از چنگال فقر برهانند. قوم ترکمن را شاهد زنده می آورند ولی هرگز به پیامد ناگوار حاشیه نشینی شهر و ناکا می اکثریت مهاجران و فقدان نهاد هدایتگر و حمایت کننده معقول از مهاجران مانند علف خود رو در آینده هاصدمه جبران ناپذیر می بینند و به ظرفیت پایین اقتصادی شهر های افغانستان توجه نکرده اند. واز نظر سیاسی می گویند. دو ولایت هزاره نشین بامیان و دایکندی هشت نفر به پارلمان می فرستند، و هرکاری بکنیم در جامعه نا عادلانه افغانستان تعدادش زیاد نمی شود، ما با توجه به زندگی شهری قادر تعداد بیشتری افراد را به پارلمان می فرستیم، کابل را مثال می زنند، پس مطالبات سیاسی هم از شهر زود نتیجه می دهد.
این نکته را دقت کنید. اقوام ما در هیچ شرایط تن به مهاجرت نداده اند. تعداد جمعیت اجدادی ما در ده در حد انفجار رسیده ا ست. در حال حاضر جمعیت رای دهنده اش هزار نفر است. در مجموع نسبت به گذشته فقرایی قومم بیشتر شده است. در ذهنم طرح رمه داری متناسب با وضعیت یکاولنگ را ریختم در نتیجه با استعداد یکاولنگ فرهنگ رمه داری با مزایایش را در منطقه ترویج کنیم . با اقوام تحصیل کرده ام که اکثرا استاد دانشگاه هستند با شمول عموزاده ام آقای رستمیان که کارمند ارشد یونمااست، که وظیفه اش ارتقای ظرفیت مجموع هزاره جات است و در یونما مسئول حکومتداری خوب در دو ولایت هزاره نشین است و همیشه با ارکان حکومت ولایت بامیان و دایکندی جلسه دارد و شناخت کافی هم از هزاره جات دارد. در اولین مجلس همه با طرح بنده مخالفت کردند و همگی مهاجرت را راه حل نهای اعلام کردند.
*این فکر در شرایط اضطراری خوب است، فکر من و همکارانم این است که هزاره ها در حقیقت اقلیت است. برای زندگی سیاسی اقلیت، داشتن سرزمین مانند،هوا برای تنفس ضرورت دارد، اقلیت بدون سرزمین امکان مطالبات حقوق شهروندی و سیاسی را ندارد. از طرف دیگر هزاره ها دچار بحران هویت شده است. اکثر هزاره وطن و سرزمین را فراموش کرده اند. وهمبستگی هزاره ها با یکدیگر بیسیار کم است. در ضمن هر پروژه اقتصادی در هزاره جات امنیت بیشتر دارد. اندیشه ما روی رشد خود هزاره جات متمرکز است هزاره جات برای هر هزاره در هرجای دنیا زندگی کند دلچسپ و جالب باشد و هر هزاره برای هزاره جات عشق بورزد و به آن افتخار کند و ایام تعطیلی از هر گوشه جهان در هزاره جات سفر و استراحت کند، مردم هزاره هم از زندگی خود لذت ببرند. البته ما مخالف مهاجرت معقول هزاره از هزاره جات نیستیم ولی توسعه و مبا رزه با فقر و گرسنگی از هزاره جات جزء اولیت کاری دلسوزان هزاره باشد. آبادی این وطن مشترک تمام هزاره های جهان واجب مانند فریضه نماز بین مسلمین برای هر هزاره باشد. بنده با توجه دلمشغولی از ایام دور راجع به رشد اقتصاد هزاره جات داشتم. چند طرح عاجل و بلند مدت به نظرم رسیده ام است.
۱-کشاورزی و مالداری دارای سیستم شود، به زود ترین فرصت مکانیزه کشاورزی و مالداری هزارستان آغاز گردد، هرچند وزارت زراعت از تمام وزارتخانه ها عقب مانده است. ولی ریاست زراعت دایکندی و بامیان از قافله سالهاپس مانده تر است. شورای ولایتی و مقام ولایت عذر ریاست زراعت بامیان و دایکندی را بخواهند و آنان را از مسئولیت و متولی زراعت سبک دوش کنند و حتی مهندس طاهر ریاست زراعت بامیان را به پای میزمحاکمه بکشانند، چون در این مدت طولانی درمقام ریاست زراعت به مردم بامیان خسارت جبران ناپذیر واردکرده است. و از بهترین عناصر هزاره و صاحب ایده در این پست استفاده شود و در عین حال اتاق فکر از کلیه فارغ التحصیلان قومی در رشته زراعت و مالداری تشکیل شود.
۲-پیدا کردن بازار برای صنایع دستی هزاره یکی از زود بازده ترین طرح اقتصادی است، چون صنایع دستی نیاز به انرژی ندارد، با زمستان طولانی وفصل بیکاری دراز مدت هزاره زمینه تولید انبوه آن زیاد است. تو لید صنایع دستی فقط مهارت لازم دارد پس زن ومرد ، تحصیل کرده و بی سواد، پیر وجوان قادر به تولید آن می باشند. برای رشد صنایع دستی هزاره من از والی های بامیان رحیم علیار و خانم حبیبه سرابی باصراحت خواستم که فروش صنایع دستی کوچی پیشاور و و بلوچ بلوچستان را قدغن کنند، بامیان فقط صنایع دستی هزاره را به فروش برساند ولی هر دو والی حاضر نشد ند و صد افسوس بامیان مرکز فروش صنایع دستی تقلبی کوچی و بلوچ و به خصوص پاکستان است.
۲-سهم گرفتن سرمایه داران هزاره در رشد صنایع توریستی با جذابیت جهانگردی هزاره جات یکی از عامل رشد هزاره جات است و هم زود بازده و اشتغا ل زا می باشد و یگانه صنعت است که پول زیاد لازم ندارد بلکه نیاز به تدبیر عقلانی دارد و باایجاد شرکتهای خدماتی و جذب توریست، صنعت توریستی در هزاره جات زنده می شود.
۳-سرمایه داران بزرگ هزاره شرایط اعتماد مردم را فراهم کنند، تا زمینه تاسیس شرکتهای سهامی عام به وجودبیاید. با این شرکتهای پس اندازهای مردم جمع شود، با سرمایه خود هزاره به نفع مردم هزاره و هزاره جات سرمایه گذاری شود. وحتی این جانب بعد از خراب کاری حواله دارها که اعتماد مهاجرین را از بین بردند، در کابل درسالهای ۸۲ و ۸۳ به استاد خلیلی و استاد محقق و خانم حبیبه سرابی که وزیر زنان بود، پیشنهاد بانک مالی و اعتباری خصوصی هزاره را دادم و استدلال کردم با آمدن اسکناس و فقدان مؤسسه مالی هزاره بیشترین ضرر را کرده است، چون اسکناس علی رغم سقوط ارزشش با حکومت گردشی اسکناسها از گردش افتاده است و یا به قول عوام ناچل شد. در این پروسه هزاره ها زیاد خسارت دیدند. چون تا زمانی سکه طلا ونقره بود کسی در پس انداز هایش ضررنمی کرد ولی با رواج اسکناس وفقدان مؤسسات مالی تمام اسکناسهای پس انداز شده هزاره خاکستر شده است واین امر یکی از عامل توقف رشد اقتصاد هزاره بوده است. باید پیش از دیگران باید ما آغاز کنیم و حتی من به خانم حبیبه سرابی گفتم من با پنجاه هزار دالر بانگ را به گردش می آورم و به هرحال کسی به آذان غریب نماز نخواند.
۴-هزاره جات تنها منبع سیراب کننده سرزمین افغانستان است ولی خود هزاره از این منبع هیچ استفاده نمی تواند. پیش از بهره برداری از معادن غنی هزاره جات باید سرمایه داران با کمک شرکتهای خارجی تاسیس نیروگاه آبی وبادی برای تو لید برق آغاز کنیم. سرمایه طبیعی پایان ناپذیر هزاره باد و آب است. با استفاده از تجربه کشورهای آفریقای از طریق فروش برق به سایر مردم افغانستان زمینه صنعتی شدن هزارستان را فراهم کنیم. در اولین فرصت با انرژی برق زمین های بایر را هم به باغ وزمینهای کشاورزی تبدیل می شود و زمین زیر کشت هزاره ها هم افزایش می یابد. هزاره جات باید به قطب اقتصادی کشور تبدیل شود و از مناطق استراتژیک افغانستان شمرده شود و محرومیت تاریخی هزاره پایان یابد.
سلام