مهاجرین افغانستانی مقیم ایران وحضور نامرئی!

854 1

نویسنده: شیرمحمد حیدری

اشاره:
در یکی از شبهای ششم ویا هفتم محرم همین امسال بود که بعد از سخنرانی روحانی مجلس، مجری محترم اعلام کرد که یکی از هموطنان مهاجر به علت تصادف با یک عابر پیاده در زندان است ونیاز مند کمک مالی شما عزاداران حسینی میباشد تا دیه تعین شده را پرداخت کند.

بعد از اتمام مراسم آن شب از یکی از دوستان انتظامات که در داخل مسجد بود جویای احوالات این حادثه شدم. واو گفت: مگر نمیشناسی؟! پدر گل اغا سبزی فروش بود؛ پسرش تصادف کرده.! در کوچه یک بچه را زیر گرفته حالا باید چهل میلیون دیه بدهد تا از زندان آزاد بشود.

شرح ماجرا:
گل آقا شیرمستی معروف به (حمید سبزی فروش) یکی از مهاجرین از شیر مستی های ولایت هرات افغانستان است. سالها است که میشناسم. انسان درست کار وزحمت کشی است. مدت هشت سال با سه چرخه اش در کوچه پس کوچه ها سبزی میفروخت. کارش بیست بود. تمام زنان خانه دار اورا میشناسند وروز ها منتظر میماند تا حمید سبزی فروش سبزی بیاورد وآنها بخرند.
علت محبوبیت حمید درست کاری وخوش اخلاقی ومردم داری او بود. کسی از او وسبزی هایش ناراضی نبود. زمانیکه سبزی پاک میشد کمترین پسمانده باقی میماند وقیمتش هم همیشه از دیگران کمتر بود. به همین علت خیلی ها چند روز منتظر میماند تا سبزی مورد نیازش را از او بخرد.

سالها برای حمید این طوری وبا دعای سر سفره مردم سپری شد. وهمه از اویک گیله داشتند آنهم این بود که چرا سبزی کم می آورد وبه تمام اهالی کوچه نمیرسد. به همین علت حمید تصمیم گرفت تا وسیله بزرگتری تهیه کند تا خلق الله از او بیشتر راضی باشد.
حمید با پول پس انداز خودش وکمی قرض قوله از دوستان وخویشاوندانش یک وانت بار خریداری کرد وزمانیکه برای اولین بار با وانتش سبزی آورد به همه اهالی کوچه رسید و همه زنان کوچه او را دعا کردند وبا لب خندان به منزل رفتند.

این وضعیت چند هفته بیشتر طول نکشید ودر یکی از روزها و زمانیکه حمید بعد از فروش سبزی میخواست به منزل برود اتقاقی افتاد که کاخ آرزوهایش ویران وآورا خانه خراب کرد. پسر بچه ۳ ساله رفته بود زیر ماشین تا توپش را بیرون بیاورد که لاستیک عقب ماشین ازروی سرش گذشت یک چیغ ساده وبعد هم سکوت وجوی پر ازخون وتاریکی بازداشتگاه ونهایت هم زندان والی آخر… .!
حادثه تاسف بار بالا مرا وار کرد تا در این زمینه مختصر عرایض را از حال وروز هجرت وغربت خدمت خوانندگان عزیز تقدیم کنم.

مهاجرین افغانستانی و اسناد مالیکیت
مدت بیش از ۳۰ سال است که اتباع افغانستانی در ایران زندگی میکنند وطبق قانون جمهوری اسلامی هیچ یک از مهاجرین افغانستانی حق خرید اموال که نیازمند حق مالیکیت باشد اعم از ملک،خانه،ماشین،موتور سیکلت،سیم کارت وغیره … را ندارند.
با اینکه مهاجرین صریحا” از خرید اموال که در بالا ذکر شد منع شده اند؛ آیا به این منع قانونی عمل میکنند؟ متاسفانه پاسخ منفی است.!
هم اکنون مهاجرین افغانستانی مقیم ایران بسته به وضع مالی ونیازشان هم ملک خربداری شده دارند وهم انواع واقسام وسیله نقلیه تولید داخل ایران مانند ماشین های پژو ، سمند، پراید و نیسان بار ووانت بار وماشین های سواری وموتور سیکلت وخط موبایل ثابت و اعتباری. ودر بعضی موارد اتوبوس وکامیون هم دیده شده است.

خرید اموال
در اینجا سئوالی که پیش می آید این است که با وجود چنین قانونی مهاجرین افغانستانی چگونه میتوانند اموالی که نیازمند سند مالیکیت است را بخرند؟
در پاسخ این سئوال این گونه میتوان گفت که تمام مهاجرین که در ایران دارای اموال ذکر شده میباشند، هیچ کدام به نام خودشان نیست.! در واقع انها پول ملک، خانه ویا هر وسیله نقلیه ای را پرداخت میکنند واز آنها استفاده نموده روزگار میگذارنند ولی قانونا” صاحب آن اموال نیستند ومجبور هستند به یکی از شهروندان ایرانی اعتماد کرده و سند اموالش را بنام او بزنند که متاسفانه در اندکی ازموارد دچار مشکلاتی میشوند که تما سرمایه شان از کف میرود.

دور زدن قانون
همانطور که میدانید هر شخصی که وسیله ای را میراند باید دارای گواهینامه معتبر از راهنمای ورانندگی ایران باشد وصدور گواهینامه برای مهاجرین افغانستانی مقیم ایران ممنوع میباشد. در چنین وضعیتی مهاجرینکه وسیله نقلیه دارند با کوچک ترین زحمت وکمترین هزینه یک گواهینامه افغانستانی برای خود تهیه میکنند که در هیچ کجای از ایران معتبر نیست وفقط برای اینکه دستی در جیبشان برود وبگویند که دارم.!

طبق قانون تمام وسایل نقیله در ایران باید دارای بیمه معتبر باشند وباز هم طبق قانون بیمه، بیمه های در نزد شرکت های بیمه معتبر است که راکب وسیله نقلیه دارای گواهینامه رانندگی باشد.

در چنین وضعیتی مهاجرین افغانستانی( با کمک خود ایرانیها) قانون را دور میزنند. مهاجرین در هنگام عبور از جاده های ایران وهنگام مواجه شدن با مامور راهنمای ورانندگی با دوحالت روبرو میشوند. حالت اول راضی شدن مامور وعبور مهاجرین همراه با وسیله نقلیه شان. حالت دوم توقیف وسیله نقلیه وهدایت آن به پارکینک های مشخص شده وطی کردن مراحل قانونی که خود داستان دیگری دارد. اما مشکل زمانی جدی میشود که راکب مهاجر دچار تصادف وحادثه هنگام رانندگی که منجر به خسارت بشوند.

در چنین موقعیتی اکثر رانندگان ایرانی به علت اطلاع داشتن از قانون شرکت های بیمه، اولین سئوالی که میپرسند این است که: گواهینامه دارید؟! اگر ندارید خودم یک نفر ایرانی را پیدا کنم. بیشترین تصادفات که بین یک راکب وسیله نقلیه مهاجر با وسایل نقلیه ای که راننده آن ایرانی است، رخ میدهد به این صورت ختم بخیر میشود ومیگذرد. وتعداد کمی از تصادفات که متاسفانه منجر به ضایعات ویا مرگ کسی میشود، آنوقت به علت عواقب بد وطولانی کسی حاضر به قبول مسئولیت آن نمیشود واین خود راننده مهاجر است که منتظر عواقب قانون گریزی خود میمانند.

مقصر کیست؟
سئوال احمقانه است! اما بهتر است کمی به خود زحمت بدهیم وعمیق به آن فکر کنیم.
ساده لوحی است اگر فکر کنیم که مسئولان ایرانی از چنین واقعیت بی خبر باشند. زمانیکه منی نویسنده در فضای مجازی از چنین واقعیتی مطلع هستم مطمئنا” مسئولان ایرانی خیلی بهتر وبیشتر ازمن میدانند. وجالب این است که مسئولان قضای ایران همیشه گیله دارند که پرونده های قضای مهاجرین افغانستانی، وقت زیادی را به خود اختصاص داده وهزینه ای مضاعفی بر دولت ایران تحمیل میکند.
به درستی مشخص نیست که چند درصد از مهاجرین افغانستانی مقیم ایران دارای وسیله نقلیه میباشند.

ولی آنچه مشاهده میشود تعداد قابل توجهی از این مهاجرین دارای وسیله نقلیه که عمدتا” باری، مانند نیسان بار و وانت بار میباشد هستند که به صورت روزمره با انها کار میکنند وخرج مخارج زندگی اش را تامین میکنند که بخشی از انرا سالیانه به خود دولت تحت عناوین مختلف پرداخت میکنند.

با تمام این تفاسیر وبا توجه به اینکه استفاده از وسایل نقیله توسط مهاجرین غیر قانونی هست، ومهاجرین با اطلاع از اینکه رانندگی بدون گواهینامه چه عواقبی را به دنبال دارد باز هم پشت فرمان می نشینند ورانندگی میکنند وتعداد هم به سرنوشت گل آقا سبزی فروش دچار میشوند که هم زندگی خودش تباه میشود وهم به به زندگی یک انسان پایان داده وخانواده را داغ دار کرده وهزینه های سنگینی را روی دوش دولت ایران میگذارد.

طبق قانون هرکسی خلاف کند باید تاوانش را پس بدهد. مانند گل آقا سبزی فروش. اما در اینجا بر اثر احساسات وعواطف انسانی وبه طور طبیعی همه نگاه ها متوجه گل اقا وخلافی که مرتکب شده است میشود ودر هیچ دادگاهی وهیچ قانونی نمیشود از اشتباه او دفاع کرد واو به سزای عمل خود خواهد رسید. اما یک نکته را نباید فراموش کرد آن وظیفه است که دولت(میزبان) به عهده دارد.

فرزند خوب فرزند بد!
آمار غیر رسمی میگوید در حال حاضر حدود پنج میلیون مهاجر افغانستانی در ایران ساکن هستند ودولت ایران چه بخواهد چه نخواهد چه خوشش بیاید چه بدش بیاید این تعداد سالها است که در ایران حضور دارند ودر طی این سالیان هرچه گفتند نیائید آمدیم! گفتند نمانید ماندیم! گفتند کار نکنید کار کردیم! گفتند حق ازدواج با دختران ایرانی ندارید گوش نکردیم وداماد ایرانی ها شدیم گفتند ملک نخرید خریدیم گفتند وسیله نقلیه نخرید ورانندگی نکنید باز هم گوش ندادیم، و صد ها مانع قانونی وغیر قانونی را ایجاد کردند اما نتیجه چیزی که هدف دولتهای گذشته ایران و دولت فعلی بوده هست تامین نکرده است.

هم اکنون بعد از گذشت بیش از ۳۰ سال دولت محمود احمدی نژاد به این نتیجه رسیده است که سیاست فرزند خوب وفرزند بدرا اجرا کند. احتمالا عده بر نگارنده خورده خواهد گرفت که این چه حرفی است؟ دولت ایران هیچ وقت برای مهاجرین حالت پدر سر پرست را نداشته که حالا مهربان باشد ویا نباشد. اما من شدیدا” عقیده دارم که ما مهاجرین در هرحالتی که باشیم چه مجاز ویا غیر مجاز، در خاک ایران وتحت حاکمیت جمهوری اسلامی زندگی میکنیم ودر این کشور کار وفعالیت میکنیم واگر منصفانه قضاوت بشود هم نفع ما به ایران میرسد وهم ضرر زیان ما. در ۳۰سال گذشته اگر یک مهاجر افغانستانی یک اجری را روی هم گذاشته باشد نفع آن مال ایران بوده واگر دست به کوچک ترین خراب کاری زده باشد باز هم ضررش به ایران رسیده است.

اما متاسفانه در ایران وطی این ۳۰سال گذشته جنبه های منفی قضیه بیشتر دیده وشنیده شده است. به عنوان مثال اگر یک مهاجری خلاف کند با او مانند یک مجرم به تمام معنی رفتار میشود مانند گل آقا سبزی فروش ولی اگر در گوشه دیگری از ایران مهاجری یک عمل انسانی انجام دهد مانند خانم معلم فداکار مقیم مشهد، متاسفانه بنا بر مصلحت های اصلا” دیده وشنیده نمیشود. این واقعیت محض است حال اندیشه وفکر افراطی وناسیونالستی به ما اجازه ندهد واقعیت را ببینیم یک مسئله جداگانه است.

حضور نامرئی
ما مهاجرین افغانستانی طی این ۳۰ سال گذشته از بی قانونی رنج میبریم. از اینکه هیچ قانونی مشخصی برای ما وجود ندارد مجبور هستیم در برخی موارد با کمک خود ایرانی ها قانون های موجود را که برای ما نوشته نشده است را دور بزنیم.!
ما مهاجرین ۳۰ سال است که در ایران حضور داریم ودر تمام لایه های اجتماعی ایران، از دور ترین روستاهای ایران وشغل چوپانی تا مراکز شهر ها واستانهای مانند تهران بزرگ مشغول انواع واقسام کارها هستیم.

مهاجرین هم اکنون کار گاه های تولیدی لباس،کیف وکفش،نجاری،مکانیکی،پلاستیک، سنگبری،تراشکاری صنعتی ودفاتر نقشه کشی راه وساختمان را به راحتی وبدون مشکل مدیریت میکنند ودر بخش فروش اجناس به اصطلاح مغازه داری، به انواع واقسام کار مشغول هستند. در بخش خدمات از کارگری ساده سر میدان تا بنایی،سنگ وکاشی کاری، کچ کاری، ومعماری ساختمانهای چندین طبقه و… غیره مشغول هستیم.

ما در تمام نقات ایران هستیم. شرق،غرب،شمال، جنوب. در صحرا در خانه توی خیابان توی ماشین توی مترو توی برج های به بلندی برج میلاد وخلاصه همه جا هستیم ولی هرگز دیده نمیشویم.! هستیم،نفس میکشیم،کار میکنیم، زحمت میکشیم ولی دیده نمیشیوم.! چرا؟ جونکه بعد از گذشت ۳۰ سال هنوز هیچ قانونی در مورد ما مهاجرین افغانستانی وجود ندارد.!

در تمام نقات ومشاغل که در بالا ذکر شد حضور داریم، مدیر ومالک آن شغل هستیم ولی سند وجواز هیچ کدام بنام ما نیست.! این یعنی حضور نامرئی! یعنی دور زدن قانون یعنی عبور از محدودیت یعنی شکستن حصار های تنگ نظری وبی مسئولیتی این یعنی حضور دائم ومستمر ۳۰ساله.

وحالا در آستانه دهه چهارم زندگی در غربت شدیم فرزندان بد یک خانواده بزرگ! حالا مالیات وعوارض سالیانه پرداخت میکنیم ، دیگر نان از جیب دولت نمیخوریم سر بار دولت نیستیم ودولت اقای احمدی نژاد یک نفس راحت میکشد.

یک پشنهاد
فکر نمیکنم بی شرمانه باشد اگر پشنهاد کنم که بعد از حضور بیش از ۳۰سال در یک کشور دارای قوانینی مخصوص مهاجرت باشیم. قانونی برای زیستن،ماندن،واز حالت نا مرئی بیرون امدن. قانونی برای دور نزدن قانون های موجود. قانونی برای خلاف نکردن. قانونی برای زندان نرفتن. قانونی برای تحمیل نشدن هزینه مضاعف بر دولت وقوه قضائیه.!

شاید پشنهاد من بی شرمانه وزیاده خواهی به نظر برسد وشاید هم خند دار باشد شاید هم کسانی بگوبند مگر قانون درقانون میشود ایجاد کرد؟ من میگیوم بلی میشود اگر دلی بسوزد و کسی احساس مسئولیت بکند. مانند اجرای هدفمند کردن یارانه ها.
در آیند نزدیک مسئولان ایرانی دو راه بیشتر ندارند. راه اول اخراج ویا به قول خودشان طرد همه مهاجرین از ایران. راه دوم وضع قوانین مخصوص مهاجرین افغانستانی.

بنا بر شواهد موجود راه اول که منتفی است. فقط میماند راه دوم و وضع قوانین مخصوص مهاجرین. وضع هرگونه قوانین مخصوص مهاجرت هم برای مهاجرین مفید است وهم برای دولت ایران تا نه مهاجرین مجبور باشند قانون را دور بزنند وبه سرنوشت گل آغا دچار شوند ونه دولت ایران هزینه های مضاعف را تحمل کند.

In this article

Join the Conversation

1 comment

  1. mohajer dar norway پاسخ

    yak rah digar ham hast inke na fekr keshvar khood niz bashim