گویش هزارگی دموکراتیک نیست

نویسنده: حفیظ ا… شریعتی سحر
شنبه چهارم جدی سال ۱۳۸۹

(درآمدی بر زبان پنهان و آشکار هزاره ها)

حفیظ ا... شریعتی سحر
گویش هزارگی به سبب ساختار سنتی و بافت قومی هزاره ها به صورت پنهان و آشکار دارای دو گونه کاربرد زبانی است. زبان حوزه زندگی خانوادگی و روابط شخصی، احساسی و عاطفی، چه در محیط محدود خانه و مسکن یک فرد، چه در حوزه عمومی و بیرون از خانه که در ارتباط با روابط عاطفی و خانوادگی تعریف می شود و زبان یکدست و تعریف شده ای عمومی در بیرون از فضای حریم خصوصی که به آن زبان عمومی می گویند. از این رو زبانی که در حوزۀ خصوصی- شخصی، محیط خانوادگی و حریم خانه و خانواده به سخن می آید، تفاوت‌ بسیاری با گپ و گفت در اجتماع، جاهای رسمی و محیط های عمومی دارد. دو لایه و دو سویه بودن گویش هزارگی که خود جزء زبان های معناگرایانه است به این دوگونه کاربرد زبانی کمک کرده است. این دوگانگی همواره خود را در فرم، روساخت یا ساختار و ساخت بیرونی زبان نشان می دهد. و در محتوا، ژرف ساخت زبانی و ساخت معنایی نیز حضور پررنگی دارد. این گونه نگرستن به زبان قائل بودن به استقلال حوزه «شخصی و خصوصی» است که آن را از نگاه دیگران و حتی نهادهای حوزه عمومی خارج می کند. به واسطه این تمایز، شهروند آزاد و مستقل هزاره هویتی شخصی و هستی ای یگانه و خودمحور پیدا می کند که حوزه خصوصی و حریم خصوصی اش می خوانند. حریم خصوصی به لحاظ وجودی، حق طبیعی و ذاتی هر کس است. بنابراین حریم خصوصی، مفهومی شناور در آزادی وجدان، اندیشه، کنترل بر جسم، روان، خلوت و تنهایی در منزل و مکان خصوصی، اطلاعات شخصی، حیثیت، اعتبار و… معنا می یابد. این دو نگاه به زندگی در زبان هزارگی جایگاه پر رنگی دارد. البته حریم خصوصی از همه پر رنگ تر است. از این رو، در زبان گفت و گویی هزارگی، فردیت‌زدایی تا بدان جاست که افراد برای مخاطب قرار دادن یکدیگر، در فراخواندن های عمومی و خصوصی باید پدران و مادران را به نام فرزندان شان بخوانند و بگویند (آتی جمه امشو میمان مایی)و فراخواندن کسی به نام خودش بی ادبی و ناهنجاری اجتماعی قلمداد می شود. غریب اینکه مردان و زنان هزاره اگر به نام خودشان خوانده شوند، ناراحت می شوند و اما اگر به نام دخترشان خوانده شوند بیشتر ناراحت می شوند. با اینکه پدران و مادران هزاره به نام نخستین فرزند شان خوانده می شوند اما اگر فرزند اولشان دختر باشد با تولد پسری در خانه شان، فوری نام عوض می کنند و مردانه می شوند. این گونه ای زبانی در دیاری به نام هزارستان و جامعۀ هزارگی برای بر قراری نظم و پایدارماندن اجتماعی و پیروی از ارزش‌های درون ساختاری، بافت قومی و جلوگیری از بروز فردیت در روابط انسانی؛ باعث شده است که انسان هزاره به راحتی حکومت بلامنازع ارزش‌های جمعی و حتا دولتی و حاکمیت های جور پیشین را پذیرا باشند. در نتیجۀ آن، فرمان‌برداری بی‌چون و چرای فرد از جمع و حاکمان مستبد و خود سر را عادی و غیر تغییر پذیر بدانند. زیرا بیشتر این پدیده های ناگوار ریشه در عدم رشد فردیت و ابراز نکردن ویژگی های فردی و تبادل عواطف، عشق، احساسات، اندیشه و افکار میان فرد فرد هزاره دارد. چون در صورت ایجاد شدن چنین فضایی، صمیمیت حاکم‌گشته و گروه های مردمی پیوندهای خودجوش، همگانی و غیر قابل پیش‌بینی را ایجاد می کنند. اما هزاره ها به سبب زبان غیر دموکراتیک و پدر سالار و شاید هم مرد سالار خویش این مقولۀ مهم و تاثیر گذار را از دست داده اند. زیرا یکی از روش‌های تشخیص نمود دموکراتیک در یک گروه و یا دستۀ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زبان گفت و گوی آنان است. افزون برآن برخورداری و پذیرش زبان شخصی و فردیت یافته که خود را از لابه لایی تفاوت‌های زبانی میان افراد گوناگون گروه نشان می‌دهد؛ شاخص دیگری برای نمود دموکراتیک و زبان دموکراتیزه شده است. زیرا یکدست بودن زبان گفت وگوی کنونی هزاره ها و همین طور انتخاب واژه‌ها، صورت‌بندی جمله ها، تکیه گاه ها و موضوع های فرازبانی و زبرزنجیری زبان، لحن کلام و غیره، نشان‌دهنده‌ی غیردموکراتیک بودن زبان گفت و گوی هزارگی، استبدادی بودن نظام اجتماعی و تبلیغ برای اطاعت و پیروی بی چون و چرا در جامعۀ هزاره است. که در پذیریش حاکمان خودسر و مستبد گذشته و اکنون به خوبی نمود یافته است.

زبان آشکار هزاره ها

زبان آشکار هزاره ها تابع اصول و قاعده هایی مانند: هنجارهای مردمی، ارزش‌های اخلاقی، ادب اجتماعی، باورها و ارزش های عمومی در زمینه های اجتماعی است که کاملا قرار دادی و رسمی است. دراین گونۀ زبانی که در گفت وگوی دو طرفه کاربرد دارد، بیشتر در محیط های رسمی و آدم های رسمی تر مانند: مسوولان اداری، همسایه‌ها و دوستان، اهل محل، همکاران، آشنایان و خویشاوندان دورتر و دیگران استفاده می شود و در آن از زبان احساسی و عواطفی به صورت آشکار و پنهان پرهیز می گردد. دراین گفت گوها از سخنانی مربوط به حریم خانه و خانواده و مسایل مربوط به آن دوری می‌شود. سخن گفتن از چنین مسایلی در چنین محیطی خارج از قاعده و باورهای اخلاقی تلقی شده و نوعی نابه هنجاری رفتاری قلمداد می‌گردد. بدین ترتیب زبان گفتاری هزارگی در فضای عمومی و رسمی اضافه بر جابه جایی پیام و محتوا، وظیفه‌ی اصلی خود را استحکام بخشیدن به چگونگی رابطۀ دو طرفه و گاهی تک خطی و یک طرفه و حفظ مناسبات اجتماعی و ارزش‌های مردمی، گروهی و انسانی می داند. این گونه سخن گفتن از پدیدار شدن حوزه‌های زبانی فردی و شکلگیری فردیت انسانی و گوناگونی افکار و اندیشه های بشری جلوگیری می کند. به طور نمونه «برار» گفتن، لالی و زوار کربلایی و حاجی در حوزه خصوصی به جای «رفیق» و دوست و عدم استفاده از ضمیر «تو» و استفادۀ تمامی از ضمیر «شما»؛ استفاده از لحن و ریتم صدای یکسان و یکنواخت و عمومی، تکیه گاه های بسته و یک دست، کلیشه ای بودن زبان گفت و گو همه و همه نشان‌ دهندۀ حضور جدی، پرتوان و کنترل بیرونی ارزش‌های جمعی بر روابط فردی در جامه هزاره هستند. دراین جامعه به سبب قائل نبودن به استقلال حوزه خصوصی و حقوق شخصی شرایط توسعه استقلال و ابراز هویت فردی را از انسان هزاره گرفته و کلیت جامعه را تحت انقیاد جمع و قدرت بی هنجار عمومی قرار می دهد. از این رو در زبان گفت و گوی هزارگی زبانی که در رابطه با آشنایان، دوستان، پدر و مادر، کودک، همسر، همکاران اداری و سلسله مراتبی به کار گرفته می‌شوند، نخست جایگاه قراردادی، رسمی و اجتماعی سخنگو را نشان می دهد و از طرف دیگرحصار و محدوده‌ای را برای ارتباطات انسانی رقم می زند که فراتر از آن نمی توان قدم بر داشت. در نتیجۀ این قراردادهای زبانی که از پیش با ذهن برآمده از جامعۀ بسته و بدون دخالت فرد، چگونگی ارتباط آن شکل می‌گیرد، مرزهای ارتباطی افراد را تعیین می‌کند. در چنین موقعیتی هرگونه رفتار زبانی که قاعده ها و بازی های زبانی و قراردادی در رابطه به مناسبات اجتماعی و فرافردی و شگردهای زبانی سنتی و قومی را نادیده بگیرد، باعث ناراحتی طرف مقابل و به نوعی تجاوز به حریم خصوصی و خشونت زبانی برای شنونده تلقی می شود. شرایط اجتماعی ای که در آن شجاعت، شرافت، احساس و عواطف انسان ها مورد احترام نیست و از تعرض دیگران و حتی عامه مردم مصونیت ندارد. اساسن زبان گفت و گوی هزارگی در مجال بروزش بدین سان است که از بروز فردیت و تفاوت فردی و گوناگونی افکار و اندیشه جلوگیری کند و به صورت افراطی پاسدار ارزش‌های جمعی، هنجارهای اجتماعی و حق حاکمیت و سلطۀ بی چون و چرای آن‌ها بر ارزش‌های فردی و جلوگیری از بروز جنبۀ فردیت انسان هزاره باشد. البته این بدان معنا نیست که خواست مشترکی مبنی بر دفاع از حریم خصوصی در برابر مداخله اجتماعی وجود ندارد. از سوی دیگراین زبان گفت و گویی بر این اصل استوار است که امر پیروی و فرمان‌برداری از فرادست تا فرودست را در روحیه‌ی افراد به حداکثر برساند. در این حالت هرگز نمی‌توان کوچک‌ترین رهیافتی به دغدغه های درونی، عشق، حالات روحی، عواطف پیچیدۀ انسانی و احساسات فردی دو طرف گفت و گو داشت. اینان باید از این حق برخوردارباشند که آزادانه و مستقل درباره امور خصوصی و شخصی شان گفت و گو کنند و تصمیم بگیرند.

زبان پنهان

زبان پنهان هزارگی محلی است برای بروز “خود” و “فردیت” وی که در آن انسان هزاره با بیان صریح و آشکار، بی پیرایه های ادبی، رسمی و بدون آلایش از علاقه ها و خواسته‌های فردی خود سخن می گوید. در این حالت گوینده از احوال درونی، مشکلات روحی، احساسات، عواطف و عشق زمینی و عریان خود آشکارا می گوید و احساسات شخصی خود را بر زبان می آورد. تفرد یا خود بودن به عنوان ارزش وظیفه شناختی است که عبارت است از: خودت باش، خودت را باش، خودت را بشناس، وضع مطلوب خودت را بشناس و از وضع موجود به سوی وضع مطلوب همیشه در سیر باش.
کاربرد زبان پنهان باعث پیدایش شیوه ی گفتار فردی و بروز فردیت از لابه لای زبان می شود. فرایند “تفرد در زبان” یعنی زبانی فردیت زا که به مثابه بستر و نمودگاه رشد فردیت شخص است، او را برای دسترسی به خواسته‌های فردی‌ و عواطف شخصی اش یاری می‌رساند، مجال بروز می یابد. این گونه سخن گفتن باعث می شود که انسان هزاره ضمن بیان احساسات و عواطف آشکار و پنهان خویش آماده شود تا در مراجع عمومی و مجال حق خواهی و حق طلبی با زبان رسا و صریح از حقوق مسلم خود و مردمش سخن بگوید. این گونه سخن گفتن اگر در گذشته در بستر اجتماعی هزاره ها تسری می یافت امروزه این همه درخواست های مجال نیافته ای حقوقی، اجتماعی و سیاسی نداشتیم.

تعارف هزارگی

پدیده «تعارف» از آن گونه که در ایران و در برخی کشورهای دیگر کاربرد دارد، در گفتار دوطرفی هزارگی جایگاه آشکار و حضور پر رنگ ندارد. اگر چند وجود لطیف و کم رنگ آن را نمی توان منکر شد. این پدیده کم رنگ و ملایم در فرهنگ هزارگی تابع مجموعه‌ی غیر رسمی و نانوشته بنام “ادب اجتماعی” است. این گزارۀ نه چندان فراگیر مربوط به حوزه فرازبانی و زبرزنجیره زبانی می شود که فراتر از خواست واقعی و درونی افراد به زبان می آید. مردم هزاره هنگام برخورد با چنین گفتاری آن را ضروری نمی دانند و بیشتر تابع قاعده های ادب اجتماعی معنا می کنند. چنانچه دیده شده که یک ایرانی در مشهد که اهل تهران است دوستش را به خانه دعوت می کند. از نظر یک هزارۀ ناآشنا این دعوتی یک نوع لطیفه و شاید هم شوخی به نظر برسد و آن را بی معنا یابد. بد نیست بدانیم که تعارف از نوع ایرانی آن در برخورد با یک هزاره گاهی باعث سوء تفاهم می شود. برای ایرانی ها نیز نبود این تعارف در بین هزاره ها می‌تواند در حالت مثبت خود به «پنهان کاری» بی خبری از ادب دانی اجتماعی و در حالت منفی به «دهاتی» تعبیر شود. و هزاره ها را به رک‌گویی و نفهمی متهم کند.

زبان جنسی و جنسیتی

در گفت وگوی هزاره ها و شیوه ی برقراری ارتباط آن میان انسان‌ هزاره ها می توان به راحتی از دو زبان گوناگون و متفاوت زنانه و مردانه سخن گفت. زنان هزاره زبان مخفی خود را دارد و بیشتر به حالت پچ پچ (شوک- شوک)سخن می گویند. آنان بالا بردن صدا و مردانه سخن گفتن را نکوهیده می دانند و در میان خود نسبت به مردان، به مراتب آهسته تر و عاطفی‌تر و خصوصی‌تر سخن می گویند. سبک صحبت زنان به گونه ای است که به مخاطب این مطلب را القا می کند که وی در مورد گفته های خود نامطمئن، مردد و فاقد اعتماد به نفس است. یا مردان آنان را ساکت کرده و کنار گذاشته‌اند. زنان هزاره تنها جایی که آشکارتر و صریح تر از مردان سخن می گویند مسایل جنسی است. اینان چنین مواردی را درگوشی و به نجوا زمزمه می کنند و بسیار هم می پرسند و می گویند. زیرا زن‌ها تمایل زیادی به سوال کردن دارند و بر اساس تحقیقاتی در غرب دانیسته شده است که زنان سه برابر بیشتر از مردان سوال می‌کنند. همین طور زنان برای بیان نظرات خود از کلمات بیشتری استفاده می‌کنند. بخش بزرگی از این امر بر میل آن ها بر شرح جزئیات و ارائه توضیح بیشتر است و معمولا نسبت به نیازهای شنونده حساس‌ترند. زنان هزاره در میان خود و اغلب به حالت شوخی زبان جنسی صریحی دارند و به ویژه پیرزنان در این زمینه از آزادی کلام بیش تری برخوردارند. اما درحوزه عمومی زبان زنان هزاره مؤدبانه تر و خالص تر است، گنجینه واژگانی آنان کمتر است و آنان در استفاده از واژه ها، خلاقیت کمتری نشان می دهند. گویا این زنان نسبت به مردان دامنه واژگانی محدودتری دارند، ساختارهای ساده‌تری را برای بیان جمله‌هایشان به‌کار می‌برند. سخنی عامه مبنی بر پرحرف بودن زنان و اینکه سخنی که می‌گویند فاقد پیچیدگی است و تمایل زنان به سخن‌چینی، این باور را تقویت کند. شاید هم زنان هزاره با حفظ موقعیت خود سعی دارند تا در اجتماع صورت بهتری از خود عرضه کنند، لذا برای احقاق این خواسته برخورد آگاهانه تری به زبان دارند و بیشتر پایبند به داشتن صورتی از گفتار هستند که در آن هنجارها و عادات گفتار طبقات بالا و یا مقبول جامعه وجود داشته باشد. این زنان در حین روند اجتماعی شدن همواره به زبان «خوش طرح و برازنده» سخن می گویند. حتا در این گونه سخن گفتن را در مسایل زناشویی تسری می دهند. این گونه استفادۀ زبانی نشان دهندۀ رشد نیافتگی فردیت در آنان است. اگر چندرشد فردگرایی در زنان به ناگزیر به چالشگری علیه نقش مردان نیز منجر خواهد شد. زیرا با استقلال نسبی زنان از مردان، تغییر نقش جنسی شان باعث می شود که آنان از حاشیه به متن اجتماع کشانده شود که در کوتاه مدت مورد پسند مردان هزاره نخواهد بود. اما مردان هزاره در مسایل خصوصی خویش بسیار محتاط و شرمگینانه سخن می گویند و یا اصلا سخن نمی گویند. اینان سخن گفتن از زنان و مسایل جنسی را کاملا خصوصی می پندارند. زیرا سخن گفتن از زنان و خاله زنکی سخن گفتن را عیب می شمارند و آن را از شان مردی دور می دانند. اگر به ندرت از آن سخنی می رود بیشتر پیچیده در لایه های کنایه و استعاره های پنهان است. مردان هزاره در محیط عمومی زبان رسمی دارند و بیشتر از موضوع های کار، معیشت، مسایل سیاسی، اوضاع اجتماعی و زندگی عمومی، سیاست، مسائل مربوط به قانون و مالیات و ورزش سخن می گویند. از این رو مردان هزاره در ارتباطات خود صریح‌ترند. آنان وقتی چیزی می‌خواهند آن را مستقیما طلب می‌کنند و فقط آنچه را باید بگویند، می‌گویند. مردان فرض می کنند که پیام شان روشن و آشکار است و از همان نقطه شروع می‌کنند. مردان هزاره یاد گرفته‌اند که احساسات خود را پنهان کنند یا به آن ها بی‌اعتنا باشند. اینان خود نگهدار و خود محورند و به عمل توجه می‌کنند.

در مسایل خانواده نیز حرف زدن از مسایل جنسی به زبان مردانه است. زبان زنانه هم هنجارهای زیرفرهنگ مردانه را منعکس می‌کند. از دید او زبان تحت کنترل مردان است و به همین خاطر زنان می کوشند با دیدی مردانه به تجارب خود نگاه کنند. زیرا بروز رفتارهای مردانه از سوی زنان به مراتب از سوی جامعه پذیرفته تر است. در زندگی زناشویی، دوطرف گفت و گو در صورتی که شخص سومی حضور نداشته باشد، آهسته و شرمگینانه سخن می گویند و هنگام حرف زدن به صورت هم نگاه نمی کنند و با صورت برتابیده سخن می گویند. در وقت گپ و گفت این چنینی صورت یکی از دو طرف سرخ می شود و با لکنت زبان و احتیاط کامل پیچیده در لایه های پنهان زبانی مقصود خویش را می رسانند. گویا سخنان آن ها به روابطی پنهانی تعلق دارد و از همان آغاز هیچ نوع احساس عاطفی، عاشقانه و جنسی در بین نبوده است. البته در شهرها و در بین جوانان هزاره اوضاع سخن کمی فرق می کند. در این حال بخش بزرگی از زبان جنسی مردانه ای آنان را جوک های مردانه، لطیفه‌ها و داستان‌های جنسی با روایت های دراماتیک جنسی یا سخنان رکیک ملاییم تشکیل می دهد که پوشیده در لایه های محدود کننده است. این اصطلاحات جنسی با تمام محدودیت و شرمگینی زبانی و اخلاقی و بافت سنتی اجتماعی ذهن گوینده به سبب نوع بار ارزشی- نمی‌توانند در مورد روابط جنسی‌ای که برای فرد چه مرد و چه زن بار عاطفی دارند یا به رابطه‌ای واقعی(زن و شوهر) مربوط می‌شود، مورد استفاده قرار بگیرند. خانواده های هزاره در حوزه خصوصی به خاطر آنچه گفته شد همواره باید در فضای عمومی باقی بمانند. و از زبانی کم جان، کم بونیه و فقیری گفت گویی استفاده می کنند. زیرا خانواده های هزاره فقیرترین حوزه‌ی واژگانی در رابطه‌ی میان زن و مرد را دارند. این حوزه های واژگانی شامل واژه های جنسی و غیر جنسی مانند:گفت گوی عاشقانه و عاطفی می شوند. این محدودیت به ویژه خود را درحوزه‌ی واژه‌هایی نشان می‌دهند که به رابطه‌ای نزدیک و خصوصی میان زن و مرد مربوط می شوند. واژه های مانند: دوستت دارم، عاشقتم، قربانت بروم، برایت می میرم که در دایره واژگانی هزاره ها مهجور اند و شاید زنان و مردان هزاره در عمر شان آن ها به کار نبرده باشند. فقط در این موارد زنان هزاره دامنه واژگان بیشتری برای توصیف احساسات و زیبایی‌ها دارند. زیرا گفته آمد که هزاره ها در محیط خانواده همواره در فضای عمومی باقی می مانند و هیچگاه پیرامون اموری که از دور و یا نزدیک به زندگی خصوصی، جنسی و به ویژه عاطفی آنان مربوط می شوند، سخن نمی گویند. این محدودیت در ارتباط در حوزه‌ی مسایل جنسی آشکار تر است. سکوت مردان در محیط خانه نیز تأکیدی است بر بی تفاوتی آن ها نسبت به موضوعات به اصطلاح پیش پا افتاده و بی ارزش که جنسی اش می خوانند. شاید به جرأت بتوان گفت که درگویش هزارگی هیچ کلمه جنسی آشکاری وجود ندارد که زبان جنسی به حساب آید و به راحتی بتوان آن را در رابطه‌ی میان مرد و زن به کار برد. گویا چنین واژۀ در دایرۀ واژگانی هزارگی وضع و یا آفریده نشده است. شاید دنیای هزارگی در این موارد به این نتیجه رسیده باشد که اساسن ضرورتی در دنیای خارج و مصادق بیرونی ایجاب نمی‌کرده که زنان و مردان شرمگین هزاره در این مورد با هم گپی داشته باشند. مردان در این مورد سکوت مطلق بر می گزینند و زنان هزاره هم موضوع صحبت با همجنسان‌شان را درباره خودشان، احساساتشان، وابستگی‌هایشان با دیگران و خانه و خانواده محدود می کنند. این گونه سخن گفتن در حوزه خصوصی از دیدگاه صرفاً مردانه «انسان بودگی» را در آن واحد به مثابه «زن بودگی» و «مرد بودگی» تعریف می کنند، که به یک جامعه مدرن فردیت خوا منجر نخواهدشد. گویا سخن گفتن از چنین مفهومی هنوز در گفت گو های هزارگی تعریف نشده است. این گونه سخن گفتن و در کنار آن کمبود واژگانی از این دست را می توان فراتر از حوزۀ جنسی حتا در مسایل عاطفی و عاشقانه نیز دید. به طور نمونه در گویش هزارگی واژه های گویشی مانند دوستت دارم، عاشقتم، برایت می میرم، نوازشم کن، دلم برایت تنگ شده است، دلتنگ تو ام وجود ندارد. واژه های عشق و دوست وجود دارد اما مردم هزاره آن را به عنوان اسم به کار می برند و کاربرد فعلی ندارند. همین طور در این موارد مردان الفاظ بسیار زیادی مختص به خود دارند که زنان آن ها را می فهمند ولی هرگز به زبان نمی آوردند. از طرفی زنان، الفاظ و عباراتی خاص خود دارند که مردان هرگز آن ها را بکار نمی برند چه در غیر این صورت مورد تمسخر قرار می گیرند. البته مقصود در این نوشته جامعه هزاره و در یک بیان کلی است و اگر نه به صورت فردی بدون شک کسانی هستند که نیکوترین واژگان عاطفی و عاشقانه را برای دوست یابی و زندگی زناشویی به کارمی برند. چنانچه مردان تحصیل کرده ای هزاره و شهر نشین به صورت خاص و نه عام چنین اند. ولی یک چیز را نباید فراموش کرد که در تحقیقات برآمده از گفت وگو با دوستان هزارۀ غرب نشین چنین گفت گوی عاشقانه و عاطفی در بین آنان نیز کاربرد ندارد. هزاره ای فرا رفته از هزارستان و غرب نشین گویا در بستر اجتماعی غرب همان هزاره های شرق نشین- هزارستان اند. شاید هم این موضوع به صورت خصوصی در باور مردان و زنان هزاره حوزۀ خصوصی و هویت ملی و قومی معنا یابد.

از این رو است که زبان جنسی هزاره ها قراردادی‌ است. انتخاب‌های رفتاری این چنینی تحت تاثیر باورها و کلیشه‌های جنسی موجود محدودند، یعنی طوری که مردان و زنان «قرار است» باشند و رفتار کنند. زیرا در جامعۀ کنونی هزاره ها تغییر قدرت بین زن و مرد، بازتعریف رابطه مرد و زن، بازشناسی جدید از رابطه بین زندگی شخصی و حوزه عمومی، ظهور یک فرهنگ صمیمی، غیررسمی بودن و خودمانی با صراحت شخصی معنا نیافته است. بدی جامعه شناختی این موارد زمانی خود را آشکار می سازد که خود همین امر به تنهایی مانع بروز ویژگی‌های شخصی و رشد فردیت در زنان و مردان هزاره می ‌گردد. این گونه سخن گفتن باعث می شود، انسان هزاره هیچ وقت در حوزه های سیاسی و اجتماعی به آشکار سخن نگویند و سخن آشکار سرنوشت ساز خویش را پنهان و به نجوا بگویند. به جرأت می توان گفت یکی از علت های عقب ماندگی روحی در حوزه های سیاسی و اجتماعی در جامعۀ هزاره همین پنهان و به نجوا سخن گفتن آنان است که مانع بزرگ در راه رشد شخصیتی و فردیت هزاره ها شده است. در نتیجه انسان هزاره به زیادی نمی تواند در میدان های اجتماعی و حقوقی صریح و آشکارا و به زبان رسا و بلند از باورها، ارزش ها و حقوق اجتماعی خود دفاع کنند.

از طرف دیگر زندگی خصوصی و خانوادگی و ارتباط زبانی تصنعی و فرافردی میان زن و مرد هزاره، همواره مانعی بر سر راه شناخت متقابل میان مرد و زن هزاره بوده است. متأسفانه در اثر باورهای سنتی و کلیشه های جنسیتی، ابراز احساسات و عواطف بیشتر صورت غیر مستقیم و نقشی زنانه تلقی شده است. لذا ارتباطات دو سویه در این زمینه کمتر به چشم می خورد. خواست ممنوعیت خشونت در خانواده، حق شکایت علیه تجاوز جنسی شوهر، ایجاد امکانات اجتماعی بیشتر برای تقسیم کار عادلانه تر در خانه و در مراقبت از فرزندان، خواست مزدی کردن کارِ خانگی و… که گاهگداری در دوبیتی ها و ضرب المثل های هزارگی خود را نشان می دهد، در این زبان جایگاهی ندارد. زبان مشکل، پیچیده و متناقضی که خود به جای این که ابزار برای برقراری ارتباط باشد، سدی بر سر راه ارتباط متقابل خانوادگی و زناشویی و حتا انسانی هزارگی است. آنان از هنجارهای یکدیگر بی‌خبرند و ممکن است در ارتباط برقرار کردن با یکدیگر دچار سوءتفاهم شوند. در حالیکه یادگیری سبک های زبانی هر جنس به وسیله جنس دیگر می تواند بسیاری از مشکلات ارتباطی دو جنس را برطرف نماید.

کودکان و زبان هزارگی

کودکان در جامعه‌ی هزاره در حوزۀ زبانی و ارتباطی فرودست اند که باید مناسبات فرادست و بالادست را همواره مراعات کنند. کودکان هزاره از همان آغاز و تحت عنوان ادب، مجبور به پیروی از قاعده های زبانی این چنینی اند. هزاره ها بچه های شان را طوری پرورش می دهند که ارزش بسیاری برای اطاعت، انضباط، تمیزی، احترام و سازگاری با معیارهای رفتار سنتی قایل باشند. چنین است که خواسته ها و تمایلات درونی آن ها از شروع زندگی به سود قاعده هایی جبری، نادیده گرفته شده و حتا سرکوب می‌شوند. آنان از رفتار دلخواهانه کودک جلوگیری می کنند و نمی خواهند کودکان به نحو ابتکاری و مستقل عمل کرده و پایگاه رهبری را به خود اختصاص دهند. آموزش ادب و احترام به کودکان که خود امری ضروری است و در روند اجتماعی شدن کودک نقشی مهمی دارد؛ اما در بسیاری از موارد تمایلات درونی کودک به خاطر امر ادب و احترام و احترام به بزرگترها فرو خورده شده و به پس زمینۀ ذهن وی رانده می شود تا در فرصت دیگر به صورت ناهنجاری دیگری بروز کند. این کودکان نخستین درس حب و بغض را در منزل فرا می گیرد، چون احساس حمایت و امنیت و آزادی در عمل نمی کنند و احساس می کنند افرادی که در محیط او هستند رفتار او را درک نمی کنند و به او عاطفه نشان نمی دهند و بدین جهت از بسیاری از عقده های روانی و سرکوفتگی تمایلاتش مصون نمی مانند و نا هنجار بار می آیند. البته پدران و مادران و دیگران این ادب دانی را حرف شنوی تعبیر می کنند و در همان ابتدای زندگی کودکانه که شروع بالندگی و رشد ذهنی کودکان است، هرگونه فردیت و تشخص و شکل گیری درست شخصیتی و بالندگی سیاسی و اجتماعی را در کودکان سرکوب می کنند و شکوفایی اجتماعی و سیاسی و ی را که در نوجوانی و جوانی باید شکل بگیرد از وی دریغ می کنند. قدرت تفکر و اندیشیدن را از وی می گیرند. در نتیجه کودک همه چیز را یا سیاه می بیند، یا سفید و قدرت انتقادگری را که خود از لوازم اولیه زبان دموکراتیک است از وی دریغ می شود. مادران هزاره کودکان خود را می ترسانند، جبون و ترسو تربیت می کنند و با این عمل، مقاومت در برابر مشکلات و عشق و علاقه به شجاعت را در او می کشد. کودکان نه گفتن را نمی آموزند، ابراز مخالفت در وی سرکوب می شود، کشف تمایلات درونی در وی پس رانده می شود و در نتیجه اعتماد به نفس در وی می میرد. چنین خانواده های بدست خود بذر ناتوانی و زبونی را در روح و روان او می پاشند. در چنین نکردن های دستوری خلاقیت، تبلور فردیت، ویژگی های درونی، همبستگی اجتماعی در وی نابود می شود و وی تا آخر عمرگوشه گیر و کم حرف و بی حرف باقی می مانند. بروز افکار و عقاید، نظریات و عادات معین در این کودکان به وجود نمی آیند. زیرا آزادی افکار و عقاید و ایجاد فرصت برای بیان و انتشار نظریات و مبادله آزادانه بین کودکان هزاره به حتم، وسایل پیشرفت آنان را بهتر فراهم می سازد و شخصیت آن هارا بهتر رشد می دهد. کودکان هزارۀ این چنینی تفاوت‌های فردی را درک نمی کنند. با تقبیح فردگرایی که خودخواهی تعبیر می شود، می زییند. وی در دنیای هزارگی کمرو بزرگ می شود و تا آخر عمر چنین می ماند و در نتیجه نمی تواند از حقوق سیاسی، فردی و اجتماعی خود دفاع کنند که جامعه فعلی هزاره هاچنین است. چون کودک هزاره یاد می گیرد که آنچه دیگران می گویند باید درست به گفته آید، نه آنچه خود درست می داند. زیرا تنها در فضای آزاد است که کودک یاد می گیرد چگونه زندگی را بسازد، چگونه علاقه ها و توانایی های خود را توسعه دهد و چگونه زندگی کند. به این سان، اساس و بنیاد آزادی را بگذارد و مسئولیت انسانی خود را از طریق فضای آزاد بپذیرد. برای عبور از چنین زبان و فضایی باید گهگاه فرصت داده شود تا کودک هزاره احساسات و عواطف خویش را در محیطی امن و مجاز ابراز کند و حتی به آنان اجازه بیان عقاید و نظرات موافق و مخالف نیز داده شود.

برای بیرون رفت از چنین حالتی باید محدودیت های زبانی رسمی، حصارها و قراردادهای زبانی گذشته، کنارگذاشته شود. روش تفکر و اندیشیدن به درستی آموخته شود و چگونگی به کار گرفتن آنان را نیز یاد داده شود و از دانش ها و آگاهی هایی که تا پیش از این به دست آمده است، آگاهی داده شود. همین طور سئوالاتی که بی پاسخ مانده اند، پاسخ داده شود. و به تدریج زبان روزمره اجتماعی، غیر رسمی، فرم و ساخت بیرونی زبان، بنابه موقعیت، سن، جنسیت،پایگاه اجتماعی، پایگاه خانوادگی، باورهای دینی و مذهبی، مقام اجتماعی و غیره، تغییر کرده و در هر کدام از این حالت‌ها، از قاعده های خاص و متفاوتی استفاده شود و در نتیجۀ مرزهایی سخت و پایدار و کهن مناسبات زبانی، کاهش یافته و انسان هزاره و به ویژه در گفت و گو با افراد گوناگون مانند: پدر، مادر، فرزندان، همسر، دوستان و حتا در برابر وزیر و شخص اول مملکت و رییس های اداری از زبان غیر رسمی به لحاظ فرم، نوع واژگان و نحوه‌ ای به‌کارگیری‌آن ها، به گونه‌ای یکسان استفاده برند. نظام گفت و گوی که بکوشد کودکان هزاره را با این شرایط سازگار سازد، یک نظام واقعی تلقی خواهد شد. به عبارت دیگر، در این نوع گفت و گو چالش فکری و تحریک یادگیرنده به تفکر منطقی و خلاق مورد نظر است.

شکل نگرفتن فردیت هزارگی در زبان

گویش هزارگی هنوز مانند روزهای آغازین خود در چارچوب محیط خانوادگی به صورت رسمی مجال بروز دارد و از گفتمان دو جانبه و صمیمیت سیال میان افراد، خبری در آن نیست. ورود انسان هزاره به چهار چوب موقعیت ساختاری، نقش هایی از پیش تعیین شده را بازی می کند که تحمیل می شوند. وی این نقش ها را بازی می کند، بدون این که خود نقش ساختاری در آن داشته باشند. نقش تعریف شده ای که تحمیل شده است و ناگزیر به بازی آن اند. یکی از این گونه نقش های تحمیل شده حوزه زبان گفت و گویی هزارگی است. زیرا در گویش هزارگی در محیط گفت و گو حرفی از زبان غیر رسمی در فضای عمومی و روابط اجتماعی به صورت صمیمانه از آنچه در غرب و جهان باز مرسوم است، وجود ندارد. لذا بنابر ساختارها و ارزش های موجود، شرایطی خاص گفت و گویی را بر جوامع مستولی می گرداند و در حقیقت رفتارهای بین فردی و اجتماعی را شکل می دهد. به این دلیل«فردیت» انسان هزاره و باخود زیستن را راهی برای بروز و جلوه ی همگانی در اجتماع نمی یابد. به عبارتی فردیت سازی هنوز در خانواده ها به و جود نیامده، سرمایه ای که می تواند به ایجاد سرمایه های گوناگون اقتصادی، نمادین، فرهنگی منجر گردد. زیرا مفهوم مدرنیته و زبان دموکراتیک هزارگی عمیقا به مفهوم فردیت گره خورده است. زیرا تنها با فردگرایی است که تاکید بر هویت فردی و شخصیت مستقل، مبنای تنظیم روابط اجتماعی می گردد. چنین است که بیان احساسات شخصی، جنسی، عاطفی، عقاید فردی و عواطف عریان درونی، مجال بروز نمی یابد. زیرا تنها درشکلگیری فردگرائی است که پیامدهای درک و کاربرد فزاینده حقوق فردی بیان می شود. آنچه که ما امروز شاهد گرایش توقف ناپذیر ادراک و کاربست فعالانه حقوق فردی در جامعه و زبان گفت و گویی هزارگی هستیم. لذا همه چیز در این دایرۀ کهن از آن چه خصوصی، فردی، عاطفی و درونی است، تحت کنترل پیاپی قراردادها و موازین اجتماعی، و قرار دادهای زبانی نانوشته قرار می گیرد که بروز آن‌ها در هر موقعیتی، نوعی نابه هنجاری رفتاری تصور می‌شود. در این حالت است که فرد گرایی با رهایی از اجبارهای اجتماعی و شرایط ستمگرانه، خود را نشان می دهد و مثبت تصویر می شود. همین طور در زبان گفت و گویی آنچه که امروز رواشناسان و جامعه شناسان آن را نشانه‌ی سردی، کمرویی، شرم و خجالت بیش از حد، مشکل روانی، نارسایی در رشد بهنجار شخصیت و یا دست کم سطحی بودن شخصیت فرد تلقی می کنند، در جامعه هزاره و در گفتمان زبانی غیرسیال و رسمی به هنجار قلمداد می شود. به دین ترتیب رشد فرد گرایی در انسان هزاره، ضرورتاً به تغییر موقعیت آن ها در خانواده و در رابطه بین دو جنس منجر نمی گردد. به عبارت روشن تر شکل گیری هویت مستقل و فردیت یافتن انسان هزاره با تغییر نقش جنسی آنان توأم نمی شود تا شرایط گفت وگویی سالم به وجود بیاید. این محدوده تنها در سایه فردیت امکان می یابد. فردگرائی انسان هزاره را از اجبار جوامع بسته، خانواده، محله، قشر، طبقه، صنف و دین سنتی آزاد می کند و دروازه جهان را بر او می گشاید.

از این روست که در جامعه ی هزاره ها و در زبان گفتاری آن سخن گفتن از مسایل جنسی، مشکلات درمانی و حتا مشکلات شخصی، احساسات و عواطف درونی، افکار و اعتقادات فردی، ارزش های فردی در روابط کاری، اجتماعی به صورت گروهی و دسته‌جمعی امکان بروز نیافته است. لذا بروز «فرد» و فردیت و تقویت و رشد آن، در نیمه راه کمال از تکامل باز مانده و پس از سرکوبی به حاشیه رانده شده است. با این وجود همین شکل گیری فردیت مستقل، خودمختار و امکان گزینش فعال و خودشناسی انتقادی است که فردیت انسان هزاره را شکل می دهد. می تواند انسان هزاره را تغییر بدهد، رشد داده و یا به عبارت بهتر می تواند انسان هزاره را دوباره خلق کند. انسان هزاره ای که خود خالق خویش است. این نبودن ها به این سبب است که فردیت انسان‌ها به عنوان یکی از آرمان‌های زندگی جمعی در زبان گفت و گویی هزارگی پذیرفته شده نیست. فردیت سازی برای تشریح اینکه مردم چگونه با این دگرگونی ها برحسب هویت و آگاهی شان ارتباط می یابند و اینکه چطور موقعیت زندگی و الگو های بیوگرافی شان تغییر می کند، در زبان گفت و گوی هزارگی امکان طرح نیافته است. همین طور از سوی نهادهای اجتماعی هزارگی مانند مدارس و آموزشگاه ها نیز به رسمیت شناخته نشده است. از این روست که هزاره ها همواره در مقام گفت گو و هنگام سخن گفتن با دوستان، خانواده و جمع صمیمانه و شخصی و حتا خانوادگی و زن و مرد و همین طور آموزگاران و مسئولان پرورشی از ضمیر «ما» استفاده می کنند، و از ضمیر «من» که با آن می توان از عقاید، ارزش های فردی و احساسات گوناگون و متفاوت خود را بازگو کرد، بسیار کم استفاده می کنند. این مقوله را تنها می توان به یاری آموزش درست گفت و گویی حل کرد و انسان هزاره را از ورطه جهل و بندگی و خرافات نجات داد و به موجودی خودآگاه، و البته مستقل که به تنهایی قادر به اندیشیدن است، تبدیل کرد. به قول فیخته هدف از آموزش درست و بیدار کننده بیدار کردن استقلال فکر است، البته که خرد انسانی قادر است، جهانی را از نو بسازد.

به دیگر سخن زبان گفت و گوی هزارگی در درجه نخست ابزاری در خدمت یک رنگی، تک بعدی، یکسان سازی اجتماعی، زندگی مردانه و پدرسالاری، حفظ مراتب اجتماعی، نگه داشتن مرزهای ادب دانی، تعیین حدود افراد و جایگاه‌شان، در واقع به معنی تحمیل ارزش‌های جمعی و کلی و نانوشته بر فرد است. بدین گونه ارزش‌های جمعی همه جا و در همه زمینه های گفت و گویی از طریق زبان در روابط انسانی و دو طرف حضور یافته، کنشگری، همگرایی، منش و کنش، احساسات، عواطف و رفتارهایشان را تحت کنترل شدید و نظارت همگانی در می‌آورد و سپس به نوبه‌ی خود رشد فردیت، انسان فردی، بروز عقاید، ارزش های فردی و احساسات گوناگون و متفاوت را دشوار و گاه حتا ناممکن می‌سازد. انکار مصالح فردی و یا تابع جمع نمودن آن مبنای همبستگی اجتماعی مکانیکی است، در جوامع مدرن تحقق فردیت و استقلال افراد، پایه وابستگی متقابل و همبستگی ارگانیک است. در نتیجه انسان هزاره به ندرت مجال این را می‌یابند تا خویشتن‌ را در آن چه واقعن هستند، به دیگران بشناسانند. به عبارت دقیق تردر انسان هزاره شکل گیری فردیت خوداندیش، خودنگر و همچنین شکل گیری ”هویت شخصی و ”متحقق ساختن خویشتن شکل نگرفته است. یعنی به سخن دیگر رابطه‌ی دیالکتیکی میان رویه‌ی بیرونی و درونی، ساختار و رویکرد زبانی در حوزه کاربرد میان رابطه و محتوا در زبان گفت و گویی هزاره ها وجود ندارد. زیرا در این بازی های زبانی انسان هزاره دنباله روی و تبعیت از سنت، خود ناگزیر از ارزیابی، انتخاب و تصمیم گیری نیست، امری که او را هر چه بیشتر به کنش گری جانبدار (سوبژکتیو) بدل می سازد. چون فردیت یافتن انسان هزاره به جدائی هر چه بیشتر زندگی خصوصی از عمومی و تأکید بر ایجاد حد فاصل بین ”خود” و ”دیگری” فرد و همین طور زبان گفت و گو در اجتماع منجر خواهدشد. اما در صورت شکلگیری فردیت که خود به توصیف دگرگونی ساختاری و جامعه شناختی نهادهای اجتماعی و رابطه فرد با جامعه می پردازد، می توان بر این مشکل غلبه کرد. فردیت سازی انسان هزاره را از نقش های سنتی و محدودیت های آن به روش های مختلف آزاد می سازد. نخست افراد از طبقات مبتنی بر منزلت خلاص می شوند. طبقات اجتماعی سنت زدایی می شوند.

فقط تنها در شعر و دوبیتی های هزارگی و شاید هم ضرب المثل است که شاعران این زبان، با ایجاد توانایی در آفرنیش صورت زبانی جدید و صورت زبانی نو و دوری و شاید گریز شاعرانه از زبان کهن و دست یافتن به زبان پویا کمی به فردیت، بروز عقاید، ارزش های فردی و احساسات گوناگون و متفاوت خویش راه یافته است. تنهادر دوبیتی ها و مانند آن است که شاعر هزارگی فردیت خویش را در هنر سخن آشکار ساخته است، زیرا ساخت و سرایش شعر به طور جمعی و چند نفری ناممکن است. تنها در این گونه زبان است که انسان هزاره برای نخستین بار کلیشه های زبانی رسمی و قرار دادی را می شکند و به زبان خودمانی، شخصی و درونی خود راه می گشاید. لذا به راحتی می توان آمال های شخصی و آرزوی جمعی و گاهی امیدهای از دست رفته را در این زبان باز یافت.

با تمام بحث های پیش در آمد در حوزه زبانی و زبان گفت وگوی هزارگی، به فریاد می توان گفت که این زبان دموکراتیک نیست و انسان نوین هزاره را به چالش می طلبد. در پی دست یابی به زبان دموکراتیک هزاره ها باید به افق های جدید زبانی آن هم در سایۀ توسعه انسانی هزاره بود. چون خوداندیشی انتقادی، تعیین سرنوشت خود و متحقق ساختن خویش، مادامی که نگاه آدمی دنیوی نگردد، شکل جدی به خود نخواهد گرفت. زیرا شخصیت دموکراتیک در درون ساختارها و فرآیندهای دموکراتیک تکوین می یابند و به نوبه خود بر تقویت آن ساختارها و فرآیندها تأثیر می گذارند.

پانوشت: هدف از زبان هزارگی، زبان به معنای آنچه زبان شناسان می گویند نیست. در این موارد با گویش هزارگی رو برویم. هدف از زبان هزارگی زبان گفت و گوی دو طرفه است که آن را سخن می نامند.

نوشته شده توسط آریا ادیب( رضا کاظم‌زاده)| از نوشته های این سایت فراوان استفاده برده شده است، با سپاس از رضاکاضم زاده که نوشته هایش باعث شد در این مورد در جامعه هزاره نگاهی داشته باشم و زبان آشکار و پنهان آنان را به جستجو بگیرم. همین طور ساختار، محتوا، واژگان و جمله های بسیاری از نوشته های وی وام گرفته ام و استفاده برده ام که بسیار راه کشاه بوده است. از اینکه در متن ارجاع نداده ام معذرت می خواهم. زیرا بافت جمله و پروگراف ها تغیر یافته بود و امکان ارجاع مستقیم نبود. به هر صورت از وی ممنونم و از خوانندگان متشکرم که با دید اغماض می نگرند.

منبع و مآخذ

۱- کتاب هزاره های افغانستان سال ۱۳۷۹، شمسی چاپ ایران – نویسنده سید عسکر موسوی و مترجم اسدالله شفائی.

۲- رسالهء لهجه های مروج مردم هزاره. جلد اول. سال۱۳۶۵ ,شمسی چاپ کابل،

۳- آثار علمی محترم همایون سهرابی “سیاست ها و تاریخ معاصر هزاره ها و سیاست هائی فرقوی ” در متن انگلیسی (Humayun Sarabi 2006)

۴- کتاب سیری در هزاره جات سال ۱۳۷۲.مسی چاپ ایران نویسنده انجینر علیداد لعلی.

– ۵- یاد داشتهای در باره سر زمین و رجا ل هزاره جات، اثر- حسین نا یل – بهار سا ل ۱۳۷۹ – ش. چا پ ایران.

۶- تاریخچه نژاد ها و اقوام در افغانستان ( پروفیسور عنایت الله شهرانی ).

۷- هزاره کیست ؟ ( پروفیسور عنایت الله شهرانی )

۸- سراج التواریخ ( فیض محمد کاتب هزاره – کابل ۱۳۳۱ هجری )

۹- همزیستی زبان های رایج در افغانستان ( دکتور همت فاریابی – انترنت )

۱۰- صفحات ۳۵ -۳۷ «پژوهشی در تاریخ هزاره ها» ، مؤلف: حسینعلی یزدانی« حاج کاظم»، جلد اول، چاپ دوم: تابستان ۱۳۷۲ قم- ایران.

۱۱- آزادارمکی،تقی،جامعه شنا سی خانواده ایرانی،۱۳۸۶،انتشارات سمت،چاپ اول.
۱۲- آشوری، داریوش(۱۳۷۹)ما ومدرنیته، انتشارات طلوع آزادی،تهران..

۱۳- پاک نهاد جبروتی، مریم(۱۳۸۱) فرادستی و فرودستی در زبان، تهران: گام نو
۱۴- ترسک ،رابرت لارنس(۱۳۸۰).مقدمات زبان شناسی، ترجمه فریار اخلاقی، تهران: نی
۱۵- فکوهی، ناصر(۱۳۸۵).پاره های انسان شناسی، تهران: نی
۱۶- گیدنز، آنتونی(۱۳۸۶).جامعه شناسی(چاپ چهارم)، تهران، نی
۱۷- نرسیسیانس، امیلیا(۱۳۸۳).مردم شناسی جنسیت،تهران: افکار.
۱۸- نرسیسیانس، امیلیا(۱۳۸۹).«زبان جنسیتی و مواردی از انعکاس کم و کیفی آن در برخی از فیلمنامه ها»، ۱۹- پژوهش زنان، دوره ۲، شماره ۱، ۴۱-۵۴، مرکز مطالعات و تحقیقات زنان، دانشگاه تهران.

۲۰- بشیر یه،حسین(۱۳۷۳ )یکسان سا زی، یکتا انکاری، دیا لکتیک تاریخی و مسائل توسعه سیا سی در ایران، تهران،فر هنگ تو سعه،شماره ۱۷.
۲۱- برناردز، جان،(۱۳۸۴)، درآمدی به مطالعات خانواده، ترجمه حسین قاضیان، انتشارات نشرنی،چاپ اول..
۲۲- تافلر،آلوین،۱۳۷۰، موج سو م، ترجمه شهیندخت خوارزمی، تهران،نشرنو، چاپ پنجم.
۲۳- تاجبخش،کیان،(۱۳۸۴)، سرما یه اجتماعی(اعتماد،دموکراسی وتوسعه)، انتشارات شیرازه، چاپ اول.
۲۴- سیف،سوسن،۱۳۶۸، تئوری رشد خانواده، تهران، دانشگاه الزهرا.
۲۵- کمالی، افسانه، وتقی آزاد ارمکی،۱۳۸۳، اعتمادا جتما عی وجنسیت(بررسی تطبیقی اعتماد ۲۶- گیدنز، آنتونی(۱۳۷۹)تجدد وتشخص، جامعه هویت فردی در عصر جدید، ترجمه نا صر موفقیان، نشر نی،تهران.
۲۷- مغیثی، هایده(۱۳۷۹)زن ایرانی در مهاجرت: جایگزینی مقاومت وتغییر، جنس دوم.شماره ششم وهفتم.
۲۸- مهدی،علی اکبر|(۱۹۹۸) زنان ایرانی، نوگرایی و مها جرت، بررسی مطالعات ز نان، شماره ۲.
۲۹- منبع: سایت کاتب هزاره «برگی از تاریخ تورک هزاره»، نویسنده: پروفیسر عنایت الله شهرانی.

۳۰- مقاله: « موجودیت افغانستان در گرو وحدت ملی آن است» نویسنده میر عبدالواحد سادات، دانمارک، منبع: از سایت وزین آریایی، شاعر ملنگ جان.

۳۱- امثال و حِکَم مردم هزاره/ محمدجواد خاوری/ ناشر: انتشارات عرفان/چاپ اول ۱۳۸۱ تهران

۳۲- فرهنگ عامیانه طوائف هزاره/حسین علی یزدانی/ناشر: مؤلف /چاپ اول ۱۳۷۱مشهد.

منبع: گریه‌های مریم مصلوب

In this article

Join the Conversation