نویسنده: حفیظ ا… شریعتی سحر
شنبه بیستم قوس ۱۳۸۹
زنان هزاره هنگام دیدار یکدیگر واژگان و عبارتهایی را به کار می برند که بسیار نیکو و نغزند. این زبان در مناسبتهای مهم خانوادگی، میهمانیها، دید و باز رسمی و غیر رسمی و آیینهای سوگواری به فراوانی به کار برده می شوند. زبانی که در روابط دو گونه ای عاطفی و اجتماعی زنان هزاره نقش پررنگی دارد.
اگر به هوای یافتن زبان مخفی زنان هزاره سری به خلوتگاه های طبیعی آن ها در سرزمین ها،کنار چشمه، لب جلگه، هنگام کار، وقت پوجی کردن، هنگام مشک زدن و پشم ریسی و یا هنگام درد دل و خسپیدن بزنید؛ آنان را آرام و اندیشناک در حال گپ وگفت می بینید که پرمعنا سخن می گویند. اینان در خم گذرگاههای زندگی زنانه و در پایان بنبستهای خاک آلود دنیای هزارگی، کار و زندگی خانوادگی و در تاریکناهای فراموشی و از خودگذری با یکدیگر با زبانی حرف می زنند که در دنیای آشکارگویی مردانه و رسمی نمی توان آن را یافت. آنان در این خلوتگاه ها، اندوه غم از دل بر میدارند و با دیدگان نم داده چهره را به لبخندی می پوشانند. گپ و گفتِ اینان گونۀ زیباترین سخنان پنهانی است که از دید پژوهشگران زبان شناسی و فرهنگ شفاهی به دور مانده است.
زبان پنهان زنان هزاره
در باور فرهنگی و زبان زنان هزاره زنان و زنانگی یکی دانسته شده است. موجود اجتماعی و سخنگوی که رابطۀ بین سوژه و ابژه، فرهنگ و زندگی، روح و جسم و بازنمود تن مادرانه که همه نشانه ای از زبان نمادینه یا مخفی آنان است. دسترسی برای راه یافتن به فرهنگ و زبان زنانه که جزء نمادین زبان آنان است در جامعۀ مردسالار هزارگی کم دسترس است. زبانی که در محتوای پنهان آن یک زن، به عنوان زن و به عنوان مادر، هم عشق می ورزد و هم دارای میل زنانه است. زنانی که همواره محافظ و معترض نهاد خانواده و گاهی وضع موجود اند. در حالیکه او به عنوان یک زن و یک مادر دارای جنس مشخص است و برای سوژه شدن تن زنانۀ وی نادیده گرفته می شود. تنی که در آن هویت زن به مثابه یک زن شکل می گیرد و نادیده گرفته می شود. چنین است که مقام او تا حد کار بچه به دنیا آوردن پایین می آید. یعنی نقش آن ها به تولید مثل تقلیل می یابد. در وطن پدرسالاری که به ناچار بر اساس هیژمونی دنیای پدرانه، مادری، زنانگی کارمادرانه در حد یک وظیفه معنا می یابد. تا راهی باشد برای سرکوب و تنزل مقام زنان در فرهنگ مردانه ای که روح درهم تنیدۀ وطن زنان هزاره است. در چنین جهانی زنان هزاره با زبان مخفی شان می خواهند بازنمود زنانگی اش را بازسازی کنند. یعنی میل برای داشتن فرزند و وارد شدن به دنیای مردانه و داشتن کار و حرفه که هم تولیدکنندگان نوع بشر باشند و هم آفرینندگان فرهنگ نوین. یعنی هم مولد تن و هم آفرینندۀ اجتماع. آن ها در این زندگی نمادین با ساختارهای پیش ساخته شده اش در باب یگانگی و دوگانگی یا متضاد با مردان باتوجه به نظم اجتماعی و زندگی زنانگی برای مطالبات شان به زبان نمادین و مخفی رو می آورند. بازسازی دنیایی در زبان نمادینه که هر فردی می تواند با آن ویژگی، خواسته ها و دنیایی با خصوصیات خویش را بسازند و در عین حال هنوز بخشی از طایفه، قوم و مردم خود باشند
روابط خانوادگی و زبان مخفی زنان هزاره
ارایه ی نشانه هایی از گرایشها در روابط خانوادگی میان زنان و شوهران، پدران و مادران و فرزندان در ادبیات شفاهی هزاره ها بن مایه ی اصلی زبان مخفی زنان هزاره است. این زبان مخفی سلسله مراتب خانوادگی را در جامعۀ هزاره نشان می دهد. شوهر که سرپرست خانواده است و زن که مظهر عشق و نگهدارندۀ خانواده است، بیشک نشانی است از جنبه ی پذیرفته شدهای در جامعه ی روستایی هزاره و تأکید بر”خانوادۀ هستهای” که در تقابل با”خانوادۀ گسترده” امروز در جامعۀ شهری هزاره ها وجود دارد. “خانوادۀ هستهای” که بر این ایده استوار است که ازدواج ساختار اصلی برای یک خانواده است. همین طور اقتدار پدری که در”خانوادۀ هستهای” نقش عمده دارد و دیدگاههای مرسوم در بارۀ نقش و منش زنان و شوهران را روشن می سازند. در این سلسله مراتب خانوادگی است که با زبان مخفی از شوهران مستبد، ستمگر، خودخواه و بدگمان یادی می شود. مردانی که میگویند هرگز نباید به رازداری زنان باورکرد. این زبان منبعی ارزشمند است از رسم ها و آداب زندگی خانوادگی وگرایشهای مردانه به موضوعهایی که شوهر زن را نه به سبب خلافهایی جدی، مانند بیوفایی یا کاری غیر اخلاقی و از این گونه، بلکه به دلیل شایعه پراکنی، افترازنی و حرف های دیگران طلاق میدهد.که در آن صفاتی مانند: بیاعتباری، بددلی، بیرحمی، شکاکیت، خیانت و حسادت برجسته و مسلط است. در این زبان مخفی گاهی از چنین شوهرانی چهره ای بدی ترسیم میشود. شوهران اغلب بیرحم، سهلانگار و بدگمان نشان داده می شوند. از خویشاوندان دیگر مانند: عمو و ماما (دایی) و عمه و خاله نیز مانند ناپدریها و نامادریها شخصیتهای بدخواهی انگاشته میشوند.
بنابر نشانه های بالا نمونههایی از شخصیتها وگرایشهایی در زبان مخفی زنان هزاره است که به روابط خانوادگی مربوط میشود. اصول اخلاقی و انسانی ای که تلویحا در این زبان آمده و در ضمیر ناخودآگاه آنان جای گرفته است. چنین است که به صورت کاملا طبیعی خود را آشکار می سازد.
جلوه گاه های زبان مخفی زنان هزاره
زنان هزاره هنگام دیدار یکدیگر واژگان و عبارتهایی را به کار می برند که بسیار نیکو و نغزند. این زبان در مناسبتهای مهم خانوادگی، میهمانیها، دید و باز رسمی و غیر رسمی و آیینهای سوگواری به فراوانی به کار برده می شوند. زبانی که در روابط دو گونه ای عاطفی و اجتماعی زنان هزاره نقش پررنگی دارد. زنان هزاره برای بیان احساسات خود، جملهها، واژگان و عبارتهایی را به کار می برند که نشان دهنده ای نگاه آنان نسبت به مردان و زندگی روزانه است. در این گپ وگفت زنانه عاطفهی پاک روستایی، دیگردوستی، غمخواری و حس همدردی عمیق و پنهان جلوه ای خاص دارند. همین طور باورهای مذهبی، رعایت ادب و احترام متقابل بازتاب یافتۀ دانش و نگاه زنان هزاره نسبت به جهان پیرامون آنان است. جلوههای گاه به گاهی زبان «نفرین» که ریشه در واکنشی خشمآلوده، نفرت عمیق و دشنامهای متراکم شدۀ زنانه دارد؛ خبر از اوضاع خشونتآمیز اجتماعی در جامعۀ پدرانه هزاره می دهد. به طور نمونه: ترس همیشگی مرگ عزیزان که همواره با زبان «خودا خیرکند» همراست در این زبان مخفی طرز نگاه زن به عنوان همسر و مادر را در کنارمردش در فرهنگ عامه هزاره نشان می دهد: «سرباشه کلاه بسیاره» و یا «ریشه آتیه آبی کندویی مامه یه» که نشان از مهم بودن مرد در زندگی آنان دارد. مردانی که بیشتر نان آورد خانه و پدر بچه هاست. با مرگ او نشاط از خانه می رود و زندگی می میرد. یعنی باور داشتن به سلطه مرد و ترس از دست دادن وی که در عبارتهایی از این دست خود نمایی می کند: «الهی زن نان آور خانه نباشه» یا «خدایاخانه بی مرد و زن بیل گردو نشنه»« خروی خاتونو ره خدا نرکک نکنه»
باری آگاهان می دانند که بسیاری از این عبارت ها عنوانی زبان مخفی زنان هزاره را که بیشتر بین زنان رایج اند وآنان در خلوتگاه های خود بکار می برند مردان نیز استفاده می کنند اما از آن جایی که کاربرد بیشتر آن در بین زنان شایع اند، به زنان نسبت داده شد.
نمونه های از زبان مخفی زنان هزاره
(بلی خور تو شوم) دعایی است. بلایت به جانم
(د نیای بخت شیم، او آتی د نیای بخت تو) در خواست دعا و بخت خواهی از دیگری.
(صد زده باشی یک پورده نباشی) برای جلوگیری از خشونت وعصبانیت می آید.
(اوضد مندی خو پس کو) دست بکش.
(ملای نا ملا، سیا فکر سپید سر، خیل لی سر، رفیق بیوه گو، ناشیخ) برای روحانیون بی عمل و بد فعل به کار می برند.
(کلام الله بدست شی یه) برای اعتبار روحانیون و ملاهای محل به کار می رود.
(صدقه تو شوم) دعایی است. قربان بروم.
(الله سرو کده اماد، غروشتک کده اماد، د به لی مو غروشتک جور کد، د سر مو ماشر سیاه جور کد، روز مو سیاه کد، روز مو بیگا کد، روز مو شو کد، شو مو صبا کد، بی جیرگه شدیم و یا موشی، روزمو بیگا نمشه، د سیا روزمه، روز سیای مه، د روز بد روزی، شو روزای پس کسی، روزای غریبی) به روزهای سخت زندگی اشاره دارد.
(خاک برسرم، خاک سید) وقتی خبر بدی را می شنوند.
(بچا سولچی مونه، زمیستو گشته مومنیم، بی پرده موشیم، ناخو نشو موشیم، د دان سیال اودورزاده موفتیم، بیجیرگه موشیم، لوت مومنیم، بد موشیم) برای روزهای سخت آینده و تلخی های زندگی گفته می شود.
( د غم شی مومنی، د بلای شی مومنی، از گردون تو اوزو موشه) برای دوری گزیدن از چیزی گفته می شود.
(دست مو ده سر مو نمیرسه، بلی کار خو بل دستوم، شورخورده ریییوم، شور موخریم) برای کار و سختی های آن می آید.
(جورجور کده ریی یه، زیم زیم مونه، چوم چوم موشه، آوور شی چومه، لبای شی اوزویه، طانی زووزدویه، روز خاوه، غار خاوه، گورنه خاوه، گورنه خاو) برای آب، چشمه و مردان بیکار گفته می شود.
(مرده، غیره تی یه، زورگویه، سوته دسته، حرف زن خوره گوشنه، شغاده، مه لشته، نامرده، جیلم بوره، طانی مردومه، گوشنه موره، بی غیره ته، بی کسه، گوشنه یه، بد ذاته، از مادن بده، نگ به ته، بد روزه، ناداره، کم پشته، در بدره، بد رنگه، بی بیراره، پشت شی پوره، زامت کشه، پشت شی د کویه، غم کشه، غالی خو دره، نام شی د روغویه، نالومه، شاوگومه، روزگومه، نام گومه، نام شی گرفته نموشه،کار بیرویه، چراغ گوله، بی پیره، بی نمازه، بی خدایه، بل موشته، کته خوره، د سر زن خو زوره، خاتونو وری یه) برای توصیف مردان می آیند.
(دختر ره خدا نصیب گرگ بیابوکنه). وقتی زنی بسیار دختر می آورد و یا خبر دختر شدن در خانه ای را می شنود.
(گیرنگه، اولاد داره، بچه تویه، شیر د یه، مادره، شکم تویه) برای زنان باردار می آید.
(بوره به هافت کوه سیا) وقتی از کسی مانند: شوهر و نزدیکان رنجیده می شوند.
(قضای تو بخروم) دعایی است. بیشتر برای کودکان به کار می رود.
(سر خور، سر توره بوخروم)فحش ملاییم است.
(قرغنه بارکو مره، ازسرکو تاکو مره!) وقتی در برابر شایعه ای دروغین نسبت به خود قرار می گیرند.
(گپ زدن شی نمک اوُردویه). نمک بر زخم پاشیدن.
(او اتی مه، او چراغمه، اوقری مه، نور دیده مه، زندگی مه، برار مه، خوار مه، بابی مه، چیمای مه) خطابی باشد.
(توکل شی د خدا، پنای شی د خدا، علی پشت و پنای شی، د خدا سپردمش) دعایی است.
(کته شوی) دعایی است. بزرگ شوی
(نیماک به جان شی). زخمش عمیق شود.
(ریزی ازمو، چوقنی ازمو، نیلغی ازمو، بابی ازمو، چراغ خانی از مو، نوربن از مو، چراغ از مو، برای شی جیگره گوم، چیگرمه یه، امید میه، آیندی مویه) برای نوزادان گفته می شود.
(چادر فاطمه زارا د سر تویه) اخطار است از طرف مادران نسبت به خطای دختران جوان.
( پی چی دیواله، سایی سره، کوتی فقیری یه، کوته غریبی یه، سر پنایه) برای خانه می آید.
( به گوشهی چادرتو یا چادر شی). تهمت به جان کسی شدن.
(وُی! (وای!) وُی بسم الله)! برای دفع چشم زخم و ابراز خوشی و شادمانی از زیبایی کودکی.
(بلایم ده پس شی) نفرین است.
(وای یا او دختر!) برای خطاب صمیمانه یا اخطار.
(خوب خدا ده کمر تو زده، خدا از تو گرفته) جمله انشایی است برای روشن ساختن مسله ای که در آینده مشکل ساز خواهد شد.
(وُی رویت یا رویم سیاه!) برای ابراز شرمندگی.
(امو نجیس، امو چلتاغ) فحش ملایم است البته گاهی برای گفتارهای خودمانی به کار می رود.
(آب که موخوره ازگلوی شی پیدایه» زنی را به نازک اندامی و لطافت وصف کردن.
(خدا تو ره از روی مه بیگره) نفرین است.
(آسمو! چهقدمصیبت بیکشوم؟). برای اظهار نگرانی و غصه های زیاد.
(ده مرگ تو بیشیم)فحش است.
(قد پای خو نه، قد سر خو مییم). اظهار علاقه کردن برای همکاری و پزیرفتن دعوت.
(درد تو ره ننگیرنوم)دعایی است.
(اجازه ندروم). برای حفظ اموال شوهر.
گردنگ شونی، سیا بغل توره بیگره، کورکوش توره ببره، کورکوش اولی تو شونه) نفرین ملایم است.
(اجازه مو دست شمویه) هنگام آهنگ ترک خانهی میزبان کند برای ادب و احترام بر زبان آرند.
(مال سک، لامذهب، اورو بوبره، اورو بورده، توغل بورده- بوبره، بلا اولی شی شونه، چه بلا اولی شی شده) نفرین ملایم برای حیوان های خانگی است.
(نام شی از سر نام مه دور شوه). وقتی از شوهرش و یا نامزدش ناراضی است.
( نمالوم کنه، سر ده خاک، ده خاک بیله، تای خاک کنه یا شوه، خاک ده بلی شی، گم کو، گم شو) فحش ملایم است.
(الهی دخترمو، خوار هفت بچه شوه). وقتی اولاد دومی دختر باشد هنگامی که اولی دختر بوده.
( الجس بورده) برای نفرین ملایم کودکان باشد.
(نام شیره صابره بیلو) برای اینکه زنی دیگر دختر نیاورد.
( الهی بگیریش) نفرین است. الهی جانش را بگیر.
(میرث بومنه، سر زا بومره، قلوغ میز زید، کفن شی شوه) فحش است.
(الهی کرم بیزنی). نفرین است.
( چیم تو کور) و یا( کورشوی) ( کور تو شووم). برای ابراز عواطف کردن و دوری جستن از چیزی.
اوقری خو بوخری، چیم سپید، ده چیم مه در بیه، کته ریزه خو نمی نیخشی، بی تربیت، بی پدر- مادر، بچه سر راه، ده دشت منده، را مانده) بیشتر برای کودکان ناهنجار به کار می برند.
(سرکل گری تو بوخروم) بفرین است. بمیری.
( سبیل منده، شو منده، شی پلوغ، چی پلوغ، پس منده خو) بیشتر برای غذای بد پخت و ناراحت کننده به کار می رود، البته نارضایتی طرف دعوت را هم می رساند.
(الهی جیب هچ مرد دو نشه) خرجش دو نشود. زن دوم نگیرد.
(ده سید مومونه،سیده سید) برای پدر مهربان به کار می رود.
(الهی غم نبینی دوختر) دعاست.
(غم ندری نرخر بخر) ایجاد گرفتاری کردن.
( الهی دورتو بگردوم) صدقه ات شوم.
( عالم تبایه، مایه، خوب شی یه،آدم بربره، سیه چوگه، سپیده گه، قد امقورغون خو بربره، مامولی یه، بد نیه، بد نموده، بی جرگه یه، چاغه، لب اوزو یه، لب سپیده، ابلگه، ابله، بی قاش پیشنه یه، بی بینی یه، بی چیم دماغه، ریزه یه، شب شب گره) در توصیف دختران به کار می رود، برخی از آن ها برای پسران هم به کار می رود.
(الهی لاته آیی شه (عایشه)کفن تو شوه) نفرین است. بمیری.
( بلی تو اوریو بیله) قبول نداشتن زن چیزی را.
(الهی سیا بپوشی) بفرین است. گرفتار مرگی دوستانت شوی.
( آیه شه( عایشه) فحش است.
( بی خونده، بی صایب، بی دین، ملک پس کسی، ملک غریبی، ملک زامد، ملک رنج) برای زمین و گاهی منطقه و وطن به کار می رود.
(امسال سال بچه است، بچه خوره خدا داد نام کو) برای دلداری زنی که دختر زیاد آورده است. در هزارستان زنانی که پسر نمی آورند پیش از بارداری اولاد را که می توانند بیاورند پسر نام گذاری می کنند.
( پس بخت شونی، خانه بخت بوری، قدم شی نیک، خوش قدم باشه یا شوه، بد قدمه، بخت بلند دره، اقبال شی زیاده، بد اقباله، بی بخته، بخت بد دره، نامراده، شوی خوره، طالی عقرب دره، سر خوره، طالی مار دره، مال وگو نمیله، چوغوله، بد زیبویه، بدکاره، آغیل بیرویه، آغیل مورداره، حسد بوره، آسد مونه، توره پیش شی نمومنه، دو گویه، لب مون تی یه، بی عقله، زوزاده، ریزه یه، کار بلد نیه، کوک بلد نیه، شور بخته، توره در شی گیر نمونه، سیه بخته، چی پویه، نان خوردن خو بلد نیه، بی کاسه پیله یه، بد آبی یه، بی وارثه، بد وارثه، بی پدر- مادره، بی سره، بد دله، پاشوم جم گره، جگه مورداره، کوته چوگویه، قاش پیشنه یه، کوته دورو یه، النگ ملنگه، زنبوره که، بی گویه، ناگویه، مه لشته، پامی یه، سر کته یه) برای توصیف زنان به کار می برند.
(ده خاک سیا شوه)گم کن و بگذر.
(ده شادی وخوبی پای بیلید) دعایی است برای خواستگاری.
(مودار خور) یکی که به فکر حلال و حرام نیست.
(ده خوشی بخورید) نوش جان،کمی معنای گسترده تر دارد.
(جوانه، کاکه یه، قد کشیده یه، تیقه یه، بغون ده، خوب چیره یه، زبو داره، مامه یه، بی کاره، بی عاره، اوقی یه، زور آوره، زرده یه، زردانه یه، سرخه یه، ریزه یه، بی ریش بروده، سرکته یه، لاغاره، چیم سپیده، اوگاره، دست بسته یه، بی گویه، ناگویه، خرکاره، بد دله) برای توصیف پسران به کار می برند.
(بوری جایی که درد و غم نباشه). از زندگی راحت شوی یا سفر خوبی داشته باشی.
(پاره شوی). به زور مال کسی را خوردن.
(به جان بچه مه) سوگند است.
(گوشت تو دُمبه شوه) نفرین است.
(سلام نکرده خویش و قوم موشه) فضولی را می رساند.
(قضا قدر نموشه!) جبرگرایی زندگی هزارگی را می رساند.
(بیقضا و بیقدر بیل بیزنو!) چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد.
ده خوشی بخورید، ده خوشی تمام شوه). جمله ی دعایی است.
(چادرعاروسی سرکنی، چادر زیارتی سرکنی) دعایی است.
(پلوِ داغ، ده تی باغ، ده چار باغ، قد امقوراغ!) تمنا را می رساند.
(روغن داغ شونی، قین و پانه بوخری!) نفرین است، اشاره به شکنجه ای حاکمان جور وطنی دارد.
( چرگل شی ده سقوی اوناست) دلباختگی و عشق پاک دخترانه را می رساند.
(چوی تابوت شی شنه) وقتی شوهر با چوب زنش را کتک زده باشد.
(جایی بوره که درد و غم نباشه) دعایی است.
(چشم شما روشن / چشم و دل شما روشن یا دوستا روشن!) برای آمدن مسافر باشد. برای فضاحتی نیز بیاید.
(خاک د سرم / بر سَرُم!) نفرین ملایم باشد.
(خاکِ کربلا، خاک موردا، خاک سید، خاک باکولو) سوگند باشد.
(نفرمایید، گل بر سرتان!) فضاحتی پیش آمده باشد.
(آدم خوب از خاک است) تسلای جوان مرده باشد.
(دامنشی سووز شوه، سووز شوی)برای باردار شدن و دعایی باشد.
(عمرتو دراز) دعایی باشد.
(عمرتو کوتا)نفرین باشد.
کوته چوگو( چوگان) کوته دورو(دوران). نفرین باشد.
(جونه مرگ) نفرین باشد.
(درد بچای خوره نبینی) دعایی باشد.
(خانه خود شیم مه) تعارف دوستانه است.
(بفرمایید! خانه خودشیم ست) تعارف دوستانه است.
(خدایا دردشی ره ننگیرنی) دعایی است.
(درد شی ده کو و صارا) دعایی است.
(خدا زیاد کنه!) دعایی است.
(خانه آباد) دعایی است پیش از خدا حافظی و برای بیرون رفتن از خانه استفاده می شود.
(خودتو موفامی) انداختن چیزی را به گردن کسی و سلب مسوولیت کردن از خود.
(بینی و بین الله) سوگند ولی برای اعتمادسازی است.
(خوش باشید!) دعایی است برای خدانگهداری.
(نوش جان،گوارای وجود) برای ادامه نوش جان کردن غذا باشد.
(بسم الله و بفرمایید یا بیایین) تعارف دوستانه است.
(دستبوس شموست، نوکر شموست، چاکرگ شموست یا شمویه) تعارف دوستانه و کمی رسمی است.
(روی بچای خو ره از طرف ازمه بوس کو) اظهار دوستی هنگام خدا نگهداری است.
(دست و پنچهشیم خوار نشه) دعایی است.
(دست مرد به ییت بخوره) دعایی است، یعنی شوهرت خوب باشد.
(دستِ خیر بلند کنی) دعایی است برای اقدام کردن کاری.
(سلام برسانید، سلام بگید، به آتی خو یا آبی خو سلام بگید) هنگام خدانگهدار گفته می شود.
(دل تو بد نیه!) خبر بد دادن باشد.
(گل یک دققه دیده نی یه) شوهرکردن خیلی هم مهم نیست.
(گلاب به روی تو یا ده روی شیم) قصه ای شرمگینانه باشد.
(روی مه سون دیوار) قصه ای شرمگینانه باشد.
(سوون عمره) فرزند و یا شوهر بد داشتند.
(روی موردی تو سیا) نفرین باشد. مانند احساس کردن حرف دروغ.
(مورده دیدو که نمدین) دودلی در خواستگاری.
(روی شی قرص ماه) دعایی است و تعریف کردن از کسی.
(روی سفیدوم، روی مه سپید کدی) اظهار سپاسگذاری است.
(سایه شی کم نشه) دعایی است برای طول عمر.
(سایه توکم نشنه) دعایی است.
(سبک شودوم) راحت شدن از دست غمی و فشار روحی لحظه ای.
(سرتا قدم شی مایه)تعارف دوستانه است برای تمجید از کسی.
(خدا شوموره هم بیرسین نه) دعایی است برای کسی که به پیشواز مسافر زیارتی آمده باشد.
(از قول مه خدمت مادرخو خیلی سلام بیرسین نو) تعارف هنگام خدانگهداری است.
(یک خرمون گله) تعریف کردن از دختری.
(شا پسرا! (شاهِ پسرها!) تعریف از پسر است.
شا دخترا! (شاهِ پریا!) تعریف از دختری باشد.
(عزیزِ راهِ دوره) معرفی مسافر تازه آمده به خانه
(فرشته و ملائکه بگویند مبارکه) برای عروس و فرزند تازه به دنیا آمده.
(قبولِ امام حسین! ) برای نذر محرم و عاشورا گویند.
(جای شی سووز) برای برگشت و یاد از مسافری باشد.
(قرآن ما بین ما و شمو باشه) اقدام به سوگند.
( به هافت کوه سیا) نفرت را می رساند.
(بلای تو ره بوخروم) دعایی است.
( قربونِ لب و دندون شی) تعریف از زیبایی دختری.
(دست پنجه شی ره کس ندره) تعریف از کار خانگی زنی.
(دور از جان شما) دعایی است.
(درد و بلای تو سَرُم!) دعایی است.
(دردت به جانم) در مقام تصدّق به عزیزان گویند.
(قوت گرفته) سلامتی زن پس از زایمان.
(کار خیره انشالله!) برای اقدام به خواستگاری.
(کشته بشه الهی) نفرین است.
(کنیز شمایه) جواب مثبت دادن به خواستگار.
(چه کسی بهتر از شمو؟) جواب مثبت دادن به خواستگار.
(مثلِ چوی ارچه در بیگیری) نفرین است.
(الهی کور شوم) دعایی است.
منابع و مآخذ
۱- دهخدا، علی اکبر (۱۳۶۱)، امثال و حکم، تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ پنجم.
۲- دهخدا، علی اکبر (۱۳۷۷)، لغتنامه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم از دورهی جدید.
۳- رجایی بخارایی، احمد علی (۱۳۷۵)، لهجهی بخارایی، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ دوم.
۴- فکرت، محمد آصف (۱۳۷۶)، فارسی هروی، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
۵- فصلنامهی «فرهنگ مردم»، سال پنجم، شمارهی هفده، بهار ۱۳۸۵.
منبع: گریههای مریم مصلوب