نویسنده: داکتر همت فاریابی
قسمت اول
بررسی چگونگی رشد حوادث بعداز جنگ جهانی دوم ، تغییر تناسب موقعیت سیاسی و نظامی دولت ها و تسریع آزادی ملت ها از زیر بار استبداد نژادی ، قومی ، زبانی ، دینی و مذهبی در آسیا ، افریقا ، امریکای لاتین و بعضی ملل دیگر نمایانگر آنست که در حال حاضر جهان به سوی پذیرش اصل حق تعیین سرنوشت ملی، کثرت گرایی قومی، اتنیکی ، زبانی ، دینی و مذهبی پیش رفته و طریقه دولت – ملت سازی با توسل به سرکوب و ستم ، کارآیی خود را بیش از پیش از دست داده و سیمای دور از اخلاقی و انسانی خود ر در پیشگاه انصاف و عدالت برملآ مینماید .
انکشاف وضعیت سیاسی ، اجتماعی و نظامی سه دهه اخیر در افغانستان به وضاحت به اثبات میرساند که اعمال اهرم سرکوب و ستم ملی راه حل ایجاد ملت و تآمین وحدت ملی نبوده بلکه سرپوش گذاشتن بر واقعیت های انکارناپذیر وجود فرهنگهای گوناگون ملی و محلی است که عموما با وقوع بحرانهای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی همراه با ضعف و نابکاری دولتهای مرکزی و افزایش حس خودآگاهی و خودارادیت مردم زیر بار ستم ، دوباره سر بر می آورد و چه بسا چهره قهرآمیز و آشتی ناپذیر به خود گرفته و برای دفاع از حقوق حقه خود خشونت و نافرمانی را به مثابه آخرین وسیله بخاطر رسیدن به هدف بکار میبرد . اینگونه اجبار میتواند ضریب خطر مشتعل شدن جنگ های داخلی را در بنای تعلقیت های قومی ، زبانی و مذهبی و فروپاشی دولت در جوامع کثیرالملیتی مانند افغانستان را بالا می برد .
این یک حقیقت مسلم است ، همانطوریکه تمامی نهادها و ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از اصل تکثرگرایی و پلورالیسم تاثیر پذیرفته اند، ملیت ها و فرهنگها نیز از این امر مستثنی نیستند .
تلاش در جهت دستیابی به هویت ملی و فرهنگی و برخورداری از اصل حق تعیین سرنوشت ، خواست اکثریت ملیتهای گوناگون در تمامی کشورهایی است که مثل افغانستان دارای تکثر فرهنگی و ملی هستند . در حال حاضر از ۱۹۴ کشور عضو سازمان ملل متحد، نزدیک به ۱۶۰ کشور، کثیرالمللیه و چند زبانه محسوب میشوند . در آن کشورهاییکه هنوز حل مسئله قومی ، اتنیکی ، زبانی و مذهبی و استقرار عدالت اجتماعی در بنای برابری شهروندی یکی از موانع بزرگ ملت سازی بشمار میرود ، دولتها و نهادهای سیاسی و فرهنگی باییست راه های حل مناسبی اتخاذ نموده و ملت – دولت را با حفظ هویت قومی ، زبانی ، دینی و مذهبی ملیتهای مختلف و تآمین برابری در بین آنها ایجاد و بعدآ وحدت ملی را در بین آنها تقویت بخشند .مسلم است که یکی از پیش زمینه های اساسی برای ایجاد جامعه دموکراتیک ، آزاد و مستقل عبارت است از رشد مساوی فرهنگ و حفظ هویت تاریخی هر قوم ساکن در کشور معین میباشد . مگر تلاش به حذف هویت فرهنگی و تاریخی اقوام از خصوصیات رژیم های شوونیستی و فاشیستی بوده که به عقیده تاریخ نسبت عدم رعایت حقوق دیگران عاقبت به امحای نظام های مستبد انجامیده است .
با تفاوت از کشور های توسعه یافته در اکثر کشورهای روبه انکشاف یعنی جهان سوم همگونی کشوری و اتحاد ملیت ها بنابر علل تاریخی و سیاسی، که عمدتا ناشی از پالیسی استعمار کهن ازیکطرف و حاکمان تبعیض طلب از جانب دیگر در این کشورها بوده ، ایجاد نشده است .
درحالیکه ملیت های متنوع از نظر زبانی، مذهبی، نژادی و اتنیکی در کشورهای توسعه یافته با حفظ هویت فرهنگی و تاریخی خود با آرامش در کنار همدیگر زندگی میکنند، ما شاهد ناآرامی ها و جنگهای خونین قومی ــ اتنیکی ، زبانی و مذهبی در کشورهای نظیر افغانستان ، عراق ، ایران ، پاکستان و بعضی ممالک دیگر رو به انکشاف هستیم . یکی از عوامل دردناک و تاریخی این وضع در همچون کشورها عبارت از رد و طرد اصل حق تعیین سرنوشت ملیت ها و تلاش مذبوحانه اقشار حاکم در اضمحلال ویا حداقل تحریف و سردرگم ساختن هویت فرهنگی و تاریخی اقوام ، برای تضعیف و زوال نقش و تآثیرگذاری آنها در حیات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی جامعه میباشد .
عکس از صفحه فیس بوک بامیان
افغانستان کثیرالملیت یکی از کشور های متبارز درین حوزه است که تاریخ آن انواع استبداد را از سر گذرانده و حاکمان دوره های مختلف بخصوص در سده اخیر کوشیده اند تا هویت فرهنگی ملیت های زیر استبداد خویش را زایل و نقش آنها را در جامعه تضعیف نماید . این پالیسی از کتابخانه سوزی اقوام بومی گرفته تا تغییر نام محلات تاریخی قرآ و قصبات و حتی سرنگونی بُت بامیان ادامه یافت که میتوان در باب کتابها نوشت .
درین بحبوحه بیش از یک قرن استبدادی بدون شک که همه اقوام زیراستبداد افغانستان متضرر گردیدند اما فرهنگ و تاریخ ملیت هزاره بمثابه یکی از اقوام تورک تباریکه با استبداد مستقیمآ دست و پنجه نرم میکرد و چندین دوره زیر تیغ نسل کشی های جلادان تاریخی قرار گرفت ، بیشترین ضربات را در پیکر هویت اتنیکی خود نیز متحمل گردید . و امروز که هویت اتنیکی هزاره بیشتر از دیگران مورد بحث حوزه های اکادمیک قرار میگیرد ، گویای این حقیقت است که اصالت فرهنگی و هویت تاریخی این مردم سلحشور زیادتر از دیگران مورد تاخت وتاز قرار گرفته و آگاهانه تحریف گردیده است .
از قرار اسناد ، شواهد و مدارک تاریخ یک و نیم صد سال اخیر ، برای نابود ساختن ، تحریف و سردرگم کردن هویت تاریخی اقوام زیراستبداد بطور عام و توکتباران بطور خاص از جمله تورک های هزاره به مثابه قوم رو در رو با مستبدین تاریخ ، علاوه بر سرکوبگری فیزیکی و نسل کشی ، روش های مختلف برای نابودی هویت فرهنگی و اتنیکی از جانب حکومت های فرمانروا بر سرنوشت مردم ، بکار رفته است که بارزترین آنها به شرح ذیل ارایه میگردد :
اول – نابود کردن مستقیم کتُب تاریخی و فرهنگی مردم بومی کشور توسط عمال حاکمه که سیاه ترین مقطع تطبیق این برنامه میتواند دوران امیرعبالرحمن ، زمان حکومت هاشم خان در چهره محمد گل خان مومند و دوره سیاه طالبان تلقی گردد که سوختاندن کتابخانه ناصر خسروبلخی درپلخمری مرکز ولایت بغلان تازه ترین نمونه آن در زمان طالبان است.
دوم – نابود کردن آثار تاریخی مربوط اقوام مختلف که بیانگر هویت تاریخی آن ها میباشد .
این میتود را میتوان بدو نوع مشاهده نمود یعنی نابود ساختن مستقیم و هدفمند آثار تاریخی مانند انفجار بت بامیان و نابود شدن آثار تاریخی در اثر بی توجه یی هدفمند حکام رژیم بر سر اقتدار که مسلمآ تخریب بخشی از آثار تاریخی دوره تیموریان در هرات و بلخ ، درخطر نابودی قرارگرفتن برج های “ نصر” در غزنه و پلان هدفمند و خائینانه مقامات دولتی در تخریب قلعه “ بُست “ و نواحی آن در هلمند که نماد امپراتوری غزنوی های “ فرهنگدوست “ میباشد (( اخبار جام جم و دویچه ویله )) و آثار تاریخی امپراتوری ظهیرالدین محمد بابور ( بابر ) در نقاط مختلف افغانستان مثال های زنده میتواند محسوب شود .
سوم – شیوه دیگری از مبارزه حاکمان مستبد برعلیه هویت تاریخی اقوام بومی عبارت از نامگذاری مجدد اماکن معروف تاریخی که بیانگر هویت تاریخی اقوام زیر استبداد است میباشد .مانند سبزوار ( شیندند ) قره تیپه ( تورغندی ) بوینی قره ( شولگره ) قزل قلعه ( شیرخان بندر ) افغانکوت ، پشتونکوت ، پشتون زرغون وغیره
چهارم – تحریف نامهای تاریخی ، واژه ها و اصطلاحات متعلق به قوم مشخص و نسبت دادن کلمات و اصطلاحات مربوط یک قوم به قوم دیگر، شیوه دیگری از زایل کردن هویت تاریخی اقوام تحت استبداد بشمار میرود . البته در ادبیات و فرهنگ معاصر افغانستان موارد بیشماری در رابطه مشهود است .
پنجم – تاریخ نویسان وابسته به دربار که مطابق میل و پالیسی نظام حاکمه قلم فرسایی کرده اند و کسانی هم که تعلقیت های قومی ذهنی ایشان نسبت به بیان واقعیت های عینی چربو کرده است ، شیوه دیگری از تحریف و زایل ساختن هویت تاریخی اقوام زیر استبداد میباشد .
خطرناک بودن این طریق در آن نهفته است که مواد این جعلنامه بنابر امکانات تبلیغاتی نظام حاکمه به منابع قابل دسترس واقعه نگاران دیگر قرار میگیرد که آب را از بالا تا پایان آلوده مینماید .
ششم – استخدام و سواستفاده نظام های حاکم شوونستی از « روشنفکران » ضعیف النفس که با روگردانی از هویت اصلی اتنیکی خود به تحریف هویت تاریخی خود دست یازیده و مطابق میل کسانیکه منافع شخصی او را تآمین میکنند ، قلم فرسایی میکند .
خطرناک بودن این شیوه در آن نهفته است که جعلنامه چنین افراد خودفروخته به شکل اسناد معتبر در برابر واقعیت های تاریخی از طرف شوونیست های گوناگون استناد میگردد .
هفتم – مطالعات و تحقیقات سطحی دانشمندان خارجی که تحت چتر پالیسی نظام حاکمه صورت گرفته است ، روش دیگری برای انحراف هویت فرهنگی و اتنیکی اقوام میباشد .
چنین پروژه ها از یکطرف از منابع جعلی تاریخ نگاران درباری متآثر میباشد و از جانب دیگر عدم شناخت زبان و فرهنگ محیط و دشواری های ورود به عمق جامعه و دسترسی به منابع اصیل بنابر پالیسی دولت و صعب العبور بودن سفر ، هرگونه تحقیقات را به انحراف میکشاند .
هشتم – هویت سازی کشور های همجوار به شمول استعمار انگلیس برای مردم افغانستان مطابق به مزاق سیاسی خود روش دیگری برای انحراف دادن هویت تاریخی اقوام تحت استبداد میباشد . چون افغانستان همیشه کشور حایل بین شرق و غرب بوده و انگلیس و روسیه با حرص بیشتر از دیگران برای حفظ منافع سیاسی خود با همدیگر به رقابت پرداخته و هویت تاریخی اقوام این کشور را برای تعقیب منافع درازمدت خود قلم خور کرده است .
کشور های همجوار نیز در هویت سازی اقوام افغانستان بنابر مشترکات اتنیکی ، زبانی ، قومی ، مذهبی و بالآخره تعقیب منافع سیاسی خود شریک بوده و در تحریف هویت عینی اقوام بی تآثیر نبوده است . مسلمآ هرکدام ازین مسایل مستلزم تشریحات طویل است که میتواند هریک به باب جداگانه مطالعه و بررسی گردد .
با حضورداشت فاکتور های هشت گانه فوقآ الذکر ، تعریف هویت اصیل تورک هزاره بستگی کامل با شناخت عمیق تاریخ تورکان با تمام شاخ وبرگ آن در خراسان ، منطقه و جهان دارد که ذکر قطره یی از آن بحر ( آفرینش های هنری ، ادبی و تاریخی ) میتواند رهگشای تصور صادق منشآ اتنیکی و تاریخی این مردم سلحشور گردد .
به باور تاریخ ، ارکیولوژی و باستانشناسی، پیشینه تاریخی تورک ها به هزاران سال قبل از میلاد مسیح گزارش داده میشود .
آسیای مرکزی بشمول بلخ باستان ، تورکستان چینی و آسیای صغیر که وطن اصلی تورک ها بشمار میرود ، گسترش اقوام مختلف تورک در آسیا و اروپا از همین نقاط آغاز گردیده و برای امروز تورکان دنیا در وسعتی از سیبیریا تا حوزه بالکان عمدتاً در کشورهای قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، ترکمنستان، روسیه، مغلستان ، چین، جمهوری آذربایجان، افغانستان، ایران، ترکیه ، قبرس ، عراق و در برخی کشورهای دیگر پراکنده زندگی کرده و به شاخه های متعدد تورکی منقسم شده اند که با لهجه های مختلف تورکی و بعضآ به زبانهای عارضی صحبت نموده و بنام های قومی ذیل معروف اند که بارزترین آنها به ترتیب الفبا یادآوری میگردد :
یک – اوزبیگ – عمدتآ متوطن در اوزبیکستان – افغانستان بوده و زبان ایشان تورکی اوزبیگی « چُغتایی » میباشد .
دو – آذری – عمدتآ متوطن در جمهوری آذربایجان ، ایران و قسمآ عراق بوده و زبان آنها تورکی آذری قلمداد شده است .
سه – اویغور – عمدتآ متوطن در جمهوری خلق چین بوده و زبان شان تورکی اویغوری میباشد .
چهار – ایماق – « این کلمه مُغلی در اصل اویماق به معنی قوم است » عمدتآ متوطن در افغانستان بوده و زبان آنها دری (( و ساکنین ایماق ولایات اوزبیگ نشین زبان اوزبیگی )) میباشد . کاتب هزاره در صفحه ??? کتاب خود بنام « نژادنامه افغانی » درباره قوم ایماق چنین مینویسد “ اویماق که به اصطلاح تاتار و مغل قوم ویا حصه جمعیت متحدالاصل اند که در افغانستان چهار فرقه چون تایمنی ، هزاره ، تیموری و زَوری موجود است که بنام چهار ایماق یاد میشوند “ .
پنج – اسیت – اسیت شمالی و اسیت جنوبی مربوط بخش قفقازی روسیه فدراتیف بوده و زبان ایشان اسیتی میباشد .
شش- ازره « هزاره » – عمدتآ متوطن در افغانستان ، پاکستان ، ایران و عراق بوده و زبان ایشان هزاره گی میباشد . هزاره گی عبارت از لهجه خاص زبان دری است که از بیست تا بیست و پنج درصد آنرا اصطلاحات تورکی مُغلی و تورکی چُغتایی تشکیل میدهد .هزاره که در گویش اصلی خود مردم “ ازره “ است ، برای اسم مکان نیز کاربرد دارد . مثلآ گفته میشود “ من از ازره آمدم “ یعنی که من از جای زندگی هزاره ها آمدم .
هفت – باشقر – عمدتآ متوطن در جمهوری خودمختار باشقرتستان (( روسیه فدراتیف )) بوده و زبان ایشان تورکی باشقری میباشد .
هشت – بیات – متوطن بشکل پراگنده در افغانستان و کشور های همجوار بوده و زبان اکثریت ویا رسمی کشور های ساکن را پذیرفتند .
نه – تایمنی – که بشکل پراکنده در افغانستان زندگی میکنند ، و زبان آنها دری میباشد . لغت تایمنی را بعضی ها به معنی سوار به « تای » ترجمه میکنند . تای به زبان تورکی معنی چوچه اسپ را میدهد و « مِنماق» سوار شدن صیغه مصدر و “ مِن “ صیغه امر سوار شو معنی دارد .
ده – تورکمن – عمدتآ متوطن در تورکمنستان ، افغانستان ، ایران ، عراق بوده و به زبان تورکی تورکمنی صحبت میکنند .
یازده – تورک عثمانی – عمدتآ متوطن در تورکیه و به زبان تورکی عثمانی گپ میزنند .
دوازده – تورک قبرس – عمدتآ متوطن در قبرس بوده و زبان ایشان تورکی عثمانی میباشد .
سیزده – تاتار – عمدتآ متوطن در جمهوری خودمختار تاتارستان (( روسیه فدراتیف )) و قسمآ در افغانستان بوده و زبان آنها تورکی تاتاری میباشد .
چهارده – داغستانی – عمدتآ متوطن در جمهوری خودمختار داغستان (( روسیه فدراتیف )) بوده و زبان آنها تورکی داغستانی میباشد .
پانزده – چیچن – متوطن عمدتآ در جمهوری خودمختار چیچن (( روسیه فدراتیف )) بوده و زبان ایشان چیچنی است .
شانزده – اینگوش – عمدتآ متوطن در جمهوری خودمختار اینگوشی (( روسیه فدراتیف )) بوده و زبان شان اینگوشی میباشد .
هفده – قزاق – عمدتآ متوطن در جمهوری قزاقستان و قسمآ در شمال افغانستان بوده و زبان ایشان تورکی قزاقی میباشد.
هژده – قرغز – عمدتآ متوطن در جمهوری قرغزستان بوده و زبان آنها تورکی قرغزی میباشد.
نزده – قزلباش – عمدتآ متوطن در افغانستان و ایران بوده و زبان آنها دری – فارسی میباشد.
بیست – مُغل – عمدتآ متوطن در جمهوری مغلستان و قسمآ در چین بوده ، زبان آنها تورکی اویغوری میباشد ولی بنابر عوامل متعدد تاریخی – فرهنگی نسبت به دیگر لهجات زبان تورکی به ثقلت گراییده و مفاهمه را با دیگر اقوام تورک تبار مشکل کرده است . مثلآ « ینگی ییل » و یا« ینی ییل » در زبان تورکی سال نو را گویند ولی در مُغلی « جَن شیل » میگویند . « دومبره » دنبوره ، در زبان مُغلی « دامبر» گفته میشود ، « تیمر » آهن ، در زبان مُغلی « تومور » گویند و قس علی هذا .
بیست و یک – تورک خلجی “ غلجائی “ – این مردم که در افغانستان و همچنان بطور پراکنده در پاکستان زیست دارند و زبان آنها پشتو میباشد ، این مردم تورک به مرور زمان ، زبان و فرهنگ تورکی خود را از دست داده اند تا حدیکه خود را کاملآ پشتون میشمارند . البته انسان های محدودی در بین خلجی ها هستند که بالای تورک بودن خود تآکید مینمایند .
بیست و دو – تورک ابخازیه که از لحاظ حقوقی تا هنوز مربوط جمهوری گرجستان بوده و از لحاظ عینی و حقیقی از حکومت مرکزی گرجستان اطاعت نمیکند و در سیاست های داخلی و خارجی خود مستقلانه عمل میکند . در سالهای نود جنگ های شدیدی میان گرجی ها و ابخاز ها بخاطر کسب استقلال کامل از دولت مرکزی گرجستان رخ داده و تا هنوز کانفلیکت ادامه دارد . « این بخش و بخش پیشین بعدآ در مقاله علاوه گردید » . اصلآ تمام زبانهای مربوط به خانواده زبان تورکی منسوب به زبان التصاقی است “ یعنی علاوه بر ریشه کلمات که از یک یا چند هجا تشکیل می یابند، ادات پیوندی وجود دارد “ اما برای امروز زبان تورکی معاصر دارای دو شاخه“ لهجه “ اصلی میباشد :
یک – تورکی شرقی
دو – تورکی غربی
تورکی شرقی دارای لهجه های متعددی است از قبیل : تورکی اؤزبیگی ، تورکی قیرغیزی ، تورکی قازاقی ، تورکی اویغوری و … .
تورکی غربی دارای چهار لهجه عمده است : تورکی تورکیه عثمانی ، تورکی آزربایجانی ، تورکی تورکمنی و تورکی قاقا اوزی و …. .
لازم به یادآوری است که در بین تمام زبانهای تورکی که در فهرست تذکار رفت ، زبانهای داغستانی ، چیچن ، اینگوش و اسیتی شاخه هایی است که به نسبت متآثر بودن از عوامل مختلف رشد و دگرگونی فرهنگی نمیتواند با تورکی گویان مستقیمآ مفاهمه نماید . اما سایر زبانهای مذکورتورکی مشکلات جدی تفاهم باهم ندارند .
دولتها و امپراتوریهای با عظمت تورکها از جمله قاراخانلیان، اتابکان ، کوشانیان ، یفتلیان ، غزنویان، سلجوقیان، تیموریان ، بابریان ، تاتار – مُغلیان ، خوارزمشاهیان، صفویان، افشاریان، عثمانیان و … میباشد .
ایرج حسنی نویسنده مقاله (( نگاهی به تاریخ اولین تمدن جهان)) « سومرها » چنین مینویسد :
سومرها در جنوب عراق امروزی و شمالغرب خلیج سومر زندگی کرده و مدنیتی با کیفیت درست کرده اند . زمان آمدن سومر ها به این خاک ها به صورت دقیق معلوم نیست ، لکن متخصّصهای تاریخ قدیم نشان می دهند که ، سومرها ۴۵۰۰ سال قبل ازمیلاد در جاهای نشان داده شده اولین مدنیت روشن بشریت را به وجود آورده اند، شهرهایی مانند :
“ اور “ ، “ اوروک “ ، “ ائرئخ “ ، “ نیپ پور “ ، “ کیش “ ، “ له کش “ ، “ لرسا “ ……. که مراکز بزرگ مدنیت بودند ساخته اند . پس میتوان گفت سومرها حداقل ۵۰۰ سال قبل از آن، یعنی ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد در خاکهای عراق ” امروزی “ بوده اند . یعنی تخمیناً می توان گفت سومرها ۴۵۰۰-۵۰۰۰ سال قبل از میلاد به بین النهرین آمده اند .امروزه می توان گفت که تمامی متخصّصهای تاریخ قدیم به این باور اند که سومرها از وطن اصلی تورکان یعنی آسیای میانه به عراق آمده اند .
متخصّص مشهور حقوق “علی پاشا صالح” در اثر ” حقوق تاریخی” خویش درباره اصلیّت سومرها، راهی که عبور کرده اند و قانون های که به وجود آورده اند چنین می نویسد :
« نزدیک به هفت هزارسال پیش ، قومی به نام سومر در جستجوی خاکهای حاصلخیز از راه قفقاز وشمالغرب ایران ( آذربایجان شمالی و جنوبی امروزه ) به قسمت های جنوب بین النهرین آمده و جنوب عراق را برای خود وطن کرده اند . آنها در ابتدا سومر و بعداً با نام “بابل” معروف شدند . سومرها با خط میخی بر روی لوحه های گلی ، هزاران قانون و سرگذشتهای خود را به زبان سومری نوشته اند . این لوحه ها در موزه های بزرگ جهان نگه داری میشود . »
علی پاشا صالح در جای دیگر اثر خود چنین مینویسد :
ساکنان اصلی آسیای مرکزی تورکها هستند .اولین مدنیّت ها به خصوص “سومر” ها و”هیت” ها که مدنیت را به وجود آورده اند، دراین گهواره بشریّت به وجود آمده و مهاجرت کرده اند، از طوایف تورک نژاد بوده اند …….. و بسیاری از کلمات زبانهای امروزی ریشه تورکی دارند…»
ایرج حسنی معتقد است که سومرها اولین به وجود آورنده های مدنیّت هستند . او مینویسد ،
تا عصر بیستم نظر عمومی موّرخان عبارت از این بود که ،در منطقه ما« ایران زمین » و حتی اولین مدنیّت بشریّت در مصر و یونان قدیم به میدان آمده است . لاکن از اوایل قرن بیستم کنده کاری ها و جست وجوهای علمی عکس این ادعّا ها را ثابت کرده است .دیگر امروز تاریخ ، دلایل و مدرکهایی ، به طور قطعی ، نشان می دهد که ، نه فقط اولین مدنیت در مصر به وجود نیامده است بلکه همین مدنیّت مصر از مدنیّت سومر به وجود آمده است .
نویسنده مقاله استناد میورزد که متخصص مشهور تاریخ قدیم پروفسور “ وولی “ Woolley “ که از طرف دانشگاه “ پنسیلوئنییا “ و موزیم بریتانیا رهبر هیآت کنده کاری های شهر “اور” رفته بود، بعد از کنده کاری ها در کتابی که در مورد سومرها نوشت به شکل قطعی ثابت کرده است که « خلق سومر در بین النهرین دو هزار سال قبل ازمصری ها به اوج شهرت رسیده و فرضیه مدنیت “مصر قدیمی تر است “ را شکسته و ردّ کرده است .سومرها چهار هزار سال قبل از میلاد از مراحل والای مدنیّت گذشته وبه مصر،آشوری، آسیای کوچک، کئرت و یونان راه نشان داده اند .»
سومرها اولین قانون گذاران بشریّت
به باور نویسنده مقاله (( نگاهی به تاریخ اولین تمدن جهان)) « سومرها » امروزه تقریباً همه مورّخان تاریخ قدیم به این فکر هستند که ، بر اساس معلوماتیکه تا امروز بدست هست ، سومرها اولین قانون گذاران بشریّت شده و قوانین حمورابی بسیار زیاد پس از سومرها و بر اساس آن ها به وجود آمده است وفکرهای علی پاشا صالح در این مورد لایق دقّت است . او می نویسد: « مجموعه قوانین حمورابی ، پس از ویران شدن سومرها ، بر اساس قوانین و عادت – عنعنه های آنها نوشته شده است . مضمون اکثر آن قانون ها از مجموعه آن قانون ها اقتباس شده است که ، شاه “اور” “دونگی-dungi” نوشته بود . به غیر از مجموعه های “نیسابا-nisaba” و “هانی-hani” شاهان طایفه “ایسئن” نیز مجموعه قانون به وجود آورده بودند .»
نویسنده مقاله در مورد خطّ سومرها چنین میگوید :
عالمان اروپا و آمریکا که درنتیجه کنده کاری هایی که در بابل، شوش، ،اور، نیپ پور، و سایر نقاط شهرهای سومر- ایلام ، کوزه و لوحه های سنگی و اثرهای نوشته شده ی بی شماری که همه آنها به خط میخی نوشته شده است یافته اند، در موزیم های اروپا و آمریکا نگه داری میشود . به فکر عالمان تاریخ شناس بزرگ خط میخی را سومرها اختراع کرده است . طول چند هزار سال، در این منطقه اکثر خلقها از الفبای میخی استفاده می کردند . سومرها به حیات و مدنیّت بشر چه چیزهایی آورده اند؟
آقای ایرج حسنی مینویسد که سومرها به حیات عموم بشر و مدنیّت آن خدمات بزرگی کرده و خیلی چیزها را به آن ارمغان آورده اند . از این خدمات می توان گفت :
یک – قانون گذاری در جامعه و اداره جامعه بر اساس آن .
دو – ایجاد کردن الفبا برای تثبیت زبان گفتاری ،با الفبای میخی تظاهر کرده است .
سه – شروع علم ها وشاخه های مختلف صنایع با سومرها و بعدها به واسطه ملّت های مختلف از نسل به نسل آمده و به صورت تکمیل شده به درجه امروزی رسیده است .
چهار – شب و روز را به ۲۴ ساعت ، هر ساعت را به ۶۰ دقیقه و هر دقیقه را به ۶۰ ثانیه تقسیم کردن نیز یادگاری از سومرها است .
پنج – این یک حقیقت علمی است که تقسیم دایره به ۳۶۰ درجه ، از دوران سومرها مانده است .
شش – کشف تعدادی از فلزّات ، از آن جمله آلمونیوم .
، نویسنده مقاله برای تآیید ادعایش که سومری ها از آسیای میانه یعنی وطن اصلی تورک ها بطرف عراق امروزی هجرت نموده است و از مردم تورک آسیای میانه میباشد ، چند مثال از کلمات سومری و شباهت آن در تورکی امروزی یاددهانی مینماید :
سومری “ ایککی“ تورکی “ ایکی “ فارسی “ دو “ء
سومری “ اوش “ تورکی “ اوچ “ فارسی “ سه “ء
سومری “ بیلگا “ تورکی “ بیلگلی “ فارسی “ فهم ، دانش “ء
سومری “چولپان“ تورکی “ چوبان “ فارسی “ چوپان “ء
سومری “دیریگ“ تورکی “ دیرین “ فارسی “ گفتمان یا گفتن “ء
سومری “ گولین “ تورکی “ گولیش “ فارسی “ خندان “ء
سومری “ ایب “ تورکی “ ایپ “ فارسی “ تار ، نخ “ء
سومری “ گیم “ تورکی “ کیم “ فارسی “ چه کسی ؟ء
لازم به یادآوری است که در مآخذ این کلمات با الفبای لاتینی ادآ شده است .
دکترحسین محمدزاده صدیق در کتاب “یادمانهای تورکی باستان” ( صفحه ۲۸-۲۷) در این زمینه می نویسد : در حدود ۳۰۰۰-۳۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح ، نخستین آثار تاریخ ادبیات تورکی در شهر سومری ” اوروق” ایجاد شده است .
در سرزمین میان دجله و فرات، نخستین نگارندگان آثار مکتوب تورکی سومری ، با نی های نوک تراشیده بر روی الواح گلی پخته می نگاشتند .
در سده های بیستم و هفدهم پیش از میلاد ، اکدیان توانستند فرهنگ پیشینی سومری را اخذ کنند و با جهان بینی فلسفی خاص، آن را جاودان سازند .
با توجه به کتب ارزشمندی چون کتابهای پییئرآمیه، دکتر ضیاء صدر، پروفسور دکتر زهتابی و … میتوان به صراحت گفت که (( آسیای صغیر و قفقاز به مثابه مهد زیست تورک ها )) از حدود هفت هزار سال قبل جایگاه تمدنهای نامبرده میباشد .در این مورد نیز چندی پیش یک هیأت باستانشناسی آمریکایی – ایرانی در تپه “ حسنلو “ به کشفهای ارزشمندی دست یافتند. رهبر این هیأت ( رائبرت دالسون ) بعد از تحقیقات فراوان، تاریخ این منطقه را به ده دوره تقسیم کرد که اولین دوره حدود ۶۰۰۰ سال قبل از میلاد و چهارمین دوره مربوط به ۱۳۰۰ سال قبل از میلاد تا ۸۰۰ سال قبل از میلاد میباشد. که اولین دور مربوط به هوریها و آخرین دوره مربوط به مانناها میباشد.
در سال ۱۹۷۰ میلادی نیز در ایسیک گؤل « ایسغ کول » قزاقستان طبق سیمینی از قبر شاهزاده ای کشف گردید که بر روی آن دو سطر و با حروف اورخون و به ترکی قدیم نوشته شده بود:
«پسر پادشاه در ۲۳ سالگی از دنیا رفت؛ سر مردم ایسیک به سلامت باد».
قدمت این نوشته به وسیله رادیوکربنیک “ سریلیک “ و با تحقیقات دانشمندان شوروی (سابق) ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح تشخیص داده شد.
منبع: کابل پرس
پایان قسمت اول