تهیه شده توسط خبرنگار افتخاری شبکه اطلاع رسانی افغانستان از مشهد:
براساس اطلاع رسانی اداره اتباع خارجی و امور مهاجرین خراسان رضوی – ایران، امروز سه شنبه شانزدهم ماه قوس آخرین مهلت برای شرکت در طرح آمایش شش بود. به همین منظور بر این شدیم تا گزارشی از نحوه عملکرد مسئولین و چگونگی حضور مهاجرین در این طرح آماده نماییم.
ابتدا لازم است متذکر شویم که اداره اتباع تقریبا بیرون از شهر مشهد قرار دارد که از محدوده اسکان اکثر مهاجرین تقریبا یک ساعت با موتر راه می باشد. پس از پرس و جو های فراوان از نگهبان و مسئولین و مردم متوجه شدیم که روند شرکت در طرح آمایش شش به شرح زیر می باشد.
شخص متقاضی یا همان مهاجر باید ابتدا فرم و فیش بانکی را از یک غرفه تهیه نماید، بعد از پر کردن این فرم به ازای هر نفر تقریبا هفتصد هزار ریال به سه حساب جداگانه واریز نماید . سپس کارت افرادی از اعضاء خانواده که فوت نموده یا از ایران مهاجرت نموده اند، باید ابطال گردد.بعد از این مراحل کارتهای اعضای خانواده باید به یکی از شعب تحویل گردد تا پس از ساعتها انتظار کار عکس برداری از همه اعضای خانواده صورت گیرد. بعد از عکس برداری و انگشت نگاری کلیه افراد خانوار، باید مجددا در یک صف طولانی منتظر بایستید تا کارت های قدیمی خود را تحویل نماید و بعد از چند ساعت کارتهای جدید تحویل شما گردد.
با این حساب اگر خوش شانس باشید و سواد به درد بخوری هم داشته باشید ممکن است پس از دو روز موفق به کسب کارت جدید که تنها چند ماه اعتبار دارد، بشوید.
در این میان سیل عظیم جمعیت مهاجر واقعا شگفت آور است. گویا صد و پنجاه هزار مهاجر افغانی مقیم خراسان رضوی تنها چند روز است که از وجود این طرح آمایش اطلاع یافته اند.
ایمان نظری یکی از مهاجرین افغانستانی در این رابطه میگوید: اصلا اطلاع رسانی شفاف و گویایی در رابطه با این طرح در سطح شهر و مخصوصا مناطق مهاجر نشین صورت نگرفته و بسیاری از مردم از دیگر هموطنانشان آگاهی یافته اند.
نجیب الله حسینی که کارگر ساختمانی است مدعی است که در اداره اتباع به این بزرگی فقط یک بانک آن هم با یک صندوق برای دریافت پولهای واریزی وجود دارد و مردم بیچاره باید برای پرداخت فیشهایشان چندین بار پول تاکسی بدهند و به سطح شهر بروند.
امان الله عثمانی که شاگرد کلاس هشت می باشد، نیز ابراز می دارد که به علت نگرفتن کارت جدید چند روز است که از مدرسه بیرونش کرده اند و گفته اند تا کارت شناسایی جدید را نیاوری حق ورود به مدرسه را نداری.
از سوی دیگر بسیاری از مهاجرین مخصوصا قشر کارگر و بیسواد با بلاتکلیفی و سردرگمی در این اداره اتباع حیرانند و نمی دانند که این پروژه عظیم را چگونه باید شروع نمایند.
نبود نظم و کسانی که این وضعیت را سامانی دهی کنند، سبب گردیده تا شاهد دیدن منظره های غیر عادی باشیم از جمله : عده ای از مهاجرین که از طلوع خورشید در شورای افاغنه حضور دارند، بر سر جا و نوبت با یکدیگر دعوا و نزاع می نمایند. برخی از جوانهای مهاجر که متولد ایران هستند،با عصبانیت و ناراحتی خود را از حقوق اولیه یک مهاجر محروم میدانند. مادران فرزندان کوچک و شیرخوار خود را زیر چادرهایشان پنهان نموده اند تا سرما نخورند. پیرمردان و ضعیفان با زحمت و سختی سربالایی اداره اتباع را در حال طی کرده اند. عده ای هم که به این روال عادت دارند با خود صبحانه و غذای ظهرشان را آورده اند و با خاطری اسوده در سبزه ها نشسته اند.
اما صحنه های ناراحت کننده ای نیز در این میان وجود دارد. زن بی سرپرستی که با چشم گریان بخاطر نداشتن پول واریزی با تابلو ” تخفیف نداریم ” مواجه شده است. پیرمرد تنهایی که در اوج تحیر به دنبال آدم با سوادی است تا فرمش را خانه پری کنند و از همه دلخراش فرزند معلول و ناتوانی است که خانواده اش او را داخل پتویی گذاشته اند و پس از ساعتها انتظار به داخل خیمه انگشت نگاری و عکس برداری می برند.
باید از حق نگذریم. کارکنان و کارمندان اداره اتباع نیز با فشار عصبی بسیار زیادی مواجه هستند. خیل جمعیت یکباره هجوم آورده اند و هرچه تلاش می نمایند تا آنها را در یک صف نگه دارند، امری غیر ممکن است. پولیس نیروی انتظامی مجبور است یک تنه درب ورودی شعبه را با زور نگه دارد تا از ورود یکباره مردم جلوگیری به عمل آورد. بی سوادی بسیاری از مهاجرین نیز شده است مزید بر علت برای افزایش عصبانیت این کارکنان.
با تمام این تفاسیر ایراد کار در کجاست؟ بسیاری از مهاجرین سه دهه است در ایران زندگی می کنند و به اینگونه طرح ها عادت دارند ولی چرا باز هم با این مشکلات مواجه هستیم؟ سردرگمی مردم، سوء استفاده برخی از سودجویان در این رابطه، اعصاب خردی مسئولین مربوطه، تکرار کارتهای نا معتبر و … تا کی باید ادامه داشته باشد؟
به هر حال این طرح تا یک ماه دیگر با همان عکسهای کج و معوج قدیمی تمدید شد، ولی ظاهرا قرار است ماه ثور آینده همین روال دوباره تکرار شود زیرا اعتبار این کارتها تا پایان سال جاری بیشتر نیست. سوال این است که بهتر نیست مسئولین محترم ایرانی یک فکر اساسی در رابطه با این مهاجرین بنمایند تا هم خود را راحت کنند و هم این مهاجرین که با این کارتها حتی مجوز کار و رانندگی در ایران را ندارند، تکلیف خود را در هجرت بدانند.
این واقعیتی انکار ناپذیر است که به جرات می توان گفت بیش از نود فیصد این شرکت کنندگان از افغانی بودن و مهاجر بودن خود پس از طی این مراحل، بیزار می شوند ولی چه میتوان کرد که چاره ای جز شرکت در این طرحها نیست و شاید به دلیل وجود همین آمایشهای غیر مفید بود که بسیاری از افغانیهای مسلمان مهاجر در ایران دوباره به کشورهای غیر مسلمان غربی هجرت نمودند تا نهایتا تکلیف هویت خودشان و فرزندانشان مشخص گردد.
این درد دل بسیاری از این عزیزان هموطن می باشد که ای کاش کشورمان طی این نه سال خوب شده بود تا به خراب شده خودمان برمی گشتیم و یا اینکه برادران ایرانی کمی شرایط زندگی در مهاجرت را درک می نموده اند. آری ای کاش اینگونه بود.