دیدن بچه های گل فروش ، فال فروش و … عادت هر روز زندگی شهری شده است.عادت شده است که ببینیم و رد شویم بی تفاوت ، با ترحم و گاهی از سرعت راه رفتن کم کنیم یا شیشه ی ماشین را پایین بکشیم تا از آنچه می فروشند چیزی بخریم.
تا به حال به صورت این بچه ها دقیق نگاه کرده اید؟ دیده اید بعضی از آنها چهره هایشان کمی با ایرانیها متفاوت است و یا حتی لهجه هایی دارند که نشان می دهد اینها ایرانی نیستند. تعداد کودکان کار افغانی و پاکستانی این روزها دارد از کودکان کار ایرانی هم بیشتر می شود. به گفتۀ سرپرست سازمان بهزیستی استان تهران تا کنون سه هزار کودک از شهرداری به بهزیستی تحویل داده شده است که بسیاری از آنها اتباع بیگانه هستند.بیش از ۷۰ درصد کودکان کار و خیابان ایرانی نیستند و از ۳۰ درصد باقی مانده تنها ۳ درصد جزو گروه هدف بهزیستی قرار می گیرند و مابقی کودکانی هستند که به دلایلی همچون عدم تحصیل و کار و مشکلات خانوادگی به خیابان روی می آورند.
براساس مادۀ ۲۲ پیمان نامه حقوق کودک که ایران از سال ۱۳۷۳ آن را پذیرفته است کشورهای عضو پیمان نامه باید اقدامات لازم را به عمل آورند تا تضمین شود کودکی که متقاضی پناهندگی است یا طبق قوانین و مقررات بین المللی یا داخلی پناهنده محسوب می شود ، اعم از اینکه که همراه والدین خود یا شخص دیگری باشد و یا همراه نداشته باشد ، از حمایت مناسب و بشردوستانه بهره مند شوند. با این حال هیچ سازمانی متولی این کودکان نیست. مدیرکل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور در جدیدترین اظهار نظر خود گفته است که سازمانهای حمایتی دولتی وظیفهای برای نگهداری از این کودکان ندارند و این مسئله بر عهدۀ سازمانهای غیردولتی و NGO هاست.
فرشید یزدانی عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان به “خبر”می گوید:” ما نیاز به توجه جدی و مشخص کردن متولی کودکان داریم. نهاد ملی برای کودکان ما باید وجود داشته باشد.کودکانی که خارج از چرخۀ تحصیل هستند چه کسی مسئولیت آنها را به عهده دارد؟ خلاء یک نهاد ملی برای کودکان ما وجود دارد.”
این عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان آیندۀ خوبی را برای کودکان کار پیش بینی نمی کند:” نادیده گرفتن حقوق کودکان در مناسبات کلان اقتصادی اجتماعی به این پدیدۀ زشت و منفور خیابانی و شهری دامن می زند و این یک تهدید برای جامعه است .طبق آمار رسمی سال ۱۳۸۵ حدود یک میلیون و هفتصد هزار کودک کار در رده ی سنی ۱۰ تا ۱۸ سال وجوددارد.۵/۳ میلیون کودک خارج از چرخۀ تحصیل وجود دارد.به نظرم این مسئله یک آسیب جدی در زمینۀ توسعۀ کشور است. ضمن اینکه این تهدید هم وجود دارد که خیلی وقتها این کودکان قربانی باندهای حرفه ای قاچاق و… می شوند و زمینه ای برای توسعۀ این فرایندهای خلافند.در واقع هم کودکان قربانی این مسئله هستند هم جامعه.متأسفانه کسی مسئولیتی نمی پذیرد چون این کودکان بلندگویی ندارند.نه در بودجۀ سازمانهای دولتی برای اینها بودجۀ خاصی وجود دارد و نه در برنامه ها و سیاستگذاریها . حتی برنامه ای که گذاشته می شود نادیده گرفته می شود مثلاً وزارت رفاه در سال ۸۴ آئین نامۀ خوبی داشت برای ساماندهی وضعیت کودکان کار که مسکوت ماند.”
برای پیشگیری از پدیدۀ کودکان کار و خیابان در سال ۸۴ هیئت وزیران مصوبه ای تدوین کرد که براساس این مصوبه حدود ۱۲ دستگاه و سازمان موظف شدند در ارتباط با کودکان کار و خیابان با سازمان بهزیستی همکاری کنند. اما به گفتۀ مسئولین سازمان بهزیستی تنها شهرداری و نیروی انتظامی با این سازمان همکاری کرده اند.به گفتۀ سرپرست سازمان بهزیستی استان تهران سازمان بهزیستی وظیفه دارد کودکی را که شهرداری شناسایی کرده است تحویل بگیرد و براساس شرح وظایفش خدماتی به کودک ارائه دهد. اما مشکل این است که ۷۰ درصد کودکانی که به بهزیستی تحویل می دهند، افغانی و پاکستانی هستند. از وزارت کشور هم نامه داده شده است که این کودکان را پذیرش نکنند.
داود هزاره عضو انجمن روانشناسی اجتماعی ایران یکی از دلایل اشتغال به کار کودکان افغان را عدم اشتغال به تحصیل این کودکان می داند و در این باره به “خبر” می گوید:” کودک کار مجاز حتی اگر خانوادۀ فقیری داشته باشد باز هم می تواند درس بخواند اما کودک غیرمجاز چون از امکان تحصیل هم محروم است برای رفع بیکاری حتی اگر نیاز شدید به کار نداشته باشد به کار در خیابان ، دستفروشی و دوره گردی مشغول می شود.البته در حال حاضر برای بچه های غیرمجاز که مشکل اقامت در ایران دارند از طریق سفارت افغانستان و با حمایت ایران به صورت مجوز دادن امکان تحصیل این بچه ها فراهم شده است.توسعۀ این مدارس خودگردان گام مثبتی است که می تواند بچه ها را از خیابان جمع کند و با مشغول کردن آنها در مدارس و فراهم کردن زمینۀ تحصیل آنها را وارد یک فرایند دیگری کند.”
فرشید یزدانی عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان نیز وارد کردن کودکان کار را به چرخۀ تحصیل یکی از راهکارهای کوتاه مدت برای حل این مسئله می داند و معتقد است: ” مهمترین راه اصلاح رویکردهاست.نگاه انسانی به این کودکان شاید بتواند راهگشاتر و گره گشاتر باشد.این کودکان حقوقی دارند حالا چه ایرانی ، چه افغانی و چه پاکستانی. به هر حال ما پیمان نامۀ حقوق کودک را قبول کرده ایم.نباید با نگاه پلیسی و یا جمع آوری مبلمان زشت شهری با این مسئله برخورد کرد.این مسئله برون ریز سیاستهای کلان اقتصادی است وقتی سیاستها به صورتی است که فقر و نابرابری ایجاد می کند بالطبع این مسائل را هم به دنبال دارد.”
داود هزاره عضو انجمن روانشناسی اجتماعی ایران دربارۀ شرایط روحی کودکان کار می گوید:”این بچه ها دچار اختلال رفتاری می شوند.چون مجبورند ادای بزرگسالانی را در آورند که باید هزینه های خانواده را تأمین کنند در حالی که بچه هستند و رفتاری که از خود نشان می دهند با آنچه که از یک بچه انتظار می رود متفاوت است.درست است که افراد متخصص دسترسی به این بچه ها ندارند ولی به نظر می رسد این بچه ها دچار افسردگی هم می شوند.علاوه بر این مشکلات بچه های افغان مشکل آوارگی و مهاجرت هم دارند که به شدت بهداشت روانی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. یک کودک سالم که در شرایط عادی زندگی می کند در شرایط پرخاشگری رفتار عادی از خودش نشان می دهد در حالی که کودک کار چون تعداد ناکامیهای بیشتری دارد رفتار پرخاشگرانه ی متفاوتی از خود نشان می دهد. ”
کم توجهی به وضعیت امروز کودکان کار اعم از ایرانی و غیرایرانی و دستفروشان و کودکانی که در کارگاههای نامناسب با کمترین دستمزدها مشغول به کار هستند با توجه به افزایش این کودکان در خیابانها و وضعیت نامناسب زندگی منجر به افزایش جرم و به دنبال آن افزایش مشکلات این افراد و جامعه در آینده ای نه چندان دور می شود ضمن اینکه چرخۀ معیوبی در پذیرش کودکان بوجود آمده است: کودک خیابان شناسایی می شود، مراحل اولیه پذیرش را انجام می شود و چون این کودکان اغلب خانواده دارند بهزیستی آنها را به خانواده هایشان تحویل می دهد، و بعد از مدتی دوباره این بچه ها به خیابان بر می گردند.
خبر انلاین