گذرا نگاهی به زندگی وآثارفیض محمد کاتب هزاره

1447 3

به فیض محمد کاتب هزاره لقب”بیهقی ثانی” و”پدر تاریخ معاصر افغانستان” داده اند.

بنا به گفته حاج کاظم یزدانی، ملافیض محمد مشهور به کاتب و هزاره به سال ۱۲۷۹هـ،ق در دهکده‌ای به نام زردسنگ واقع در قره باغ غزنی، چشم به جهان گشوده است.

از تحصیلات کاتب چندان اطلاعی در دست نیست همین قدر معلوم است که بعد از آموزش مقدماتی و محلی، رهسپار نجف می‌گردد و مدتی در آنجا به تحصیل پرداخته سپس به شهر لاهور می‌رود که آن وقت پاکستان نبوده یعنی در هند به تحصیلاتش ادامه می‌دهد، در کابل و قندهار هم به تحصیل پرداخته است. تحصیلات کاتب مسلسل و روی یک رشته خاص تحت نظر استادان مشخص صورت نگرفته بناءً چنین به نظر می‌رسد که کاتب از استعداد سرشار برخوردار بوده و آنچه را آموخته از تلاش، جدیت و مطالعه مداوم شخصی شان بوده یعنی در فراگیری دانش و آگاهی پیرامون و قایع جهان و روزگار حس کنجکا و گر مخصوص به خود داشته، همین کنجکاوگری کاتب باعث شد که او به تاریخ نگاری و ثبت وقایع بپردازد.
کاتب در صفحه ۱۱۴۹ سراج التواریخ از مولوی محمد سرورخان اسحاق زایی به نیکی یاد می‌کند، زیرا کاتب تحریر اقلیدس، خلاصه الحساب و شرح چغمنی را نزد او درس خواند و از دیگر کسانی که کاتب در مخصر شان درس خوانده معلوم نیست.
بنا به یاد آوری کاتب از پدرش، چنین بر می‌آید که نام پدرش سعید محمد و نام پدرکلانش خداداد بوده، در ضمن پدرکاتب ریاست و وکالت مردم «محمد خواجه» ناهور را داشته است.
به سال ۱۲۹۸ جنگ خونین میان شیعه و سنی در قره‌باغ غزنی در می‌گیرد در این زمان کاتب ۱۸ سال داشته و از نزدیک این جنگ خانمان سوز را دیده بود که جریان این حادثه غم انگیز را در آخر جلد دوم تحفه الحبیب نگاشته است.
در اثر این جنگ و فاجعه زندگی برانداز، چندین خانوار از مردم «محمد خواجه» زمین و قریه‌های شان را گذاشته با حال آواره به سوی «ناهور» فرار می‌کنند پدر کاتب نیز با خانواده و متعلقانش در آن میان بود، مزارع و تمام ملکیت این فراریان از دست رفته بود و در منازل شان مهاجمان جاگزین شده بودند، بنابراین آواره شدگان برای همیش در ناهور ماندگار شدند.
کاتب در اوایل جوانی سفر به هندوستان و ایران برای فراگیری دوره مقدماتی علوم شرقی کرده است و در آنجا بعضی از علوم را فراگرفته و سپس به شهر کابل مراجعت کرده چنان که ذکر شد، او پس از مدتی به لاهور می‌رود به احتمال قوی قسمت‌های بیشتر از سال‌های ۱۳۰۴ و ۱۳۰۵ را که قریب دوسال می‌شود در لاهور مشغول تحصیل و کسب علم بوده، اگر چه او به درجه تحصیلات‌اش اشاره‌ای ندارد با این هم می‌توان گفت که کاتب علاوه بر اتمام حد متداول علوم شرعیه در اکمال زبان و ادبیات غرب و تاریخ و نجوم و حساب نیز اهتمام ورزیده است و آشنایی با زبان‌های اردو و انگلیسی را ممکن در سفر لاهور کسب کرده باشد. و زبان عربی را در آموزش فراگرفته یعنی نتیجه آموزشی است که او در این رشته پرداخته است و زبان پشتو را در زندگی باهمی، با اقوام پشتون یاد گرفته است که محصول زیست باهمی است و هم محصول توجه و علاقه خود کاتب می‌باشد.
بدین ترتیب قسمتی از تحصیلات کاتب در قره‌باغ، قندهار، لاهور به پایان آمد و قسمت دیگر آن در کابل به فرجام رسید او در هنگام این دانشجویی، بیشتری از دانش‌های متداول آن روزگار را فرا گرفت، بنابراین جای‌ها و سال‌های تحصیلات کاتب را می‌توان به این گونه ارایه کرد:
در قره‌باغ ۱۲۸۵- ۱۲۹۷ قمری
در قندهار ۱۲۹۷- ۱۳۰۳ قمری
در لاهور ۱۳۰۴- ۱۳۰۵ قمری
در کابل ۱۳۰۵- ۱۳۱۰ قمری
با این هم بعضی از وقفه‌ها بنابه بروز خوادث در جریان تحصیل کاتب واقع شده ممکن مانع یا به تاخیر افتادن جریان تحصیل کاتب شده باشد، آنرا در نظر نگیریم بازهم مدت تحصیل او بیشتر از بیست سال را در بر می‌گیرد که زمان کمی نیست کاتب در این مدت یا در محضر استادان و در مدارس علمی و یا هم خودش با علاقه و تلاش شخصی‌اش به مطالعه و فراگیری علوم پرداخته است.
شامل شدن کاتب به عضویت دارالانشا و مجلس
کاتب علاوه بر مراتب علم و دانش ذکر شده، در هنر خطاطی و خوش نویسی نیز صلاحیت استادی داشت. نسخه‌هایی متعددی از قرآن را به خط زیبای خویش نوشت و چند جلد کتاب از تالیفات علمای گذشته را نیز به خط نستعلیق نوشته که تعدادی از آن کتاب‌ها تا کنون به جا مانده است بناءً یکی از دلایلی که کاتب به دربار راه می‌یابد و عضویت دارالانشا را حاصیل می‌کند، درایت و استعداد خاص کاتب در نویسندگی و خوش نویسی است.
ملا محمد سرور اسحاق زایی (استاد کاتب) این درایت و استعداد را در کاتب دیده بود که پیشنهاد شمول او را به عضویت دارالانشا و مجلس تالیف ارائه کرد.
قبل از این شمولیت کاتب وظیفه‌ای رسمی نداشت چنانکه از خلال نوشته هایش برمی‌آید، به سال ۱۳۰۳ هجری عضویت یک هیأت پنج نفری در امر مصالحه با ابراهیم سلطان پشه‌ِیی جاغوری را داشته که تمرد ورزیده بود و هیأت، قضیه او را به اصلاح رسانید و به سال ۱۳۰۴ هجری در جبهه «اندر» لباس جنگجویی را در برداشته است.
در مورد شمولش به وظیفه دفتر خاص به سال ۱۳۱۰هجری، او بیان می‌دارد که بنا به تعریف و پیشنهاد ملا محمد سرور اسحاق زایی به این ماموریت گماشته شد.
ماموریت‌های کاتب
پس از مرگ حبیب الله خان به سال ۱۳۴۷هجری، به وظیفه کاتب در دارالانشا و مجلس تألیف خاتمه داده شد و به دارالتالیف منتقل گردید به این معنا که ماموریت‌های دیگری نیز به کاتب محول می‌گردید که بیشتر در این ماموریت‌ها سلیقه‌های سیاسی در نظر بوده طوری‌که فضیلت کاتب مورد حسادت واقع می‌شد.
وقتی که کاتب از دارالانشا به دارالتالیف انتقال داده شد او در تهیه و تنظیم کتاب‌های درسی سعی لازم و ارزشمند به خرچ داد، افزون به ابراز نظر، راجع به کتاب‌های درسی، آثار دیگر را که از آن اداره برای چاپ آماده می‌شد نیز از نظر اهمیت موضوع و شکل نوشته و مسایل دستوری و ادبی بررسی می‌کرد و خودش نیز به نوشتن مقالات و کتاب می‌پرداخت، چنان که کتاب تاریخ متقدمین را در جریان کار در همین اداره تالیف و چاپ کرد.
کاتب در زمان امان الله چندگاهی در مکتب حبیبه معلم مقرر گردید که این تقرر به نوعی دورنگه داشتن کاتب از امور و تالیفات تحقیقی سیاسی بود اگر چه کاتب سهم خود را در تدریس فرزندآن زمان وطن ادا کرد و هیچگاه نظر تعصب برانگیز قدرت مندان را نسبت به خود در نظر نگرفت و طبق معمول هرکجای که مامور بود با صداقت به اجرای وظیفه‌اش می‌پرداخت.
چنانکه روشن است امان الله خان از ملا فیض محمد کاتب و تالیفات بزرگ او دل خوشی نداشت چون می‌ترسید که او در پرتو دانش و آگاهی‌ای که دارد ممکن است رازهای پوشیده‌ای را آشکار سازد لذا ساحه را برای دانش گستری او محدود ساخت و سمت معلمی را به او واگذار کرد و یک معلم تحت نظر، چه کاری می‌تواند انجام دهد این نظری است که حاج کاظم یزدانی در مقاله تحت عنوان «تحقیقی پیرامون زندگی دانمشند و مورخ مشهور افغانستان ملا فیض محمد کاتب» ابراز می‌دارد، اکثر محققین این نظر را در پژوهش‌های شان تایید می‌کنند.
مقامات وقت کاتب را بنابه مناسبت‌ های که از نظر خودشان اهمیت داشت موظف به اجرای امری می‌کردند، چنانکه مکاتب نظارت خارجه به امضای محمد طرزی، محفوظ در آرشیو ملی به این مطلب گواه اند: نامه مورخ ۱۳ دلو ۱۳۹۸ به امضای محمد طرزی از کاتب تقاضا شد که به روز پانزده دلو جهت مذاکره‌ای بعضی از مسایل به نظارت خارجه حاضر شود. نامه مورخ پانزده قوس ۱۲۹۹ به امضای محمد سرور یاور امان الله خان، از کاتب خواسته که به گلخانه ارگ حضور یابد که از او و یک نفر معلم در باب مساله کنیز، استفسار به عمل می‌آید.
نامه مورخ پنج دلو ۱۲۹۸ نظارت خارجه بیانگر این است که کاتب باهیاتی به غرض اجرای مسایلی به هزاره جات رفته و باید راپور اجراات خود را به حضور امان الله تقدیم کند.

اسناد یاد شده بیانگر این است که کاتب به گونه سابق طور ثابت در مجلس تالیف نبوده، با این وصف مقامات وقت، افزون بر امور فرهنگی و تاریخ نویسی در موارد گوناگون کاتب را به ماموریت گماشته است. این امر نشان می‌دهد که کاتب مسئولیت بسا امور را به خوبی انجام می‌داده و از طرف دیگر محبوبیت و فعالیت‌های اجتماعی کاتب را نیز نمایان می‌سازد اگر چه این مسئولیت‌ها به رضای کاتب صورت نمی‌گرفته ولی کاتب با حوصله مندی و صداقت به انجام آن مبادرت می‌ورزید، با آنکه می‌دانست مقامات از او به نفع خاص شان استفاده می‌نماید ولی برای آرامی وطن و منافع عام مردم از دیگر مسایل می‌گذشت.

ادامه دارد…

In this article

Join the Conversation

3 comments

  1. zay پاسخ

    hazara people most be proude of this great man of the history .

  2. Anwar ali 4rom Norway پاسخ

    from the past Hazara peoples was worked for them Country and maritrd for that we proude on all of great Hazara peoples

  3. shah mahmood jafari پاسخ

    salam dost aziz, awalan tashakur az in hama zahamat shabanaroza k mekashi, zimnan raje ba katib hazara bigam k au az mantaqe golku bud yani baqalam menawisim ( golkohi) taskakur