عصر فاجعه؛ به یاد قربانیان نسل‌کشی ارزگان

بخش دوم
سلیم شفیق، روزنامه‌نگار و پژوهشگر
چنانچه در بخش گذشته گفته‌ایم، بازهم به شکل خلاصه یادآور می‌شویم که عبدالرحمان در همدستی
با انگلیس و با توافق روسیه تزاری، تبعیدگاه خود در بخارا را ترک کرد. در حالی‌که مردم برای
مقابله با لشکریان انگلیس آماده بودند، او در نتیجه توافق پشت پرده با انگلیس‌ها وارد کابل شد.
چنانچه سال‌ها بعد، در بدل حمایت انگلیس‌ها از او برای رسیدن به تاج و تخت، معاهده دیورند را
امضا کرد؛ سندی که به زخم ناسور تبدیل شده و یکی از عوامل اصلی ناآرامی‌های چند دهه اخیر
در سرزمین امروزی افغانستان است. عبدالرحمان با اشارۀ انگلیس‌ها و به کمک مالی و نظامی
لندن، با زورِ سر نیزه، پایه‌گذار افغانستان مدرن شد. به این معنا، کشوری‌که دارای مرزهای
مشخص جغرافیایی ثابت گشت، در دوره عبدالرحمان ایجاد شد. هدف از این کار، جلوگیری از نفوذ
بیشتر روسیه تزاری، بزرگ‌ترین رقیب امپراتوری بریتانیا در آن دوران بود. اما انگلیس برای
رسیدن به این هدف خود، به کارگیری از هر وسیله‌ای را مجاز دانست. حتا اگر به بهای نسل‌کشی
و نسل‌زدایی کتله بزرگی از انسان‌های بی‌گناه انجام شود. در کنار دیگر قومیت‌های ساکن در این
جغرافیا، هزاره‌ها یکی از سرکش‌ترین‌ها بود و به سادگی حاضر نمی‌شدند به کسی باج دهند، اما
امیرعبدالرحمان به عنوان دست‌نشانده انگلیس، ناگزیر بود که از اربابش پیروی کند و ظاهراً
چاره‌ای جز این نداشت.
تا زمان عبدالرحمان، این جغرافیا به شکل ملوک‌الطوایفی اداره می‌شد. میرها بر سرزمین‌های
هزارستان، ترکستان، قطغن‌زمین، مناطق جنوب و شرق حکومت می‌کردند. البته برخی‌ها ممکن
است که شاهان پشتون را مجزا از این دایره بپندارند، اما اگر با دقت نگاه کنیم، در واقع جنگ‌های
قبیله‌ای و خان‌خانی میان افغان‌ها یا پشتون‌ها برای حاکمیت بر سر قبایل اگر بیشتر از دیگر
قومیت‌ها نبوده، کمتر نیز نبوده است.
به هرحال، عبدالرحمان برای برآورده‌کردن خواست اربابش، ناگزیر راه سرکوب را پیش گرفت.
سرکوب مردم و تصرف عُدوانی سرزمین هزاره به ویژه در دوره حکمرانی عبدالرحمان بیش از
دیگران بوده، هر چند کمابیش پیش و پس از او نیز وجود داشته و هنوز ادامه دارد. اما برای دانستن
این مسأله نیاز است، کمی به گذشته بر گردیم. در نسخه آنلاین دانشنامه ایرانیکا، در مطلبی راجع به
هزاره‌ها به قلم چندین پژوهش‌گر، از جمله اِلساندرو مونسوتی استاد مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی
انستیتوت مطالعات عالی بین‌الملل و توسعه ژنو، در سوئیس، آمده که امپراتوری‌های بزرگ و
قدرتمندی تا قرن شانزدهم در منطقه حضور داشتند، اما هیچ‌کدام تلاش نکردند تا سرزمین و مردم
هزاره‌ را زیر سلطه خود درآورند، از جمله صفوی‌های ایران، اوزبیک‌های آسیای میانه و
مغول‌های هند. ولی پس از قدرت‌گیری افغان‌ها در نیمه‌های قرن هجدم این روند تغییر کرد و
هزاره‌ها هدف فشار دوامدار پشتون‌ها قرار گرفتند و وادار شدند تا سرزمین‌های حاصل‌خیز خود
در وادی ارغنداب و هلمند را ترک کنند. دوست‌محمدخان تنها کاری‌که علیه هزاره‌ها کرد،
جمع‌آوری مالیات از مردم بامیان بود، اما دوره سیاه هزاره‌ها با تخت‌نشینی عبدالرحمان آغاز شد.
خیلی‌ها به مقاومت و سرکوب نورستانی‌ها، شینواری‌ها و غلزایی‌ها در این دوران اشاره می‌کنند
و به این ترتیب می‌خواهند بگویند که تنها هزاره‌ها نبودند که ستم عبدالرحمان را متحمل شدند، اما
این نکته را به قصد نادیده می‌گیرند که در هیچ‌یک از قیام‌های دیگر، نسل‌زدایی، کوچ اجباری، به
کنیزی و برده‌کشی و غصب سرزمین مردم، آن‌گونه که در مورد هزاره‌ها اتفاق افتاد، رخ نداد.
نخستین برخورد قهرآمیز میان حکومت عبدالرحمان و هزاره‌ها، هنگام قیام محمداسحاق، پسرکاکای
عبدالرحمان رخ داد. در سال ۱۸۸۸ بسیاری رهبران هزاره‌های شیخ‌علی در دره غوربند به

شورش والی بلخ پیوستند. عبدالرحمان سیاست تفرقه‌افکنی میان هزاره‌های شیعه و سنی را در دره
ترکمن در پیش گرفت و به این ترتیب هزاره‌ها به جنگ مذهبی داخلی درگیر شدند و سپس از طرف
نیروهای حکومت کابل سرکوب. در پی این رخداد، تخم کینه هزاره‌ها در دل امیر کابل جوانه زد و
با گسترش حاکمیت خود بر سرزمین هزاره‌ها، انواع ستم را بر آنان روا داشت، از جمله وضع
مالیات سنگین، خلع سلاح، غارت روستاهای تصرف‌شده، اسارت و کشتن امیران و بزرگان و
اشغال بهترین زمین‌های هزاره و واگذاری آن به کوچی‌های افغان. این سیاست سبب شد تا حکومت
کابل در پیش هزاره‌ها بی‌اعتبار شود و کم‌کم مخالفت در میان مردم ریشه بدواند. بزرگ‌ترین
خیزش هزاره‌ها در سا ل۱۸۹۲ هنگامی رخ داد که به نوشته سیدعسکر موسوی، عامل اصلی آن
تجاوز ۳۳ سرباز افغان بر یک زن پهلوان هزاره بود. آنان دستان این مرد را بسته و در برابر
چشمانش بر زن او تجاوز کردند. وابستگان قربانی، همه عاملان این جنایت را کشتند، به فرماندهی
نظامیان حمله کرده و اسلحه مصادره‌شدۀ خود را بازپس گرفتند. پس از این حادثه، عبدالعظیم بیگ،
میرِ هزاره‌های دایزنگی که پیشتر به حکومت کابل پیوسته بود، شورش کرده و به قیام‌کنندگان
پیوست و خیزش به اکثر سرزمین هزاره گسترش یافت. به روایت سراج‌التواریخ، نوشته فیض‌محمد
کاتب هزاره، برای سرکوب این قیام، عبدالرحمان نیروی ۴۰هزار نفری حکومتی، شامل ۱۰هزار
سواره‌نظام و حدود ۱۰۰هزار لشکر ایلجاری قبایلی عمدتاً کوچی‌های افغان را بسیج کرد. او با
کافرخواندن هزاره‌‌ها، توانست نیروهای قبایلی را بسیج کند و در کنار آن وعده داد تا زمین
هزاره‌ها را به آنان توزیع می‌کند.
ماه‌های جولای و اگست سال ۱۹۸۲، روزهای بسیار بدی برای هزاره‌ها بود. لشکریان حکومتی
عبدالرحمان و قبایل که علیه هزاره‌ها بسیج شده بودند، از هر طرف به سوی ارزگان، مرکز مقاومت
هزاره‌ها هجوم آوردند. به روز ۱۲ ماه اگست ۱۸۹۲، نایب‌السطلنه، یا نماینده حکومت بریتانیا در
هند، در گزارش خود به لندن از شرایط نگران‌کننده در مملکت هزارستان یاد کرده است. در متن
تلگراف او آمده که بنابر یادداشت جِمیز براون، فرمانده نیروهای انگلیسی در بلوچستان، شورش و
قیام سراسر کشور هزاره را دربر گرفته. بر اساس برآوردهای این افسر انگلیسی، در آن زمان حدود
۱۶هزار نیروی منظم دولت افغان و ۲۰هزار لشکر ایلجاری یا قبایلی افغان علیه مملکت هزاره بسیج
شده بودند. او پیش‌بینی کرده بود که با پایان فصل برداشت محصول، شرایط بدتر خواهد شد و
لشکریان قبایلی بیشتری به جبهه جنگ مردم علیه هزاره می‌‌پیوندند. در این گزارش تأیید شده که
امیر عبدالرحمان، به لشکریان افغان قول داده که سرزمین هزاره را بین افغان‌ها تقسیم کند. با وجود
نگرانی نماینده انگلیس از بدتر شدن شرایط در زمستان، لندن هیچ فشاری برای جلوگیری از
نسل‌کشی هزاره‌ها بر عبدالرحمان وارد نکرد. به این ترتیب، ماه سپتامبر سیاه برای هزاره‌ها از
راه رسید و به روز ۲۵ سپتامبر ۱۸۹۲، مرکز مقاومت هزاره‌ها از هم پاشید و لشکر عبدالرحمان
خان اعلام پیروزی کرد.
هرچند جنگ علیه سرزمین هزارستان در دهه ۱۸۹۰ شدت بیشتر یافته بود، اما هزاره‌ها پیش از آن
نیز در معرض ستم‌گری‌های حکومت کابل قرار داشتند. از جمله میرهاشم، خبرنگار بریتانیایی، در
سوم جنوری۱۸۸۵ نوشته است که هزاره‌های میان‌نشین، هدف حملات افغان‌ها قرار گرفته‌اند. در
گزارش او آمده که یک لشکر پیاده‌نظام با دو قاطر حامل اسلحه، برای سرکوب هزاره‌ها به
میان‌نشین فرستاده شدند، اما از آنجا که سران قیام به کوه‌ها پناه برده بودند، لشکریان حدود ۱۵ قلعه
هزاره را به آتش کشیده و حدود ۸۰ مرد و کودک را نیز به قتل رساندند. در کنار آن ۴۰ زن و
کودک را اسیر گرفته و به مرکز حکمرانی بردند. البته منطقه میان‌نشین در آن زمان بخشی از
ارزگان بود و اکنون یکی از ولسوالی‌های قندهار است. اطلاعات مربوط به یادداشت‌های این
خبرنگار در نامه‌های حکمران بلوچستان به وزیر خارجه هند بریتانیایی ثبت شده که زیر عنوان
یادداشت‌های قندهار در آرشیو ملی بریتانیا موجود است و محمدگلزاری آن‌ها را استخراج و

بازخوانی کرده است. در سال‌های بعدی، ناآرامی‌های ناشی از بدرفتاری و ستم حاکمان افغان در
مناطق گیزاو، تِرین و سایر سرزمین‌های هزاره نیز گزارش و ثبت شده است.
پس از شکست کامل هزاره‌ها، مردان، زنان و کودکان هزاره که از کشتار جان به در برده بودند،
در بازارهای برده‌فروشی کابل، قندهار و خارج از محدوده حکمرانی امیر عبدالرحمان، از جمله هند
به فروش رفتند. یکی از مشهورترین این افراد، گل‌بیگم، دختر غلام‌حسین یکی از میرهای هزاره
است که همراه با خانواده‌اش با اسارت می‌رود. سرگذشت او در رُمانی زیر عنوان «دختر وزیر،
زیبای هزاره» به قلم لیلیاس هِمیلتون، طبیب دربار عبدالرحمان به تصویر کشیده شده که در آن با
جزییات شرح داده می‌شود که بر هزاره چه رفته است. در بخش‌های بعدی، ابعاد دیگر این
نسل‌کشی بزرگ را واکاوی خواهیم کرد.
نسخه ویدیویی این نوشتار در اینجا
منابع:

http://www.infogalactic.com/info/Hazaras#Second_uprising
https://books.google.com/books?id=cp1YDwAAQBAJ
https://www.academia.edu/40786500
https://www.bolaq.org/2022/05/hazara-genocide-in-afghanistan-1892-1901/
https://iranicaonline.org/articles/hazara-2
http://iranicaonline.org/articles/hazara-1
https://tribune.com.pk/story/267225/who-are-the-hazara/
‘Abd al-Rahman Khan, Amir of Afghanistan, d. 1901; Muhammad Khan, Sultan
https://www.aljazeera.com/features/2014/3/21/afghan-hazaras-new-life-in-
indonesia

https://www.etilaatroz.com/122166/war-and-migration
https://www.britannica.com/topic/Hazara
https://www.dawn.com/news/1405766
Ibrahimi, N. 2017. The Hazaras and the Afghan State: Rebellion, Exclusion and
the Struggle for Recognition
https://books.google.com.tr/books?id=qxEfDAAAQBAJ&printsec=frontcover&
source=gbs_ge_summary_r&cad=0#v=onepage&q&f=false
P. J. Maitland, “The Hazáras of the Country Known as the Hazár-aját, and
Elsewhere,” Afghan Boundary Commission Report IV, Simla, 1891, pp. 277-
۴۵۰.
L. Hamilton, A Vizier’s Daughter: Tales of the Hazara War, London, 1900.
M. H. Kakar, The Pacification of the Hazaras of Afghanistan, New York, 1973.
S. A. Mousavi, The Hazaras of Afghanistan:An Historical, Cultural, Economic
and Political Study, Richmond, 1998.

https://morningstaronline.co.uk/article/f/hazaras-afghanistans-oppressed-
minority

https://www.hazara.net/2004/02/kandahar-diaries1884-1886

In this article

Join the Conversation