اسد بودا
«همه کشته میشویم»؟
هر بار وقتی مردم هزاره موضوع کشتار هدفمند قرار میگیرند و قتل عامی رخ میدهد، شمار زیادی از همسرزمینهای ما بهجای همدلی و مشارکت در فهم ماجرا، این بحث را برجسته میکنند که «همه کشته میشویم. تروریست قوم و مذهب نمیشناسد». این ذهنیت بیرحم، بدوی و «همه قاتل و همه مقتول پنداری» نسبت به شر، بیان فراگیری است که دولتِ قومی و بافتِ اجتماعی طالبخیز، هر حادثهی را در این چارچوب فرمول بندی میکنند. همه میدانیم که هدف اصلی حتا همدلی با قربانیان خود شان نیست، شانه خالی کردن از به دوش گرفتن مسئولیت شر است، «توزیع برابرِ جنایت» و برجسته سازی این کج بحثی که همهی اقوام این سرزمین همسان قاتل و مقتول و در ارتکاب شرارتها و جنایتها سهم همسان دارند.
درست تر اما آن است که این کلیشهیِ کاذب «همه کشته میشویم» را رمز زدایی کنیم. آیا همه کشته میشویم به این معناست که طالبان خاستگاهِ قومی و اجتماعی ندارد و همانگونه که تروریست هایی از جنوب الله اکبرگویان، کودکان بیگناه را در مدارس و مکاتب به خاک و خون میکشند، اقوام غیر پشتو زبان از کابل و بامیان و مزار و هرات به کمر خود بمب می بندند و شهروندان پشتوزبان را در جلال آباد و لوگر و دیگر مناطق جنوب به خاک و خون میکشند؟ آن تروریست که «همه را میکشد» در کجا زندگی میکند؟ بافت اجتماعی طالبخیز کجاست و طالبان در کدام بافتهای اجتماعی پناه گزیدهاند؟ چرا در مناطق پشتون نشین خیزش اجتماعی در برابر طالب وجود ندارد؟ کدام مردم در جهان برای طالب دادخواهی میکنند و چرا دولت هزاران طالب زندانی را آزاد کرد؟ اساسا چگونه ممکن است طالبان بدون حمایت قومی و مردمی به قدرتی بزرگتر از دولت بدل شود؟
اگر معیار «همهکشی» این باشد که طالبان در مناطق پشتون نشین نیز شهروندان را می کشند، در این صورت باید پرسید این «همه» از نظر کمی چقدر است؟ آیا شمار قربانیان در مناطق پشتون نشین بیشتر از عساکر«طالبان» است و به صدها هزار شهروند میرسد؟ آیا حمایت اجتماعی از شهروندان قربانی طالب در میان پشتو زبان ها، قدرتمند تر از حمایت اجتماعی از طالبان است؟ لشکرکشی هزاران نفری طالب و لابی گریهای دولتی سیاسی برای گروههای ترور را به چشم سر میبینیم ولی آیا دیده ایم که مردم مشرقی و جنوبی به خیابانها و میدانها سرازیر شوند و علیه طالب قیام کنند؟ اگر چنین چیزی وجود ندارد، باید این «همه» روشنتر شکافته شود. این چه منطقی است که لشکر صدها هزار نفری طالب، نمایندهی همهی پشتونها محسوب نمیشوند و ربطی به پشتونها ندارند ولی قربانیان پشتو زبانی که یک صدم لشکر طالب نیستند، نمایندهی «همه» ی پشتونها هستند؟ آیا برداشت طالبانیتر از فرمول کاذب «همه قاتل و همه مقتول»هم وجود دارد که اغلب پشتوزبانهایی ما مدام به آن دامن میزنند؟
رویکرد نژاد باورانهای تعمیمِ جرم مجرم به قربانی و «مقتول پنداری قوم حاکم» آشکارا گمراه گننده است و حقایق را وارونه نشان میدهد. دردناک است که وضعیتِ اضطراری مردم هزاره نه تنها به رسمیت شناخته نمیشود، بلکه انکار و در تراز منازعاتِ درونقومی میان پشتونها فروکاسته میشود. ما با وضعیتی گیجکنندهی مواجه ایم. در یک طرف قوم حاکم قرار دارد که در برابر انسانیشدن وضعیت و توزیع برابر منابع کمیاب به شدت لجاجت میکند، در سوی دیگر گروههایی که دیدگاه روشنی از از خواستهای سیاسی و تاریخی شان ندارند و به عنوان مؤیدانِ فرمول کاذب «همه قاتل و همه مقتول، در وضعیت خشونت بار و نا به سامان استحاله شدهاند. این همه «همه کشته میشویم» اما باید واکاوی و رمز زدایی شوند. پرسش این نیست که تروریست همه کش است یا نیست، پرسش این است که «همهکُشان» چه کسانیهستند؟ خاستگاه زبانی و فرهنگی آنها چیست و در کدام بافتهای اجتماعی و هویتی ریشه دارند؟ دقیقا با پرسش از هویتِ جمعی و تاریخی همهکشان است که میتوانیم جلاد و قربانی و قاتل و مقتول را از هم تفکیک کنیم و بفهمیم فضاهای اجتماعی شرارتخیز کجاست و در برابر این همهکشان چه رویکردی اتخاذ کنیم. تروریست در هرکجای عالم ریشهی قومی و مذهبی دارد و با بسیجسازی نیروی قومی و مذهبی برای از بینبردن اقوام و مذاهب دیگر میجنگد. بدون در نظر گرفتن این واقعیت هر طرحی سیاسیایِ ناکام است و دور باطل کشتار ادامه خواهد داشت.