داکتر محمد امین احمدی
کشتار جمعی هزارهها و در مواردی جامعه شیعه در کلیت خود، در فجیعترین شکل آن هم چنان ادامه دارد. کانون این کشتارها به گروه نام نهاد داعش نسبت داده میشود. اما در حلقه دیگر، طالبان در طی این سالها در کشتار غیر نظامی هزاره در نقاط مختلف افغانستان، دست داشته است. نوع این کشتارها توسط طالبان به گونه¬ای است که رابطه معنی¬دار میان طرز تفکر طالبان که مبتنی بر خشونت، نفرت و تبعیض است و این کشتارها دیده میشود. نیروهای دولتی نیز در قبال غیر نظامیان هزاره در پیان سال گذشته در هرات و بهسود، کارنامه بدی از خود بر جای گذاشتند. اگر این بی رحمی¬ها را در کنار کشتارهای وسیع هزاره¬ها در اواخر قرن نوزده میلادی و ستم تاریخیای که در امتدادا آن کشتار برای سالها علیه این جامعه در افغانستان اعمال میشد، قرار دهیم، حاکی از سطح وسیع بی رحمی سیستماتیک علیه این مردم است که در عمق فرهنگ و سیاست افغانستان ریشه دارد.
این سطح و گسترده از بی رحمی علیه جامعه هزاره به این معنا و مفهوم است که گروه قومی هزاره به دلایل مذهبی و نژادی در معرض حذف سیستماتیک فیزیکی، خشونت و تبیعیض کسترده و عمیق است. در این فرایند از خشم و نفرت، کودکان مکتب و حتی نوزاد چند ساعته این مردم مصونیت ندارد، زایشگاه، و کودکان در حال خروج شان از مکتب، یک هدف مهم نظامی محسوب میشوند. پرسش مهم اکنون این است که برای محافظت از این جامعه چه باید کرد؟
روان عمومی جامعه قربانی به صورت طبیعی به سوی واکنشهای خشونتبار کشیده میشود و اگر این زخم عمیق درمان نشود، ممکن است رادیکالیزم ویرانگری از آن متولد شود که بهای سنگین را بر جامعه و دولت افغانستان، منطقه و جهان تحمیل کند، که البته قربانی نخست آن خود قربانیان خواهد بود، فرصت پیشرفت و زندگی انسانی را که در آن از خود استعداد نشان دادهاند خواهد گرفت. بنابراین باید دید چه راهکارهای غیر رادیکال برای محافظت از این جامعه وجود دارد؟
فکر میکنم در قدم نخست لازم است که از سوی دولت افغانستان و جامعه جهانی گروه قومی هزاره به عنوان گروه در معرض حذف و خشونت سیستماتیک به رسمیت شناخته شود. به لحاظ حقوقی، اخلاقی و سیاسی دولت افغانستان و جهان موظف است که از چنین جامعهای محافطت به عمل آورد و یک مبارزه جدی فرهنگی، سیاسی و حقوقی علیه این بیرحمی و تبعیض گسترده و عمیق علیه اعضای این جامعه، توسط جامعه جهانی، دولت و مردم افغانستان ساماندهی شود. این جانب در دوحه این ایده را مطرح کردم همانگونه که دفاع از حقوق زنان در صدر برنامهها و سیاستهای جهانی قرار دارد، دفاع از هزارهها نیز به عنوان یک گروه قومی در معرض حذف و خشونت، یک وظیفه جهانی شناخته شود. این مطلب در اعلامیههای بین المللی از جمله در اعلامیه اجلاس جینیوا که سال گذشته تشکیل شد، به صورت واضح منعکس شود. اما تلاش و کوشش این جانب به دلایلی به جایی نرسید. اما اکنون طرح این مسئله، گذشت ناپذیر شده است.
در راستای اجرای این مسئولیت جهانی، که از آن تحت عنوان مسئولیت برای محافظت (R2P) یاد میشود، اتخاذ سه استراتیژی ذیل میتواند مفید و موثر باشند:
(۱) نخست وظیفه ذاتی دولت افغانستان است که با تمام قوا از این مردم محافظت کند. معاون اول رئیس جمهور در زمانی که مسئولیت رسمی نداشت به جامعه هزاره پیشنهاد کرده بود که راه محافظت خودی را برای این مردم با استفاده از تکنیکهای استخباراتی در اختیار آنان قرار می دهد و اکنون که مسئولیت رسمی دارد بهتر میتواند این آرمان انسانی را در آورده سازد.
(۲) جامعه جهانی از ابزارهای سیاسی ، اقتصادی و نظامی که معمولا در راستای اصل محافظت از یک گروه در معرض حذف و خشونت استفاده میشوند، برای محافظت از این جامعه استفاده کند.
(۳) دولت و جامعه جهانی جامعه هزاره را در دفاع از خودشان به شکل مناسب این جامعه را تقویت و حمایت کند تا بتواند در چارچوب امنیت ارزشهای بین المللی از خود دفاع کند.