استاد حفیظ شریعتی سحر
فرمانده مقاومت در بهسود، غریب بچه هزاره بود که از تاختوتاز طالب و کوچی به تنگ آمده بود و با چند تن از یارانش، تلاش کرده بود که جلوی کشتار، قتلعام، گروگانگیری، تاختوتاز و وحشتآفرینی آنان را بگیرد. او نه توان ارتباط گرفتن با استخبارات منطقه را داشت و نه برای ایران، سپاهپاسداران و گروه فاطمیون اهمیت داشت که او را حمایت میکردند و نه ایشان توان زدن چرخبال را داشت. سربازی که تصمیم گرفته بود جای نبود نظامیان دولتی را پر کند که به دولت اعتماد کرده بودند و اسحلهشان را با دلخوشی تحویل داده بودند. او میدانست که دولت و نظامیان خارجی هیچگاه از هزارهها حمایت نمیکنند تا در مسیر جلریز سر بریده و به گروگان گرفته نشوند. او میدانست که وقتی کوچیان مسلح با سلاح ثقیله به قریه آنان میآیند و زمینهای کشتشده آنان را پایمال میکنند، دولت خم به ابرو نمیآورد که تشویق هم میکنند که امیر عبدالرحمان تمام هزارستان را به کوچیان بخشیده است. اینگونه بود که او تفنگ گرفته بود که از حقحیات انسانی مردمش به صورت ابتدایی دفاع کند.
اشرفغنی همین را برنتابید، لشکر کشید و فرمانده را دو قدم آن طرف به درون دره راند که فردا دوباره برگردد. این لشکرکشی هیچ سودی برای اشرف غنی نداشت جز این که:
- نسل جوان، آگاه و خسته از بیعدالتی، تبعیض، تعصب و ستم این مردم به یک چگوارا نیاز داشت که باید آفریده میشد که اشرفغنی کمک کرد و حالا آفریده شده است.
- اشرفغنی، در ذهن بسیاری از مردم افغانستان و به ویژه هزارهها، دیگر رئیس جمهور نیست؛ بلکه دقیق امیرعبدالرحمان است و یارانش هیچگاه در ذهن هزارهها سفید نخواهند شد. سیاه، تلخ و غیرقابل تحمل خواهند ماند.
- لشکرکشی به بهسود باعث بیداری، آگاهی و اتحاد هزارهها و اقوام تحتستم شد و اینان دانستند که هیچ تفاوتی میان جمهوریت غنی و امارت طالبان نیست.
- بهسود باید اتفاق میافتاد تا هزارهها برمیخاستند و برای فردایی که تلختر خواهد بود، آمادگی میگرفتند.
- رویداد بهسود کمک کرد که هزارهها مرز منطقه، حزب و گروه را عبور کنند و در مرز یک هزاره و انسانعدالتخوا بیستند.
- لشکرکشی به بهسود نشان داد که طالب و فاشیسم هیچ تفاوتی ندارد؛ ولو یکی نرم و دیگر سخت عمل کند.
- رویداد بهسود باعث بیداری اقوام تحتستم افغانستان شد.
- رویداد بهسود باعث شد که چهره واقعی انسانها و نیت پنهان آنان آشکار شود.
اگر رویداد بهسود باعث این همه خوبی شده باشد، جای نگرانی نیست. این فرمانده نه فرمانده دیگر راه را پیش میبرد؛ چون راه پیدا است. فرمانده هم بدون شک چند روز بعد دو قدم آن طرف با تفنگ بر شانه دیده خواهد شد.
پس مخته نکنیم و از این زاویه به رویداد بهسود نگاه کنیم.
یاهو!