قتل عام هزاره ها در افغانستان

پس از دهه‌ها جنگ، پلیس افغانستان دیگر حساسیت خود را نسبت به دیدن کشتار از دست داده است. به تازگی، یک گشتی پلیس در منطقه خاص ارزگان از ولایت ارزگان در شمال قندهار، تصادفا با منظره‌ای دهشت‌بار روبرو شد که خود می‌تواند کابوس‌های بسیاری را حتی در میان کارکشته‌ترین پلیس‌ها برانگیزد.

روز جمعه، ۲۵ ژوئن ۲۰۱۰ (۴ تیر) محمد گلاب وردک، از مقامات ارشد پلیس افغانستان گفت، گشتی تحت امر او اجساد ۱۱ مرد را در حالی یافته که سرهای بریده آنان در کنار جسدهایشان قرار داشته است. آرایش دقیق سرهای بریده در کنار اجساد، حتی وحشت این پلیس‌های کارکشته را برانگیخت. این کشتار، رد و امضای قاتلین زنجیره‌ای – یا نیروهای طالبان – را بر پیشانی داشت.

در واقع، نیروهای پلیس افغان در زمان مشاهده اجساد از کیستی قاتلین خبر داشته‌اند، چرا که تمامی کشته شدگان از قوم هزاره و از شیعیان بوده‌اند.

وردک می‌گوید:” کار، کار طالبان است. طالبان، چون آن‌ها شیعه بوده‌اند و از قوم هزاره، سرهایشان را بریده‌اند.”

اتفاق، اتفاق تازه‌ای نیست. سالیان سال است که طالبان به شکلی نظام‌مند به کشتار شیعیان افغان که اکثرشان از قوم هزاره‌اند، مشغول است. هزاره‌ها که سومین قوم بزرگ افغان را تشکیل می‌دهند، فارسی زبانند و شیعه.

زمانی که طالبان در دهه ۹۰ میلادی کنترل افغانستان را در اختیار گرفت، هزاره‌ها نه تنها با سرکوب گسترده که با کشتار و نابودی مواجه شدند.

یکی از ناشناخته‌ترین این موارد در سال ۱۹۹۸ و در زمان حمله طالبان به شهر مزار شریف که جمعیت کثیری هزاره در خود دارد، رخ داد. به شهادت ناظران بین‌المللی و گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر (که پس از تحقیقات، گزارشی را نیز در این زمینه گردآورد) طالبان در عملیاتی خونبار، به شکلی نظام‌مند ۸۰۰۰ تن از مردم مزار شریف را به قتل رسانده ‌است.

شاهدان می‌گویند، صبح روز ۸ اوت ۱۹۹۸، طالبان پس از ورود به مزار شریف، با تیربارهای سنگین خود که بر وانت‌های آنان سوار بوده، مردم را به رگبار بسته‌اند. هر کس که دست برقضا در خارج خانه بوده، آماج گلوله‌های آنان قرار گرفته است. لحظاتی بعد، خیابان‌های مزار شریف خونین و سینه‌ها گلگلون بوده است. بوی عفن اجساد از هم پاشیده و مگس‌زده، در تف گرمای خفقان آور مزار، طاقت از کف می‌ربوده است. اجساد، پیش از آن که طالبان اجازه تدفین دهد، به مدت شش روز، پوسیده در آفتاب، بر کف خیابان‌ها رها بوده‌اند.

روز اول اگر کابوس بود، روز دوم را می‌توان به وصف دانته در باب یکی از درکه‌های دوزخ تشبیه کرد. در روز دوم، طالبان جستجوی خانه به خانه مردان هزاره را آغاز کردند. هر که را می یافتند، بالمآل به قتل می‌رساندند. شاهدان عینی می‌گویند، اکثر قربانیان را به گلوله بسته اما برخی را نیز سر بریده اند.

براساس شواهد عینی، سپس طالبان صدها تن را جمع کرده و سوار کانتینرهایی کرده‌اند، مگر در آن گرمای سوزان تابستان از گرما خفه شوند. در جریان این عملیات، هر هزاره‌ای را، چه زن، چه مرد، چه کودک، که زنده می‌یافتند، تیرباران می‌کردند. بسیاری از زنان و کودکان و سالخوردگان در حال فرار از شهر، که خود به دام مرگی بدل شده بود، تیرباران شدند.

یک شاهد عینی نقل می‌کند که طالبان، کودکان را پس از کشتار والدین‌شان، در کانتینرها می‌چپانده و به محل نامعلومی منتقل می‌کرده‌اند. سن وسال، جنسیت و نقص و ضعف جسمانی برای طالبان معنایی نداشته، طالبان حتی هیچ مصونیت دیپلماتیکی را به رسمیت نمی‌شناخته‌اند.

سازمان دیده‌بان حقوق بشر در گزارشی آورده است، افراطیون طالبان حتی وارد سفارت ایران در مزار شریف شده و ۱۰ دیپلمات و یک روزنامه نگار ایرانی را به گروگان گرفته و سپس به قتل رسانده‌اند.

کشتار مزار شریف، به هیچ روی یک حادثه منفرد نبود. چندین مورد پاکسازی قومی دیگر نیز در دوره حاکمیت طالبان در افغانستان رخ داد.

برخی از این فجایع توسط سازمان‌های متعددی از جمله دیده‌بان حقوق بشر ضبط و ثبت شده ‌است. فجایع دیگری نیز قطعا از نظر پنهان مانده‌اند؛ چنان چه پس از سقوط طالبان، چندین گور دسته جمعی کشف و شناسایی شدند.

هرچند رخ‌داد ۱۹۹۸ مزار شریف میلادی برجسته می‌نماید و در این تاریخ است که طالبان از پس پرده بیرون می‌آیند و به روشنی دیدگاه‌ها و تمایلات خود را به اجرا می‌گذارند.

ملا نیازی طالبان، فرماندار ولایت مزار شریف که چنین قتل‌عامی را هدایت کرده بود و گفته می‌شد خود قربانیان را برای مرگ در کانتینرها انتخاب کرده است، به طور مستقیم هزاره‌ها را “کافر” خواند و همه آن‌ها را به مرگ تهدید کرد مگر آن‌که مذهب شیعه را به کناری گذارند و به “اسلام” – که از نظر او شاخه‌ای از مذهب سنی به روایت طالبان بود – روی‌آورند. او در یکی از سخنرانی‌های بی‌پرده خود که از سوی بازرسان بین‌المللی ضبط شد، گفته بود، “هزاره‌ها مسلمان نیستند بلکه شیعه هستند. آن‌ها کافرند. هزاره‌ها این‌جا نیروهای ما را کشتند و ما باید آن‌ها را بکشیم … اگر وفاداری خودتان را نشان ندهید، خانه‌هایتان را به آتش می‌کشیم و شما را می‌کشیم. یا اسلام را می‌پذیرید و یا افغانستان را ترک خواهید کرد … هر کجا که بروید شما را خواهیم گرفت. بالا هم که بروید، ما شما را به زیر خواهیم کشید؛ اگر در اعماق زمین نهان شوید، از موهایتان گرفته و شما را بیرون خواهیم آورد.”

باید تاکید کرد که چنین دیدگاه‌هایی تنها به نیازی اختصاص نداشت و دیگر رهبران طالبان نیز با چنین نگاهی موافق بودند.

مولوی محمد حنیف، یکی دیگر از فرماندهان طالبان جمعی ۳۰۰ نفره را در مسجدی خاص گرد آورد و به آن‌ها گفت که سیاست این جماعت “از روی زمین محو” کردن هزاره‌هاست.

چنین سخنانی را نباید فقط به عنوان “پیام نفرت” گروه‌های تندرو به شمار آورد زیرا طالبانی‌ها در عمل نیز همین گونه رفتار می‌کردند. چنین بیانیه‌هایی با کردار کسانی چون ملا موسی، رییس به ظاهر امور بهداشت عمومی طالبان به طور عملی اجرا می‌شدند. او روزی به یکی از بیمارستان‌ها می‌رود و با هزاره‌های بیمار ملاقات می‌کند اما روز بعد، به گفته یکی از پزشکان حاضر در این بیمارستان، با گروهی مسلح بازمی‌گردد و تمامی هزاره‌ها و خانواده‌هایشان را که برای عیادت آمده بودند، به گلوله می‌بندد.

از آن‌چه تاکنون به دست ما رسیده است معلوم می‌شود که چنین مواردی، مادامی که طالبان بر مسند قدرت بود، در سراسر افغانستان به وقوع پیوسته است. هنگامی که این گروه از قدرت سرنگون شد، کشف تعداد بسیار زیادی گورهای دسته‌جمعی مملو از اجساد بی سر، متخصصان را به این حقیقت رهنمون کرد رفتارهای خشونت‌بار بیشتری رخ داده است؛ هرچند بسیاری از کشته‌شدگان بدون هویت هستند و بسیاری از گورهای دسته‌جمعی نامکشوف مانده است.

اگر قصابی‌های دهه ۱۹۹۰ به همان دوره زمانی محدود می‌شد، آن را رخ‌دادی غم‌بار به حساب آورده و به بایگانی روی‌دادهای خشونت‌بار می‌سپردیم؛ اما در کمال تاسف این موضوع تنها به گذشته مربوط نمی‌شود. با توجه به آن‌چه که گشتی‌های نیروهای انتظامی افغان برملا کرده‌اند، طالبانی‌ها یک بار دیگر روی‌کرد قدیمی خود را از سر گرفته‌اند – یعنی سلاخی مردم به دلایل قومی یا مذهبی، به ویژه اگر آن‌ها شیعه‌های هزاره‌ای باشند.

اگرچه ناتو تحت رهبری امریکا در سال ۲۰۰۱ تهاجم خود به افغانستان را آغاز و به ظاهر طالبان را از قدرت به زیر کشاند، اما از آن زمان تاکنون، شبه نظامیان دوباره گردهم آمده، قدرت گرفته و بخش‌هایی از کشور را در اختیار خود درآورده‌اند. با نگاهی به گذشته در میابیم که تنها توانمندی نیروهای ائتلافی، ایجات افتراق موقت در این گروه بوده است.

هرچند در کمی کمتر از یک دهه، ناتو تمامی تلاش خود را بکار بست تا افغانستان را از نیروهای طالبان پاک کند، اما هرگز در این کار موفق نشد. می‌توان گفت همچون گندآبی که هر آن از جایی بیرون می‌زند، این گروه تندرو دوباره سربلند می‌کند و جنگ هم‌چنان ادامه خواهد داشت.

به همین زودی‌ها، روزی فرا می‌رسد که طالبان دوباره بر خواهند گشت و بازهم به ستم‌کاری‌های خود در برابر کسانی که با آن‌ها مخالفند، به ویژه پیروان دیگر مذاهب، ادامه خواهند داد. بنابراین سلاخی هزاره‌ها تنها یک روی‌داد غم‌بار گذشته نخواهد بود. رنج و کشتار مردم ادامه خواهد داشت – به دلیل پیشینه قومی به سرنوشت دهشت‌بار دچار خواهند شد و به دلیل باورهای خود به محکومیتی محتوم.

طاهره
پرس تی‌وی

In this article

Join the Conversation

5 comments

  1. azralala پاسخ

    سلام.. من از نویسینده این مطلب غمناک که راجع به قتل از مردم بی گناه ما هزاره ها را دارد خواهشمندم که مثل که دیگران و بیگانه گان کلمه شعیه را در پهلوی نام هزاره استفاده می کنند این کار را نکنند چون به نفع مردم ما نیست. دشمنان مردم ما همیشه از این کلمه استفاده کرده و به ما ضربه زده اند. من از شعیه بودنم ترس ندارم. زمانیکه در افغانستان تنها پشتون تاجک ازبک گفته می شود باید ما نیز این پسوند شعیه را از هزاره پاک کنیم. هیچ کسی مزهب ما را از گرفته نمی تواند. چون هزاره گفتن کافیست و هویت ما را ثابت می سازد. تشکر راشد..

    1. safar پاسخ

      afarine bar to aye mardi dana agel

  2. JAVID HASANI پاسخ

    Salam ba harkasi ki in payam ra mekhanad
    bibinid sheia bodan dar afghanistan jorm nest balki hazara bodan jorm ast wa agar ikhtilafat bana bar mazhab mebod taliban bayad ba digaran kar namedasht wa hal anki ma shinidayeem ki dar haqqi digar aqwam ham bisyar ziad zolm karda ast wa inha nizad parast hast wa waqian bad tar az fashisthayee alman ast inha ba kardahayee khod nami islam ra bad karda ast islam inqadar ikhtilafat mazhabi wa qawmi ra namepazirad wa inha islam ra dar jahanian wahshi wa adam kosh moarrafi karda ast dar europa wa digar keshwarayee digar ba adian digar az islam faqat wahshigari ra meshnasad wa inkhilafi goftahayee anha nest bakhatiri ki inmardom ba nami islam wa az istifada namodani nam wa parchami islam karhayee ziddi bashri wa insani ra mekonad . ma wa shoma bayad bisyar agahana zindagi konim wa qurbani ha ra bayad bipazirim az inki motasifana geografi ma ba inha gereh khorda wa hech kalasi nadarim ta inki jameyaee benolmelali mara yari konad wa geografi mara az in ha joda konad wa afghanistan ra tajzia konad , lotfan paygham man ba hamayee hazaraha inast ki bayad farzandhayee khod ra talimyafta tarbia konad nagzarad ki bisowad wa na agah bashad ki digaran ba sarnashtash bazi konad
    ba ihtram harkas ban mokhalif ast ba man email konad :ixspiderman@yahoo.com

  3. Mohamad zia hassanzadeh پاسخ

    کشتار دست جمعی هزاره ها در همه نکاتی افغانستان در دورانی طلبان نهادهای و اد های طلبان نبوده است بلکی در پشتی پرده ، ایدو لو جی های ناسو نا لیستی پشتونیسم در قبا لی هزاره ستیزی و به یک نوعی از افکار عبدر رحمانی مستلزم بوده است . فرهنگ ستیزی (منهد یم ساختن بوت های بامیان عزیز )طلبان در اصل نابود سازی مراثی تاریخی هزاره ها بود کی تو سطی افکاری فاشیستی پشتونیسم برنامه ریزی شوده بود . تا هزاره از نسلی و نسب ،نیکان بومی قدیمی و تاریخی خیش در افغانستان ا دعا نداشته باشد . یعنی هزارها ثبوتی برای بومی بدان در افغانستان نداشت باشد .

  4. Jan mohammad hazara پاسخ

    سلام به همه گی !همه چیزی که در آن بالا نوشته شده کاملآ دقیق است من خودم شاهد این قضیه دوران طالبان درمزار شریف بودم. من در آن دوره ۹ سا له بودم خوب به یاد دارم که طالبان خونخوار یک انسان بیگناه را که به صدای بلند شعار میدادند و میگفتند که: دا شیعیان دی دا هزارگان دی، دی تولو هزارگان کافر دی!! فیروکله او خلاصی کره!! کشتند. این صحنه را من خودم با چشمانم مشاهده کردم و این شعار را شنیدم. ای کاش آن مرد را یک مرمی بر سرش خلاص می کرد. یک شاجور مرمی را از سر تا به پاهایش خالی کرد. و آن مرد بیچاره مثل یک گنجشک بی پرو بال جان داد.