نویسنده: عباس دلجو
تاریخ به روشنی و وضاحت گواهی میدهد که در گذشته، امیر عبدالرحمان جابر و شاهان و امیران جنایت کار قبیلوی بعد از او، برای کوبیدن و کشتن هزارهها از سه اهرم کارگرفته و مردم ما را به خاک و خون کشیده اند. اهرم اول، قدرت نظامیان دربار. اهرم دوم، قدرت تسلیحاتی کوچیها و پشتونهای داوطلب. اهرم سوم خیانت کاران و معاملهگران درون اجتماعی هزارهها. اما در دورهی پساطالبانی، با توجه به تحولات جهانی و حضور نیروهای بینالمللی و از همه مهمتر میدیا و رسانههای دیداری و شنیداری و موجودیت هزارهها در کشورهای آزاد دنیا، دستگاه حاکمیت آقایان حامد کرزی و اشرف غنی، توان پرداخت هزینهی استفاده از اهرم قدرت نظامی علیه هزارهها را از دستدادند. اما در هر فرصتی از دو اهرم دیگر، کوچیها به اضافه طالبان و داعش از یک سو و معامله گران و دکانداران سیاسی هزاره از سوی دیگر، حداکثر استفاده را برای کوبیدن و طرد و نفی هزارهها کردند و میکنند.
درست به همین دلیل مشاهده میکنیم که در حاکمیت کرزی و غنی و در پوشش طالبان داعشی هزارهها را نه تنها در جای جای هزارستان که در مسیر راههای مواصلاتی، نیز سر بریدند، حلقوم دریدند و یا با انتحار و انفجار در مناطق مسکونی و مراکز دینی و فرهنگی هزارهها، زن و مرد و پیر و جوان و حتا کودکان آنان را به شهادت رساندند. همچنان هر سال خدا توسط کوچیهای مسلح، در دایمیرداد و کجاب و خوات و ناوُور هزاره های محل را کشتند، اموال و داراییهای آنان را به یغمابردند و مزارع و منازل رهایشی شان را سوزاندند. آنگاه چند چوکی نمایشی و چند منصب فرمایشی را به تعداد معدودی از کلوخهای چشمدار و بله قربان گویان هزاره خیرات دادند و در بدل این ثمن قلیل، دیدیم و میبینیم که همین خواجگان دربار برای خوش خدمتی به ولی نعمتان ارگ نشین نه تنها در مقابل جنایات سازمان یافته فرزندان قبیله ترور و تریاک و انتحار، بل در قسمت طرد و نفی نخبگان هزاره از ساختار اداری حاکمیت سیاسی، لبها به هم دوختند و بر مظلومیت عریان قربانیان فاجعه، چشم فروپوشیدند. بدتر از آن، نقش توجیهگر و بلاگردان اعمال ناشایست کرزی و غنی و هژمونیست های قبیله گرای ارگ نشین را نیز برعهده گرفتند و حتا با کمال پررویی و دیده درآیی، آن عده از نخبگان هزاره را که بر این اعمال ناشایست تمامیت خواهان ارگ نشین اعتراض داشتند، آنان را متهم به قدرت ستیزی و حکومت گریزی نیز کردند.