نوشته دکتر حفیظ شریعتی(سحر)
درویشعلی خان هزاره کمتر از حاکمیت مطلق در ولایت باستانی هرات به چیزی دیگر راضی نمیشد و به خاطر حفظ موقعیت خود به عنوان پیشوای بلامانع اقوام حوزۀ جنوب غرب، هرکسی و شخصی که از قندهار و از طرف احمد شاه فرستاده شد، مورد قبول خان هزاره قرار نگرفت و با عناصر جنوبی و فرستادۀ احمد خان، درگیری سیاسی و اختلاف نظر پیدا کرد «با انزله خان درانی وارد جنگ شد، با شاهپسند مقدمات جنگ فراهم گردید؛ اما خان هزاره تدبیر سنجیده و هجرت را اختیار کرد.» خان هزاره همچنین با شاهبیگ خان اختلاف شدید پیدا کرد تا اینکه شاهزاده تیمور که جانشین پدر (پادشاه افغانستان در آینده) بود، به عنوان دشمن اصلی و مهم درویشعلی خان هزاره به بیگلربیگی هرات مقرر شد. در خصوص این موضوع محمود الحسینی مینویسد: «تا اینکه بیگلربیگی هرات به شاهزاد تیمور مفوض شد و درویشعلی خان هزاره برکنار گردید؛ اما آرام نگرفت و در صدد قبضه کردن هرات بر آمد، شاهزاده از ضمیر او آگاه شد، به مقتضای مصلحت او را به زندان انداخت و عریضهای مبنی بر چگونگی احوال، برای پدر خویش… فرستاد؛ اما شاهولی خان که سخنش به مزاج احمد شاه تأثیر تمام داشت، دوباره به شفاعت از درویشعلی خان پرداخت، به قسمی که احمد شاه دستور آزادی و رهایی او را صادر کرد. » زمانیکه مردم نیشابور علم طغیان علیه نظام احمد خان بر افراشتند، درویشعلی خان هزاره همراه سپاه هرات به سرکوبی مخالفین پرداخت و بعد از فتح و ظفر به سوی هرات مراجعت کرد؛ اما در مسیر راه ناگهان خبرهای حاکی از طرح توطئه علیه خود را شنید، بلافاصله برای تدارک سپاه به سوی بادغیس و مقر اصلی خود حرکت کرد. پیرامون این موضوع محمود الحسینی مینویسد:«اما در وسط راه درویشعلی خان هزاره شنید که احمد شاه، خوانین و بزرگان هرات را به حضور طلبیده، او این امر را توطئهای علیه خویش پنداشت، ازاینرو، منزل کافر قلعه از سپاه هرات جدا شده به سوی غوریان رهسپار شد و در آنجا با جنید خان هزاره هم پیمان گردیده، به اتفاق دیگر رؤسای ایلات اویماق و هزاره به سوی «قلعه نرهتو» از توابع بادغیس که در ارتفاع و استحکام همدوش فلک برجی است، حرکت کرد.» این بار شخص تیمور خان پیش شاه رفت و دربارۀ اوضاع بحرانی ولایت هرات و راهاندازی انقلاب طوفندۀ خان هزاره، پیش شاه گزارش داد و احمد شاه خطاب به شاهولی خان وزیر اعظم خود گفت: «این تو بودی که باعث خلاصی او (خان هزاره) شدی و اگرنه در چنگ ما بود. اینجا بود که وزیر پیشنهاد کرد که نخست نورالدین با مزایایی را به خاطر دلجویی روانه میکنیم و اگر مؤثر واقع نشد، من خودم میروم و به هر نحوی که شود او را خواهم آورد. بدین تر تیب نورالدین پیش خان هزاره رفت و ناکام برگشت.«این بار شاهولی خان به عرض احمد شاه رسانید که اگر مهم او به من واگذار شود و به دست خط مبارک و ثیقهای مشعر بر آنکه فدوی هرچه صلاح دولت در آن باشد، عمل نماید، بدهید، انشاالله بدون مبادرت به رزم و پیکار او (درویشعلی خان هزاره) را برداشته به دربار آورم، شاه درانیها همانطور نامهای که او میخواست نوشت و به او (شاهولی خان) داد. آنگاه شاهولی خان به سوی هرات حرکت کرد و درویشعلی خان که از دوستان و یاران صمیمی او (خان هزاره) بود، به استقبال شتافت و به سخنان او اعتماد کرد و به اتفاق به سوی قندهار حرکت کردند. احمد شاه طبق وثیقهای که داده بود، نتوانست گزندی به خان هزاره رساند، لذا بدواً آزادش کرد. »جنگ و نزاع بر سر تصّرف میراث (تاج و تخت احمد شاه) در زمان حیات وی بین دو برادر (تیموری خان و سلیمان خان) بالا گرفت و شاهولی خان به نفع سلیمان خان داماد خود در تلاش افتاد و تا حدودی توفیق، هم یافت و اشخاص قدرتمند مثل درویشعلی خان را علیه تیمور شاه به صحنه کشاند و بدین ترتیب روابط خان هزاره با تیمور خان روز به روز تیره و تیرهتر گردید. دربارۀ این موضوع حاج کاظم یزدانی به نقل از تاریخ احمد شاهی مینویسد: «در سال ۱۱۸۵ از هرات گزارش رسید که اسلام خان و انزله خان پسران دویشعلی خان از جادۀ عبودیت بیرون رفته، طبل یاغیگری مینوازد.چونکه درویشعلی خان، به صورت نظربند و زیر نظر محافظ زندگی میکرد، فرزندان وی به محض که از احوال پدر اطلاع یافتند، در میان هزارهها و اقوام چهار ایماق در صدد شورش و قیام بر آمدند و بدین منظور با نیاز خان جمشیدی متحد گردیده، طبل جنگ را در غرجستان تاریخی نواختند، در مقابل تیمور خان، کریمداد خان را مأمور سرکوبی انقلاب در سرزمین بادغیس، کرد؛ اما وی شکست خورد، خواست با فرزندان درویشعلی خان مصالحه کند؛ ولی خبر مصالحه را که احمد شاه شنید، سخت آشفته و ناراحت شد و آشتی را نپذیرفت. محمود الحسینی چنین مینویسد: «(خبر صلح) که به احمد شاه رسید، بر آشفت و راضی به مصالحه نگردید و حسن خان عملهباشی و محمد خان تایمینی، جعفر خان، درمان خان مغول، فرضعلی خان هزاره و الف خان غوری و… را مأمور سرکوبی متمردان کرد.» بدین ترتیب جنگ نابرابر در مناطق صعبالعبور غرجستان در منطقۀ «درۀ شویج» دَرگرفت و سرانجام سرداران هزاره (اسلام خان، انزل خان و نیاز خان) در میدان جنگ و نبرد بیسابقه شهید شدند. پس از سالها مقاومت و مبارزه، درویشعلی خان هزاره در سرای اسارت و در زندان دوستان و همسنگرانش به شهادت رسید، دربارۀ انگیزۀ قتل درویشعلی خان هزاره به دست احمد خان، یزدانی چنین مینویسد: «درویشعلی خان به حق از مردان بزرگ عصر خویش به شمار میرود، تمام هزارههای هرات و قلعهنو، بادغیس، خواف و باخزر از او اطاعت میکردند؛ بلکه طوایف جمشیدی و تیموری و غیره رهبری او را پذیرفته بودند. او «قلعهنو» هرات را با چند قلعۀ کوچکتر بنا ساخت، مدتی بیگلربیگی هرات به او تعلق داشت، وی در الحاق هرات به افغانستان سهم بارزی دارد. چون شهرت و محبوبیت او بالا گرفت، احمد شاه به خاطر ترس از اقتدار او و یا به خاطر حسادت، وی را با فرزندان رشیدش غدرانه به شهادت رساند. »مورخ احمد شاهی نیز انگیزۀ قتل خان هزاره را قدرت و اعتبار مردمی او میداند و مینویسد: «ارکان دولت… معروض داشتند که صلاح نیست درویشعلی خان زنده بماند که ممکن است در آینده مایۀ فتنه و آشوب گردد و حال که در بند است باید کار او را تمام کرد، التماس دولت خواهان مورد قبول افتاد. احمد شاه زینل بیگ پیشخدمت را به اتفاق آقاسی خان پسر محمد شاه خان که بنی عم درویشعلی خان بود که وصف قرابت کمال عداوت را داشت، مأمور نمود که به هرات رفته، کار او را تمام کند.»
منابع در کتاب وجود دارند. در این جا آورده نشدهاند.