نیرومندترین طوایف شرق ایران غلجاییها و ابدالیها بودند. غلجاییها در اطراف قندهار و ابدالیها در ولایت هرات به سر میبردند. این دو طایفه سنی بودند؛ ولی طایفۀ هزارهها که ساکن نواحی کوهستانی شمال و غرب درههای هیرمند و رود ترناک بودند، آیین تشیع داشتند. طایفۀ هزاره به زبان فارسی تکلم میکردند؛ ولی همسایگان غربی آن بهنام چهار ایماق، ترکی سخن میگفتند و مثل غلجاییها و ابدالیها سنی بودند. از تاریخ روی کار آمدن محمود در قندهار در سال ۱۷۱۷ و نخستین زور آزمایی او با دولت صفوی دو سالی گذشت و در این مدت موقعیت او در داخل و خارج مستحکم شد. محمود نه تنها در قلمرو خود فرمانروای مطلق و بدون معارض شد؛ بلکه طایفۀ هزاره را نیز با خود همدست و متفق کرد. وی از جانب ابدالیها نگرانی نداشت؛ زیرا این طایفه در میان خود چنان سرگرم کشمکش بودند که فکر حمله مجدد در سر نمیپروراندند. بعید به نظر میرسد که عدۀ غلجاییها در آغاز بیش از ده هزار بوده باشند. چند هزار نفری از طایفۀ هزاره و همچنین عدهای بلوچ به آنها پیوستند و شاید تمام قوا بیش از هژده هزار جنگجو نبودند و ممکن است تصور شود تعداد افراد لشکری که میخواست به داخل کشور دشمن حمله کند، باید بیشتر از این باشند؛ ولی باید در نظر بگیریم که اگرچه تعداد سربازان زیاد نبودند؛ ولیکن آنها شجاعت بسیار و تجربۀ جنگی فراوان، شوق و ذوق مذهبی شدیدی داشتند. گذشته از این محمود و فرماندهان لشکر او از فساد و هرجومرج در اصفهان و از وضع خراب ایران به خوبی واقف بودند.
محمد خان شیبانی و هزارهها
محمد خان شیبانی فرزند جوجی و نوادۀ چنگیز، از مردان متهور و بیباکی بود که شجاعتش، دلاوریهای جدش را به خاطر میآورد. او در ۹۰۶ هـ. ق. سلسلۀ امرای شیبانی را در ماوراءالنهر بنا نهاد و در ۱۲.۱۹۱۱ بر خراسان مسلط گشت.اسماعیل پسر سلطان حیدر صفوی متولد ۸۹۲ که در ۹۰۶ در تبریز بر تخت نشست. او با شیبانی میانۀ خوبی نداشت و همواره این دو امیر برای بر انداختن یکدیگر تلاش میکردند. بالاخره شیبانی نامهای به شاه اسماعیل صفوی فرستاد و در آن به قوۀ سپاه هزاره اتکاء کرد و شاه اسماعیل را خوف داد. این قسمتی از نامه او است:«… والا که از حکم همایون ما که نفذ الله تعالی فی مشارق الارض و مغاربها، عدول و انحراف جایز شمرد و انصراف ورزد، فرزند دلبند، ارجمند و سعادتمند ما شجاع سلطنت و جهانداری، مبارز ظفر و اقتداری ابوالمبارز عبدالله بهادر خان، ابقاءالله تعالی را با جماعتی امراء و لشکریان سرحد بخارا، سمرقند، هزاره، نیکودری، غور و غرجستان به سر او خواهم فرستاد تا او را به قهر سیاست مقهور سازند…»«… شیبک خان از جسارت پادشاه جوان صفوی به هراس افتاد، به خصوص که همان موقع از جنگ با قبایل هزاره نامراد و شکسته باز گشته بود…»پانوشتلاکهارت، دکتر لارنس، انقراض سلسلۀ صفویه، ترجمۀ دکتر اسماعیل دولتشاهی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۴۴، ص ۴۳.بحثهایی دربارۀ جنگ افغانستانیها با ایرانیان و فتح اصفهان توسط سپاه افغانستانی به سرکردگی محمود هوتکی به عمل آمده است؛ چون در آن پیکار چند هزار نفر از هزارهها نیز شرکت داشتند؛ ازاینرو، در چند جای کتاب مذکور تذکراتی راجع به آنها صورت گرفته است که اینک آن تذکرات در اینجا نقل میشوند.در چند مورد دیگر نیز به مناسبتهایی، از هزاره در این کتاب یاد شده است. (کاتب)
نوایی، عبدالحسین، «محمدخان شیبانی و هزارهها»،
مقالۀ مکاتیب تاریخی، مجلۀ یادگار، شمارۀ ۳، سال ۱۳۲۴.