مردم افغانستان در بیش از ۴۰ سال گذشته آسیب های بسیاری را از جنگ متحمل شده اند و برنامه صلح می تواند یک رویکرد واقع گرایانه و منطقی باشد. بعد از گذشت ۴۰ سال از جنگ داخلی افغانستان و ناتوانی آمریکا برای تأمین امنیت در این کشور، صلح و ثبات به رؤیایی برای مردم افغانستان تبدیلشده است. جنگ افغانستان به بن بست رسیده زیرا ، آمریکا قادر نبود طالبان را شکست بدهدو طالبان نیزقادر نشدند که حکومت کابل را سرنگون سازند. امضای توافقنامه اخیر طالبان و آمریکا نشان میدهد که واشنگتن همانند دیگر قدرتهای درگیر جنگ در افغانستان، با تحمل هزینههای سنگین، مجبور به ترک افغانستان همچون شوروی و انگلستان با دستانی خالی خواهند شد.قدرتهای بزرگی مانند امپراتوری بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی پس از سالها جنگ و درگیری در افغانستان، قادر به حضور پایدار در این کشور نشدند. از سوی دیگر همسانی های عجیب و دردانگیزی بین مذاکرات ژنیو در زمان دکترنجیب و مذاکرات دوحه در دورۀ غنی – عبدالله قابل رؤیت است. علل سقوط دکترنجیب و نظام کنونی از بسا جهات با هم شباهت زیاد دارند که درکُل با دو واژه نفاق داخلی وبُعد «خارجی» بیشتر با هم مشابه است. زیرا داکتر نجیب، قربانی مذاکرات ژنیو، و غنی شکار سازشنامۀ دوحه شده است.زیرا در مذاکرات ژنیو، بین پاکستان و شوروی، از مجاهدین و تنظیم های ساکن پشاور، وزیرخارجه پاکستان نماینده گی می کردکه دولت وقت افغانستان نیزدر مذاکرات شرکت نداشت ودر اتاقی دیگر، ازطریق نماینده شوروی از اوضاع با خبر می شد. بنابر ین مذاکرات ژنیو در یک فضای رکود و رخوت مدت هفت سال در حالی استمرار حاصل کرد. بنابر تلاش های مستمر ملل متحد٬ شوروی ها و دولت افغانستان – توافقات ژنیو در ۱۸ اپریل ۱۹۸۸م را دریک جدول زمانی «نه ماهه» از افغانستان امضا نمودند مساله قابل تصریح ان است که ادعای گروهای مجاهدین مبنی بر انکه شوروی را انها از کشور کشیده اند٬ از جوهره حقیقت تهی است٬ در حالیکه گروهای مجاهدین هفت گانه پیشاور و هشت گانه ایران درطول مذاکرات هفت ساله در مذاکرات ژنیو راه داده نشده بودند در حالیکه این پاکستان بود که بجای گروهای مجاهدین حرف می زد و اسناد توافقات ژنیو را امضا کرده بودولی در مذاکرات دوحه ٬ تحریک طالبان بطور مستقیم با هیات امریکایی بالای میز گفتگو ها نشسته و طی هیجده ماه به توافق خروج کامل نیروهای امریکایی در یک جدول زمانی ۱۴ ماهه دست یافته اند. علی الرغم انکه امضای توافقات ژنیو به خروج قوای شوروی در ظرف نه ماه٬ منجر گردید٬ اما پاکستانی ها و امریکایی ها به تعهدات خود پابند نماندند٬ قطع کمک ها به جوانب درگیر٬ دولت و گروهای جهادی تناظر یک جانبه حاصل کرد٬ بعد از خروج شوروی جهاد گران افغان و القاعده که جنگ برادر کشی و مسلمان کشی های خود را بنام جهاد اسلامی با ابعاد گسترده شدت بخشیده بودند. در طول چندین دهه سلطهی چور و فساد، چنددستهگی «تنظیمی» و «جهادی» خشونت، نفرت، انتقام، بیباوری، ناسازگاری پیوسته جامعه ی افغانستان را مورد اصابت قرار میدهد. از سوی دیگر، گشایش دروازههای صدها مدرسهی دینی، نهادهای آموزش ، مراکز مرموز پژوهشی اسلامی و حضور لشکر ملاها و شیخها و آموزگاران اسلامی بیرونی در کشور در کمال امن و حمایت، سرگرم بازتولید لشکر پیشتازان جهاد و دینباوری ستیزهگر و طالبمشربی اند. شاید حالا نیز سناریوی جنگ های مجاهدین بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب اله که در هر شهر یک حکومت بود دوباره در حال تکرار شدن باشد.همان طوریکه احزاب هفت گانه در پاکستان و احزاب هشت گانه در ایران که بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب الله در افغانستان, بخاطر گرفتن قدرت بجان هم افتیدند ومردم را قتل عام کردند, اردو و قوای مسلح را نابود کردند و تانک و طیارات آنرا به پاکستان تحفه دادند ونام و نشانی از دولت و حکومت داری بجا نگذاشتند. اکنون بعد از چهل سال فجایع جنگ خانمان برانداز داخلی تحولات نگران کننده ی درافغانستان درآستانه تکوین است. گرچه حالا خلیلزاد مانند یک سلطان خون آلود دپلوماسی درکابل سرگردان است؛ اما مقاومت قاطع جبهه ضد طالبان، به کارآمدی توافق نامه طالب – امریکا برای همیشه داغ بطلان می زند و این توافق نامه شرایط را برای تطبیق جنگ های گروهی, قومی, سمتی و مزهبی در افغانستان آماده ساخته است .مسلم ان است که شرایط امروز٬ زمانه دو دهه قبل دوران جنگهای داخلی٬ دوران حکومت های خودکامه٬ استبداد جنگسالاری و تحمیل هنجارهای متحجرانه نیست٬ مردم نمی خواهند به عقب برگشته و جهان خود را به بد ی و زشتی بسپارند٬چون در هر دو توافق مسله خروج جلوه ی یکسانی را در«مذاکرات و توافق» بخود اختصاص داده است٬ شوروی ها بعد از حدود نو سال و امریکایی ها بعد از حدود دو دهه اماده خروج از کشور گردیده اند که در عین حال امضای توافق نامه صلح مرگ دموکراسی نوپا، ارزش ها ودستاورد ها و سند تسلیمی افغانستان در مدیریت و حمایت پاکستان به گروه طالبان است و آقای خلیل زاد به حیث مزدور سیاه امریکا وانرا یک پیروزی تاریخی برای افغانستان نامیده است .درصورتیکه پاکستان در تلاش است تا از طالبان در افغانستان به عنوان یک نیروی نیابتی استفاده کند.از سوی دیگر برگزاری مراسم تحلیف دو رئیس جمهوری در افغانستان سیر تنشها را صعودی می کند و احتمال دارد این کشور به سوی جنگ داخلی وتجزیه به پیش رود زیرا عنصر قومیت در افغانستان پر رنگ است و در جریان رقابت های انتخاباتی نیز این عنصر به خوبی خود را نشان داده است. در عین حال گروه با نفوذ دیگر رهبران جهادی این کشورند که اغلب پیرامون تیم انتخاباتی موسوم به «ثبات و همگرایی» گردهمآمده اند، صلح افغانستان تابع شرایط داخلی و خارجی است و در صورتی می توان به صلح امیدوار بود که ابتدا توافق نسبی در بین نخبگان سیاسی به وجود آید.چون آمریکا میداند که ملایان مسلح نقش تعیین کننده دارند و تکلیف این درگیری نه پای میزهای مذاکره بلکه در میدان جنگ روشن خواهد شد.به همین علت آمریکا مجدداً نظریه هنری کیسینجر را مد نظر قرار داده است که گفته ملتهای با فرهنگ شرقی و اسلامی دارای فرهنگی سنتی هستند که دین و روحانیون نقش قهرمان ایفا میکنند.گرچه کانون های مقاومت ضد طالبان در داخل افغانستان همین اکنون با جبن و ترسوگری چشم امید بسوی ملاهبت الله و ملابرادر دوخته اند و عده ای هم با کارت جهاد میخواهند خود را نزد طالبان برائت دهند که مقدرات سایسی ما را طالبان و پاکستان رقم خواهند زد. از تصور بعید نخواهد بود که شاید بنام پُروسه ی صلح، طالبان را بر مسند قدرت بنشاند و پرچم امارات طالبانی را یکبار دیگر بر فراز ارگ مورد منازعه به اهتزأز در آورند و یا بنام حکومت همه شمول در ترکیب دولت مؤقت شخص دیگری و یا گروهی سومی را مثل گُذشته از بیرون وارد و بر سرنوشت ملت مظلوم حاکم سازد. در حال حاضر برای احراز کرسی ریاست جمهوری، عبدالرب رسول سیاف، حامد کرزی و وحیدالله وحید کاندید آمریکا هستند.امریکا با اوردن طالبان برای تجزیه و یا ایجاد حکومت فدرالی در افغانستان، راه را باز نموده است. زمینه های واقعی و مادی حکومت فدرالی و یا عدم تمرکز قدرت قبیلوی در افغانستان، برای اولین بار؛ به طور طبیعی ایجاد گردیده است. مرگ تدریجی در زیر ساطور قرون وسطی طالبان، یا ایجاد حکومت غیرمتمرکز در افغانستان، یکی را باید انتخاب کرد. این که پروژه خلیلزاد ممکن است به شکست بیانجامد و یا حداقل طبق زمانبندی آن به پیش نرود. شکست داخلی و هرج و مرج داخلی به صورت مستقیم به نفع طالبان میانجامد. سیاست ورزی در افغانستان، بدون حمایت بیرونی -آنهم قدرت های بزرگ- بیانگر صغارت سیاسی و به نحوی ساده نگری و فراموشی جریان و تجارب تاریخی است که گاهی در وجود بریتانیا، گاهی در وجود شوروی ها و گاهی در وجود امریکایی ها در این کشور فقیر اعمال گردیده است. چون جغرافیای سیاسی در کشور ما عامل اصلی این مداخلات بوده است. چهل سال است که آمریکا تحت سناریو های مختلف، گلوی افغانستان را میفشارد وانرا خفه نموده است.زلمی خلیلزاد بعد از بریژنسکی مشاور امنیت کاخ سفید، نظریه پرداز ومهندس مداخلات وتجاوزات ایالات متحده آمریکا،طراح اشغال افغانستان به دست آمریکاومتفکر اصلی توافقات بن وسناریست بحران سازی افغانستاندانسته میشود.زلمی خلیلزادتحت ترفند های عوامفریبانه در یک بازی دیگر تلاش داردتا بدون توجه به تعهدات طالبان ،پنج هزارزندانی طالب را از حبس رها نماید. اومیخواهند جامعه جهانی را به اغوا درآورده ازینطربق به لطف آمریکا امارت اسلامی را در افغانستان استقرار بخشند.برحسب برنامه های استراتژیک پاکستان،طالبان همه مرز های قومی را درهم شکسته وافغانستان را به صوبه پنجم پاکستان و”عمق استراتیژیک”آن کشور مبدل خواهد نمود. نیروها مخالف طالبا ن باید از همین اکنون مقدمات رستاخیز ملی را پدید آورد و هسته های مقاومت ملی را درین بلاد شکل داد ه وسرنوشت وطن را بدست مردم رقم بزنند. در حالیکه اگر طرف های درگیر در افغانستان به توافق نرسند، این خطر وجود دارد که اوضاع از کنترل خارج شود و درگیری بین طرفداران دو طرف ایجاد شود.با پیوستن طالبان به روند صلح، این خطر نیز وجود دارد که هزاران نیروی رادیکال و تندرو آن گروه، جذب ماشین تبلیغاتی داعش شوند و به این ترتیب، آن گروه، قدرتمندتر شودبیست ودوم – مارچ – ۲۰۲۰ – میلادی