بدویت، بربریت، خودشیفتگی جاهلانه، تکبروغرور کاذبانه، انسانیت را شرمنده می سازد وخودشیفتگی یکی از بیماریهای روانی است که اگربه خودشیفتگی سیاسی مبدل شود برای شخص اعتماد کاذب داده و برتری جوییهای شخصی، گروهی، قومی و مذهبی را به وجود می آورد. تبارز خودشیفتگی سیاسی منجر به فاشیسم قومی می شودکه هتلر نمادی از انسان خودشیفته بود که وارد خط فاشیسم گردید. همچنین سخنان اهانت بارحلیم تنویر بریدههای از یک مانیفست سیاسی وبرتریجویی قومی واشاعه گر,تفکر نژادگرایانه ی قبیله است که ؛ حتی حریم خانواده را آلوده به رفتار ضد انسانی میسازد که میخواهد ، با تجاوز، خانواده تشکیل داده و ازمحصول آن، ملت بسازد. از نظر او زن هزاره انسان صاحب اراده و شخصیت، نیست بلکه او زن هزاره را چون کالا قابل تملک می پندارد وبهصورت عریان ازازدواج دادن دختران به قوم دیگرسخن میزند. ولی هزارههای امروز به مرحلهای از بلوغ فکری رسیده اند که دختران شان به عنوان انسان حق انتخاب همسر,شغل و دیگر حقوق انسانی را دارا هستند. درحالیکه تاریخ عصرتحکم آمرانه وامارت عبدالرحمانی وهمسان سازی اتنیکی به سر رسیده که نمیتوان ازسنت بدوی ـ قبیلوی، “ملت سازی مدرن”را پدید آورد. در عقب گفتار حلیمِ تنویر تئوری تاریخی پاکسازی قومی وتصرف تن زن به عنوان جنگِ سرزمینی در پیوند به تصرفِ زمین قرار داردکه بیش از یک قرن است که به اشکالِ مختلف در افغانستان تاهنوز به شیوه عریان آن بیداد میکند. حرف تنویر ودیگران یک “تفکر” است که عامل اصلی ویرانی افغانستان گردیده که تاوانش را همه اقوام به شمول پشتونها تاهنوز داده است . بخاطرصغارت فکری، حقارت روانی، جهالت بدوی و سفاهتِ سیاسی ـ تباری ، نمی توان انتظارفرزانگی فکری ازین افراد متعصب داشت. از انجاییکه قوم یک هویت ذاتی است و کسی انرا از بین برده نمی تواند.ازبک ها،پشتون ها،هزاره هاو تاجیک ها و پشه یی هاو ده ها قوم دیگرهویت بزرگ سرزمین ما را شکل می دهد،از میان نمی رود و از میان رفتنی نیست . اما این چهرهای نژادگرا نماد از طرز تفکر یک مکتب است که در این طرز تفکر، هدف اصلی پاکسازی قومی است .بنا برین در برابرِ این گونه گرایشِ فاشیسمِ قومی باید بسیج شد. زیرا ناسیونالیست های قومی تنها به تبعیض علیه هزاره بسنده نمی کنند ، چون ناراحتند که چرا کوچی ها در مناطق هزاره نشین یورش نمی بردو چرا زبان پشتو تنها زبان رسمی ومعیار استخدام در دولت نیست. هزاره ها پس از سرکوب خونین امیر عبدالرحمن خان که حدود شصت درصد انها را قتل عام نمود که ، مدام مورد خشم وتبعیض واستثمار قرار داشته اند.متعاقب، آن تا کنون این خشم بی پایان تحت نام کوچی، طالب ، داعش و رژیم ضدملی اشرف غنی احمد زی بطور سیستماتیک علیه هزاره ها ادامه دارد.چندی قبل امرالله صالح ،نیز به اشاره غنی هزاره ها را با نشانه گرفتن« بینی» شان را تحقیر وتوهین کرد. فاشیزم و خودبزرگبینی در بستر تاریخی سرزمین ما عمر درازی دارد و سالهاست که اقوام افغانستان رادر تنور داغ برتری جویی نژادی به خاک و خون کشانیده است. چنانچه سالهاپیش مولوی نیازی والی طالبان گفته بود، که تاجیکها تاجیکستان ، اوزبیکها به اوزبیکستان و هزارهها به گورستان بروند به همین دلیل ، مجریان این فاز فاشیزم ,خودبزرگبینی قومی ،را برای تحکیم روایت افغانیت، درمناسبات قدرت ,استعارههایی چون «فصل ناتمام اماناللهخان»، «لندغران»، «آشوبطلبان» را برای نامگذاری مخالفان به کار میبرند. تنویرها و مخکش ها ودیگران همه نماینده ی یک حلقه فاشیستی با تفکر برتریطلبانه است که در این حلقه، برخی از طالبان، مجاهدین و روشنفکران غربگرا وجود دارند. بحرانِ جامعهی پشتون یک بحرانِ درونی است که سیاستمداران و نخبگان سیاسی شان عامل اصلی بحرانِ درونی اقوام پشتون تبارند. بهر صورت حاکمان پشتوزبان به جای چارهاندیشی این بحرانِ درونی، مردم پشتون را اغفال و بحران درونی را به عواملِ بیرونی چون قدرتهای خارجی و اقوام غیر پشتون نسبت دادهاند که علیه مردم هزاره و اقوام دیگر نفرت پراکنی می کنند . زیرا ناسیونالیسم افراطی قومی در افغانستان تفکریست که اهداف تمامیت خواهی قومی را در بیش از یک سده دنبال می کند که بر اساس همین تفکر عبدالرحمانی, نادرخان، سردار محمد داوود و ملا عمر هریک در حد توان خود به تکقومی سازی کشور کوشیدند. در بستر همین تفکر تاریخی طبقهی حاکم برهمهی مردم این سرزمین ستم کرده است پس همین فرهنگ مسلط نژاد باورانه است که تنویر ها ودیگران را پرورش می دهد. اکنون نیزظهوراعجوبه های ویرانگر فاشیزم ,خودبزرگبین ,تعصب وفضیلت فروش های افراطی، را شاهدیم که شخصیت های بیمار وعلیل شان بخاطر نیل به این هدف از هیچ نوع رزالت وبی فضیلتی، تاسرحد ارتکاب جنایات بی حدوحصرروگردان نمیباشند . چون قبل از تنویر همین تفکر عبدالرحمانی از زبان یونس خالص، ملا نیازی، اشرفغنی، حشمتغنی، ناصراصولی، انورالحق احدی، فاروق اعظم، مخکش، مجید قرار، جنرال طاقت، سلطانزوی، اسماعیل یون، راضیه منگل، شکریه بارکزی با شیوه های دیگری بیان شده است. لذا سیاست حذفی و تفکر فاشیستی یک نظر شخصی نیست؛ بلکه یک تفکر ریشهدار است که توسط برخی ازروشنفکران وکارگزاران پشتون تبار، دنبال میشود.درصورتیکه امروز ما در عصر جهانی شدن زندگی میکنیم چون دنیای امروز ایجاب می کند که بایستی به انسانیت فکر کرد ونباید به قبیله و قوم افتخار نمود . بنا برین اگرریگ درکفش حکومت فاسد ونفاق افگن فعلی نباشد، باید پروسه ی بازپرس از” تنویرها “، “طاقتها “و” یونها”مخکشهارا که ، میان مردم زهرپاشی می کنند ؛ آغاز نموده وهمه را ، به چنگال قانون بسپارند ضمنا دولت افغانستان باید برعلیه آقای تنویر در دادگاه و درکمیسیون حقوق بشراتحادیه اروپا ودردادگاه عالی هلند به دلیل ابراز کردن نفرت نژادی و تبلیغ برای پاکسازیِ قومی، جنایت علیه بشریت و برده سازی زنان یک قوم شکایت و نسبت به این مسئله واکنش نشان دهد. زیراسخنان تنویر، دامن زدن به نفاق قومی و مصداق بارز تحریک احساسات مردم و ترغیب به تنش و تقابل و تهاجم تا کشتن و به اسارت بردن و جرم مشهود است که باید مورد تعقیب قضایی قرار گیرد. -چهاردهم – دسامبر – ۲۰۱۹ – میلادی