ازوقتیکه زلمی خلیلزاد به حیث نماینده ویژه امریکا در امور صلح افغانستان تعیین شد نزدیک به یک سال سپری میشود که ماموریت او در این سمت تسهیل شرایط صلح برای پایان جنگ در افغانستان تعریف شده بود. خلیلزاد برای انجام این ماموریت از آن زمان تا کنون ۹ دیدار رسمی با نمایندهگان گروه طالبان در دوحه انجام داده است. در پایان دور هشتم گفتوگوهای امریکا و طالبان ,دو طرف پیشنویس توافقنامه دوجانبه را تهیه ودر دور نهم گفتوگوهای دوطرف پیشنویس این توافقنامه نهایی و برای امضا آماده شد، تلاش امریکا بر این بود که طالبان را به شروع گفتوگو با دولت افغانستان و وضع آتشبس بین دو طرف ترغیب کند. اماطالبان خواستار خروج سربازان خارجی و رهایی زندانیان خود بودند. در عین حال سفیر خلیلزاد و هیأت گروه طالبان بنا بر گزارش برخی منابع و گفته های آگاهان سیاسی حین مذاکره در دوحه، نه تنها روی شرایط ، خروج قوای خارجی از افغانستان و ایجاد شرایط برای برگشت طالبان به قدرت بحث نمودند، بلکه نظر به گزارش های متذکره ، طالبان ابراز آمادگی نموده بودند تا دو معدن در داخل افغانستان را به نشانه ی سپاسگزاری از شرایط آمادهسازی معاملۀ امریکا – طالبان، در اختیار خانوادۀ خلیلزاد قرار دهند. بدین ترتیب طالبان، معادن آهن حاجیگک درولایت بامیان و لیتیوم درهلمند را به خلیلزاد وعده دادندو معدن ، آهن «حاجیگک» در ولایت بامیان که ، ظرفیت آن۱،۸ میلیارد تُن آهن بوده و محتوای خالص آن ۶۴ فیصد تخمین گردیده است. معدن لیتیوم ،در ولایت هلمند که ، در شرایط کنونی تحت کنترول جنگجویان طالب قرار دارد.طالبان در دوحه تأئید نموده بودند تا این دومعادن را به یکی از پسران خلیلزاد به نام «الکساندر برنارد» بسپارند. چون طالبان و سازمان استخباراتی پاکستان با خصوصیات سایکولوژیکی و انگیزههای خلیلزاد به خوبی بلد بوده، که در بدل تأمین گفتوگوی طالبان با امریکا از او چگونه قدردانی نمایند. ولی تصمیم ناگهانی رئیس جمهور ترامپ مبنی بر قطع مذاکرات با طالبان ، پلان طالبان را به خاطر رشد ثروت خانوادۀ خلیلزاد مقرب به صفر ساختند. ممکن به ثمر نرسیدن «پروسۀ مذاکرات قطر» نه تنها ناکامی شخصی خلیلزاد تلقی شود، بلکه احتمالاً به افزایش ثروت و رفاه اقارب وی نیز آسیب رسانده است . بنابرین، دور از امکان نیست که افشای اطلاعات پیرامون «معاملۀ خانوادگی» یکی از عواملی فراخواندن زلمی خلیلزاد از دوحه به واشنگتن بوده باشدوشاید قصر سفید تحقیقاتِ خاصی را در مورد زلمی خلیلزاد به راه بیاندازد.از انجاییکه اقای خلیل زاد , پدیده ی شوم برتری خواهی قومی رادر قالب شعاردموکراسی در افغا نستان درچهاردهه ی اخیر نهادینه کرده است که این پدیده نا میمون ازمیان اقوام رانده شده ازقدرت تا اکنون قربانی های سنگینی گرفته است . او,شونیزم نوین را در لباس ارزش های دموکراتیک با هزاران نیرنگ تباه کننده بی عدالتی و نابرابری هارادر افغانستان تداوم بخشیده است.آقای زلمی خلیل زاد میخواهد درمسیرمهلکی که خود بانی آن است، مردم ما را به گورستان برنامه های ضد ملی و نفاق برانگیز خویش بکشاند.وی ,نماد ,جدیدی ازبرتریخواهی قومی در افغانستان است که دیکتاتورمابانه عمل می کند ودرتفکر فاشیستی بسر می برد وهرگزبه ارزش های عدالت پسندانه و خردمدار تسلیم نمی شود. خلیل زاد چهره حریص، بدخواه و جنگ طلب بوده که با برنامه های قوم گرایانه خود دوباره به شرف وعزت مردم افغانستان دزدانه چشم دوخته است. خلیل زاد درجریان چهاردهه بحران افغانستان ازرا ه های گوناگون تاثیرات ناگوارتخریبی ونفاق برانگیزدر تصمیم گیریهای عمده و کلان در باره ی افغانستان داشته است .اودر دهه هشتاد نیز درخدمت مجاهدین افغانستان , درپاکستان قرار داشت زیرا خلیلزاد میداند وزن سیاسی او چیست وتلاش دارد با صحنهسازی و انحراف اذهان عمومی، جو سیاسی در کشور را مکدر کند. چنانچه خلیل زاد ,را مردم کشو رماعامل همه ی بدبختی و خشونتها در چهاردهه ی اخیر میداند.گرچه خلیل زاد درچندین دورنشست با طالبان تمایلات وخواسته های پاکستان و طالبان را مدنظر داشته است .اما تصمیم غافل گیرکننده ترامپ، در مورد لغو توافقنامه صلح افغانستان رهبران نظامی و سیاسی پاکستان را در وضعیت دشواری قرار داد واز سوی دیگر حمله بر پالایشگاه های آرامکو در عربستان، در واقع انتقال جنگ افغانستان به خاور میانه ومعضله ی کشمیر هند از سوی هند و ایران نیزدرین زمینه میتواند اثرگذار بوده باشد . از انجاییکه افغانستان ازمعدود کشورهای است که بیشترین فرصت های تاریخی خود را درمنازعات داخلی بعلت مداخلات خارجی، در نبردهای خونین بیش ازچهاردهه ، بدوش کشیده اند . توظیف خلیل زاد دریک ماموریت مشابه به ماموریت, شوارد نازی وزیرخارجه شوروی دردهه هشتاد تفاوت چندانی ندارد زیرا روسها دراواخیرسال(۱۹۸۶) میلادی به قصد فراروتسلیمی مخفیانه ازافغانستان, معاهده صلح ژنیو را بدون ضمانت های با اعتبارحقوقی واجرائی نسبت به قطع کامل مداخلات رژیم نظامی پاکستان وغرب به امضا رسانید، که زمینه را برای ادامه خونریزی وجنگ بگونه تعمدی برای سالیان متمادی در کشورما مساعد گردانید.حالا نیزکنارآمدن غرب با دولتهای فاسد در افغانستان وعدم رویکرد مبارزه مؤثردربرابرگروه های تروریستی منجمله گروه داعش بیانگراین واقعیت است که امریکا درتمام مدت حضورسیاسی ونظامی درکشورمامصروف انجام ماموریت اطلاعاتی درمواجهه با قدرتهای منطقوی ازقلمروافغانستان بوده است. چنانچه چین و روسیه با دخالت مستقیم در افغانستان؛افغانستان رادر عمق #گرداب رقابتهای جهانی ومنطقوی قرارداده است. در درازنای این کشاکش، قرار است که جنگ نیابتی درفغانستان به یک جنگ تمام عیار میان قدرت های بزرگ جهانی مبدل گردد. استقرار پایگاه نظامی چین در نقطهٔ استراتیژیک تنگهٔ واخان،اوج فضای توفانی افغانستان را به تصویر کشیده ازتقابل نظامی میان قدرت ها ی جهانی ومنطقوی درقلمرو افغانستان سخن گفته میشود. مسلمأ تقابل ابرقدرتهای جهان در افغانستان،این کشور را به تلی از خاک مبدل خواهد کرد. بخصوص آنکه پای داعش به افغانستان باز شده و پای شرکت های خصوصی امنیتی مثل بلک واتر که دارای ارتباطات پیچیده با باندها و شبکه های قاچاق مواد مخدر هستند و از همه خطرناک تر اینکه با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان احتمال تکرار سناریوی های بدتر از سوریه هم در افغانستان دور از انتظار نیست. در شرایط نازک و خطرناکی که هم اکنون پیش آمده، هند ,ایران , روسیه , چین و دیگرقدرت های منطقوی و جهانی ، امریکا را درین ماتم کده و گورستان امپراتوری ها در سرزمین ما توبه خواهند داد.تشدید حمله های طالبان درشمال تخریب روند صلح و امتیاز گیری های سیاسی و نظامی توسط این گروه ,افغانستان را به میدان جنگ نیابتی کشور های منطقه و جهان بدل کرده وطالبان با این کار توانستند که بیاعتمادی گستردهای را میان واشنگتن و کابل ایجاد کنند. طالبا ن در کنار تضعیف دشمن رو به قدرتنمایی مجدد آورده تا نشان دهند که دیپلماسی و جنگ را میتوانند همزمان پیروزمندانه به پیش برند و خود را قدرت تام برای آینده افغانستان معرفی کنند. اما بنظر میرسد علیرغم حملات رسانهای آمریکا و طالبان علیه یکدیگر، اقدامات تروریستی طالبان علیه نیروهای خارجی ممکن است موجب تاخیر در اجرائی شدن توافقنامه صلح شد ه باشد ، اما اراده طرفین بر عدم توقف این روند استوار است ودر نهایت این گفتگو ها از سر گرفته خواهند شد. در اینصورت، بازنده اصلی مذاکرات آمریکا و طالبان، مردم مظلوم افغانستان خواهند بود. از سوی دیگررئیس جمهور ترامپ نفس گفتگو ها ی صلح با طالبان را برای همیشه لغو نکرده تابدین گونه بتواند امتیازات بیشتری از طالبان و حامیان شان در مذاکره گرفته شود. پاکستان و حامیان عربی طالبان مجبورخواهند گردید تا بالای طالبان فشار بیاورند که تن به اتش بس، مذاکرات بین الافغانی و دیگر امتیازات بدهند. در عین حالی «موسسه صلح ایالات متحده امریکا» برای آسیا می گوید: « که دیر یا زود، امریکا با طالبان بار دیگر به میز مذاکره بر خواهند گشت و در نهایت این گره کور صرف به دست خود آفغانها و با یاری دوستان افغانستان باز خواهندشد.گرچه درین شرایط تاهنوزمشخص نیست که آیندهٔ افغانستان پس از توافق احتمالی میان امریکا و طالبان به کجا خواهد انجامید. چند سناریوی احتمالی در این زمینه وجود دارد. اول- تشکیل یک نظام جدید با اشتراک طالبان در کابل که در این صورت افغانستان وارد دور تازهیی از عقبگرد به سالهای قبل از ۲۰۰۱ خواهد شد . درگزینهٔ دوم تشکیل یک حکومت مختلط ,با طالبان که درین صورت بخشی از آزادیهای مدنی و اجتماعی قربانی و نظام تازه با شمایل دینیتر و مذهبیتر شکل میگیرد که این گزینه با توجه به شرایط موجود بیشتر محتمل به نظر میرسد.درگزینهٔ سوم که طالبان در چوکات «جمهوری اسلامی افغانستان» وارد قدرت شوند. طالبان در این صورت سهمی در وزارتها و ساختار دولتی خواهند داشت. طالبان رادرچنین گزینهیی مانند حزب اسلامی حکمتیار به یک گروه منفعل بدل خواهد نمود. بیست ونهم– سپتامبر- ۲۰۱۹- میلادی