نویسنده:- محمد عوض نبی زاده
شکست یک استراتیژی وطلوع تروریزم طالبانی پس ازده سال حضور نظامی شوروی درافغانستان بنآبر تعهدات کاذبانه ای حلقات بین المللی و استخبارات نظامی پاکستان شوروی ها مجبور به عقب نشینی اجباری شدوتوافقنامه ی ژینو بعداز ۴۱ دور مذاکرات میان دولتهای افغانستان ، پاکستان ، شوروی و امریکا با میانجیگری سازمان ملل متحد به امضآ رسید. باوجود انکه پاکستان محل استقرار رهبران گروهای مجاهدین ، بود که در عقد توافقنامه ژینو برای رهبران تنظیم ها و مجاهدین هیچگونه نقش و امتیازی داده نشد وپاکستان، در نقش “پدرخواندگی” گروههای مجاهدین رابه عنوان طرف اصلی در نظر نگرفتند با توجه به این پالیسی پاکستان ,طرح بنین سوان برای تشکیل حکومت فراگیر ، تخریب شد وامریکا نیز افغانستان را به فراموشی سپرد و سررشته را به پاکستانی ها داد وپاکستان با ترغیب گروه های مزدور خود جنگ در افغانستان را در دهه نود میلادی دامن زد.ګرچه طالب و تنظیمهای «جهادی» دو لبهی بُرندهی تیغِ خونچکان زمامداران پاکستان است که طی چندین دهه سرزمین ما را به تنور سوزان مبدل ساخت که هستی مادی ومعنوی، زادگاه ما را صدمه رسانیده است. سوگمندانه باز هم اسلامیزم فکر حاکم در جنگ استخباراتی ممالک ذیدخل در پیرامون افغانستان باقی خواهد ماند .اکنون باګذشت هجده سال از حضور نظامی امریکا در کشور ما حدود یکنیم ملیون انسان افغانستان قربانی جنگ باتروریزم بین المللی گردیده و یازده میلیون گرسنه ی مزمن، چهار میلیون معتاد، ده میلیون آواره و صدها هزار بیوه و یتیم داشته است. حالاعقربهٔ تاریخ در یک عقبگرد در مدار سالهای دهه هشتاد ونود میلادی درگردش است وکسانیکه میخواهند قدرت را بدست ګیرند،آنها لشکر نیابتی پاکستان اند تاریخ،سرنوشت نظام کنونی را مثل رژیم داکتر نجیب الله در عرشهٔ یک کشتی گره زده ودر چنین تصویر تاریک ، افغانستان در لبهٔ پرتگاه قرارخواهدگرفت وبازگشت طالبان حکایت از آمدن یک طوفان سهمگین همراه با وحشت و دهشت وبازی های خیلی پیچیده و خطرناکی در شرف عملی شدن است. درین سناریو، حکمرانی دکتر غنی وهمه دست آوردهای مادی و معنوی افغانستان توسط پاکستان محو خواهدگردید.امروز افغانستان شاهد شکست یک استراتیژی وطلوع تروریزم طالبانی ، باحضور قوت های نظامی امریکا است ،که حالا نیزکلید بحران افغانستان در اختیار استخبارات نظامی پاکستان قرار دارد وګروه طالبان به عوض مجاهدین دیروز، دراین بازی نقش ایفا میکند . باوجود انکه تنظیم های جهادی ، گروه های طالبان ، حقانی و داعش و سایر تروریستان یار غار امریکا و شرکای جهانی آن هستند ولی گروه طالبان نمی پذیرد که در یک دولت مشارکتی با تنظیم های جهادی اشتراک داشته باشند . درعین زمان دو محور درانی ها و غلجایی ها در محورکرزی و احمدزی به خاطر تصاحب قدرت به جان هم افتاده اند که در محور کرزی اکثریت دزدان جهادی ، غارتگران تکنوکرات چپ و راست با طالبان صلح می کنندودر محور غلجایی ها به رهبری اشرف غنی احمدزی ،که درانزوای ملی و بینالمللی قرار دارد والبته در هر دو محور بازنده اصلی مردم افغانستان است. از سوی دیګر صدای پای «امارت اسلامی»؛ نشانه آغاز پایان دموکراسی نیمبند و غیربومی و وارداتی درافغانستان است .چون همګی نسبت به صداقت طالبان، تردید دارند وصلح طالبانی را نیزمانند دموکراسی وارداتی، می تواند سرابی فریبنده باشد.از دید مردم افغانستان وقتی سخن از صلح با طالبان به میان می آید، صدای پای «امارت اسلامی» را بلندتر از هر زمان دیگری می شنوند؛ حتی بلندتر از زمانی که قشون طالبان با قساوت و خشونت و بی رحمی فراوان برمردم و نیروهای امنیتی، حمله می کنند. طالبان ممکن است در دوران حکومت موقت به تعدیل قانون اساسی آنطوریکه آنها میخواهند موافقت کنند ولی بعدآ طالبان قانون اساسی جدید با “معیارهای اسلامی و ارزشهای افغانی” پس از خروج کامل نیروهای خارجی ازاین کشوررا تدوین خواهند نمود. شکاف عمیق میان نخبگان سیاسی افغان و بحران مشروعیت دولت اشرف غنی از یک طرف، و وجود زمینههای داخلی، ژئوپلیتیک منطقهای بحران و هماهنگی در اتاق فکر طالبان (پاکستان، روسیه، ایران و چین) از طرف دیگر، نشانههای زوال و بحران سیاسی بار دیگر در افق سیاسی افغانستان پدیدار شده است. با خروج امریکا از افغانستان وبازگشت آن گروه به قدرت، طالبان به عنوان یک جریان پیروز و فاتح وارد صحنه قدرت میشوند. در آن صورت، دیگر اهرمی وجود ندارد که آن گروه را وادار به عقب نشینی از اصول ایدئولوژیک «امارت اسلامی» به نفع دموکراسی و «دستاوردهای ۱۸ ساله» کند. ګرچه طالبان از لحاظ بافت قبیلوی، فرهنگ و ذهنیت پشتونولی صلح را ننگ با خودی ها می شمارند. ازین رو صلح بین الافغانی برای آنان یک ننگ است.اما باوجود انهم جلسه مسکو تربیون استخباراتی تروریستان و فاشیستان طالبی بود ، که با صداهای وابستگان استخباراتی اختصاص یافته بودو این نشست نشان داد که طالبان همچنان بر مواضع گذشتۀ خود که ناشی از قرائتِ افراطی و تندروانۀ آنها از شریعت است، تأکید میورزند. پاکستان بزرگ ترین حامی تروریزم در جهان بوده و اکنون بیش از ۷۰ گروۀ هراس افگن در این کشور فعال اند وفرمان جنگ افغانستان از سوی نظامیان پاکستان صادر می شود تا زمانی که عاملان اصلی تروریزم مهار نشوند، کشور های منطقه و جهان از خطر تروریزم رهایی یافته نمی توانند. با این حال مردم افغانستان هرگز فریب طالبان و پاکستانی ها رانخواهند خورد؛ زیرا آزموده را آزمودن خطا است زیرا بحران افغانستان به یک شکل جدید بازتولید خواهد شد چون طالبان و آمریکا و سایر جوانب دخیل در صلح، چشمانداز روشنی از نوع نظام سیاسی بعد از دوره گذاررا تاهنوزترسیم نکردهاند.محتملترین ساختار سیاسی پساصلح، نوعی نظام سیاسی ترکیبی است که معیارهای هردو جانب را در درون خود جای داده باشد. اما سوال اساسی این است که آیا این عناصر متناقض در کنار یکدیگر به درستی کار کنند و یک نظام سیاسی باثبات، کارا از دل آن بیرون آید؟ البته این کشورها هرکدام با آجنـدا و برنامههای خود تلاش دارند که در این عرصه حضور داشته باشند. در ضمن، دیدگاه طالبان نسبت به زنان، ساختارهای دموکراتیک و انتخابات نیز تغییر چنـدانی نکرده است ګرچه طالبان در آغاز به طور صریح لغو نهادهای دولت از جمله ارتش افغانستان را مطرح ساختند، اما بعداً با توجه به واکنشهای تند مردم مجبور به عقبنشینی شدند ودرضمن اشرف غنی از گفت وگوهای پشت درهای بسته آمریکا و طالبان انتقاد کرده و گفته که به هیچ «وجه» حاضر نخواهد شد معاهده ننگین مانند «گندمک» را امضا کند.(معاهده گندمک در سال ۱۸۷۹ میلادی بین «امیرمحمد یعقوب خان» یکی از شاهان افغانستان با «سرلوئیس کیوناری» نماینده سیاسی انگلیس طی ۱۰ماده به امضا رسید که براساس آن مناطق قبایلی پاکستان در اطراف خط «دیورند» را به به انگلیس ها واگذار کرد و حتی از استقلال افغانستان هم گذشت).از انجاییکه طالبان کمتر از استقرار امارت طالبان، نمی خواهند و آنها جمهوری اسلامی، قانون اساسی، ارتش، پارلمان، قوه قضائیه و تمام حقوق بشر از جمله حقوق زنان را که در زیر سلطه آمریکایی ها ساخته شده به باتلاق تاریخ می اندازند.طالبان بحیث لشکر اجیر پاکستانی که در حال حاضر روابط گسترده با ایران، روسیه، امارت، قطر، سعودی و ترکیه دارند وصلح آنها وابسته به منافع پاکستانی ها است. نشست مسکو نشان داد که طالبان “صلح فاتحانه” می خواهند. در این وضعیت، جنگی مخوف با شدت بیشتر ادامه وتمام منطقه دچار بیثباتی خواهد شد. در این صورت، دوباره پای امریکا به این کشور کشیده خواهد شد. این موضوع بیش از هر چیز نشاندهندهی رویکرد دوگانه و ریاکارانهی غرب و آمریکا در مسالهی دموکراسی و حقوق بشر در روابط بین الملل است. امریکا در ظاهر برای سمت و سو دادن اذهان جهانی دست به یک سلسله مذاکرات و کار های دپلماتیک می زند ، که در پی خروج از افغانستان بهقیمت از دست رفتن دستاوردهای دموکراتیک که با خون هزاران انسان و صرف هزینههای مالی هنگفت به دست آمده میباشد این موضوع بیش از هر چیز نشاندهندهی رویکرد دوگانه و ریاکارانهی غرب و آمریکا در مسالهی دموکراسی و حقوق بشر در روابط بین الملل است. در حالیکه افغانستان همان بز مردهای است که در میدان منافع قدرتهای بزرگ فرامنطقهای و منطقه ای انداخته شده و هر کس به اندازه توانایی خود ، بخشی از اعضای آن را به نفع خود تصرف میکند. از سوی دیګرآمریکا تلاش میکند با کمترین هزینه منافع حداکثری خود را تأمین کند.تمام بازیگران به سمت بازیهای ژئوپلیتیک میروند، این امکان وجود دارد که خروج آمریکا به سمت جنگهای نیابتی سرا زیر شود ونتیجهاش تنش بیشترخواهد بود .زیراجنگیدن در افغانستان برای امریکا و ناتو سود آور نیست و اقتصاد های بزرگ آسیایی ,چین و هند, درافغانستان سرمایه گزاری را شدت بخشیده اند. صلح افغانستان به دلیل ناگزیر بودنش، به زون پیوند دهندۀ اقتصاد آسیایی، از سوی چین، هند، روسیه، پاکستان وامریکا راضمانت می شود. در عین افغانستان شاهد مرحلۀ جدیدی از انتقال پروژۀ داعش به شمال افغانستان خواهدبود که انگلیسی ها و امریکایی ها با همکاران افغان خود بالای آن کار می کنند، که نقطۀ تیررس بعدی آنان آسیای مرکزی است که میدان جنگ اینده شان در کشورهای تاجیکستان، اربیکستان، ترکمنستان ودربرخی کشورهای دیگر آسیای میانه خواهند بود. قرار معلوم جنگجویان داعشی و چندین گروه دیگر در افغانستان سلاح بر زمین نخواهند ګذاشت. چون داعش از کمک های تسلیحاتی امریکا برخوردارند و مردم ، دهات پرواز چرخبال های امریکایی را می بینند که داعش را اکمالات می نمایند زیراامریکا می خواهد تا این جنگ را به یک شکل کنترول شده مدیریت نماید. اکنون امریکا به ایجاد یک نظام امنیت مشترک در افغانستان نیاز دارد تا سازمان ملل متحد را قانع سازد که دست به تشکیل یک ساختار درسطح منطقه میزند که درین مساله اتحادیه اروپا هم حضور خواهد داشت، باید قاعده بازی را تغییر داد که معقول ترین راه پیدایش یک رویکرد جهت ایجاد “دولت موقت”قابل قبول برای همه اقوام و قبایل وحضور همه شخصیتهای مطرح، نمایندگان احزاب وسازمانهای سیاسی،اجتماعی ،مدنی وترقیخواه متناسب به شعاع وجودی هریک از اقوام مطرح در ساختار اداره ی موقت افغانستان خواهد بود.
هفدهم – فبروری – ۲۰۱۹ – میلادی
morteza
با سلام خدمت سردبیر گرامی.
از مقاله جامع شما بسیار سپاس گذار هستم.