سلام بر تو ای بامیان، ای سرزمین خسته ام
می دانم که سال هاست کوه هایت شاهد جنایت های بی شماری بوده
و بارها صدای گوش خراش توپ ها لرزه بر اندامت انداخته
ولی تو هر بار سکوت کردی که مبادا کودکانت هراسان شوند
می دانم که غم شهیدانت دلت را رنجور ساخته و خاکت هم رنگ خون شهیدانت گشته
من از تو شکیبا بودن را آموختم که به ارث بردم دلیری شیرزنان باستانت را
و بارها دیدم که چگونه مردانت را به کام مرگ کشانیده اند
و آه بی پناهی کودکانت در بیابان ها را ، نیز بسی شنیده ام
کوه هایت شاهد نالههای مادرانی بوده اند که عزیزان شان به خاک و خون غلطیدند
می دانم که بودای ترا به زانو درآوردند و بی شرمانه هم نشین خاکش کردند
آری، آن گاه که بودا، یادگار نیاکان ما، از جایش جدا گشت
دل مردمت نیز، چون قلب تو تکه تکه شد
این ظالمان به جرم داشتن بودای بزرگ، بت پرست مان خواندند
و سال ها خون پدران و مادران ما را به همین بهانه جاری سنگ و خاک نمودند
اکنون که بودای ما بر جا نمانده
مردمان سرزمینش بیش از پارینه تقدیسش میکنند
و به نشان مردمت، نقش تندیست را بر دیوار هر تالار و رستورانهای خود حک میکنند
آه و صد افسوس که بودا برای همیشه هم دم زمین گشته
کجاست که ببیند اینک او نمادی است از مردمش در هر کجای این گیتی
ای خاک خسته ی هزارستانم
میدانی, میدانیکه پس از تو مردمت را بیگانه ی این دیار خوانده اند
و هر بهارگاه سبزینه منظر خانه ها شانرا آتش میزنند
و لالهی دشت هایت را به خاک و خون میکشند
مردانت با خون خود وضو میگیرند و کودکانت برای زنده ماندن به کوه هایت پناه میبرند
آه، میدانم که غم بزرگی در دل کوه هایت نهفته
و تو سکوت اختیار نمودی که مباد کودکانت هراسان شوند و مادران نگران عزیزان خود گردند
دیده ام که خاکت خضاب به خون مردمانت شده
مگر این نشان گر، ایمان و همدردی با مردمان و کودکانت نیست
آری، سال ها ست که مکتب ها را به روی جوانانت بستند،
اما کنون تو شاهد قد علم کردن و سر به فلک کشیدن دگرباره ی شان هستی که چه سان خودنمایی میکنند
ای سرزمین من، بدان که رنج هایت بیهدر نبوده و باشد که به پایان رنج هایت رسیده باشی
سرزمین خستهی من، باز کن اینک آغوش مهر را برجوانانت
تا برخاک خستهات تیمم کنند و در کنار هم نماز شکرانه به جای آرند و سرود آزادی خویش سر دهند
و بر بلندای کوه هایت ترانه ی عشق سرایند
نویسنده: باران حیدری
لهیب الله
بسیار زیباست باران عزیز!!
می دانیم که هرقدری که در مورد بامیان کهن و باستانی سرزمین بودای مرد خیز سخن بگویم نمی شود همه را تمام کرد ولی نوشته زیبای شما عشق پاک تان را نسبت به زادگاه شما نشان می به راستی که چنین بوده و است
بچه هزاراه
متن با تمام مشکلات فنی که دارد اما نقس این متن که برامده از احساس نویسنده است قابل ستایش است و بیتشر به دعا های که سر منبر میخواند میماند .