افشار را از یاد نبرید!

نویسنده: عباس دلجو
اکنون عقربه‌ی زمان در فراخنای عالم هستی با گردش همیشگی‌اش، باردگر خاطره‌ی سیاه و شوم بیست و ششمین سا‌لروز فاجعه‌ی خونین نسل‌کشی افشار را در اذهان تداعی می‌نماید.
روزی که در پهنه‌ی آسمان برافراشته و خونین افشار، غبار غم‌انگیز و خونین، جنایت و خیانت، فضا را تیره و تار ساخته و وحشت سرد و مخوف، چنگال‌های خونینش را بر گلوگاه آماسیده از بغض و درد افشاریان مظلوم، فرو برد.
روزی که آدم‌کشان نوکیسه و بی‌همه‌چیز، اساس حاکمیت سکتاریستی شان را بر فرورفتگی‌های زخم‌های عمیق و پاره استخوان‌های شکسته‌ی حلقوم دریده‌ها و زبان در کام بریده‌ها گذاشته و کالبدهای شکسته و لِه‌شده ای صدها انسان هزاره را، زنده زنده به گور کردند.
روزی که به دستور جنرال کج کلاه و بی نشان !! تا توانستند، هزاره کشتند و مثله کردند و به دارآویختند. بعد از آن‌همه کشتار و جنایت و قساوت، بقیه‌السیف هزاره‌ها را به اسارت بردند، تا باز اسارت تاریخی و بردگی همیشگی هزاره‌ها در حافظه‌ی تاریخ تجدید گردیده و در توالی چند نسل دیگر دوام یابد.


روزی که انعکاس تلالوء زرین خورشید در آبگینه‌ی خون‌های زلال و دلمه بسته‌ی شهیدان افشار در کوچه‌ها، جاده‌ها و کنار پیاده‌روها، آسمان نیلگون خدا را به سرخی غم‌انگیز اشک‌های یتیمان و بازماندگان افشار، درآورده بود.
روزی که بخارهای خون دلمه شده از زمین تیره، خونین و زخمی افشار یک‌جا با آه و ناله‌های جانسوز زخمیان و لکه‌های مرگ و خراش و ویرانی بر آسمان سر برافراشته توگویی، آفتاب با انعکاس این خون‌ها در دادگاهی به پهنای آسمان و وسعت زمین، گردن‌های افراشته بردار، تن‌های آویخته بر اشجار و اجساد مُثله شده‌ی شهیدان افشار را به دادخواهی نشسته باشد.
روزی که سکتاریست‌های نوظهوری چون ربانی و مسعود و سیاف با همکاری خائنین داخلی به سردمداری سید حسین انوری و فتوای شیخ محسنی است، بغض و کینه و قساوت سادیستی شان را با پرتاب بم و راکت در خانه‌های مسکونی هزاره‌ها، تشفی جسته و از هوا و زمین آتش ریختند، تا بستر جاری تاریخ جنایت را از خون زن و مرد و کودک بی‌دفاع هزاره رنگین کرده و سنت استبداد و انحصار و جنایت را تداوم بخشند.
روزی که لشکریان جنایتکار مسعود و سیاف، با کمال بی‌رحمی و قساوت بر زن و مرد و کودک و جوان و پیر هزاره رحم نکرده و همه را به تیغ کشیدند. تا تصویر وحشتناکی از خرابی و خون و وحشت و مرگ را در انظار جهانیان، به تصویر کشند. تا هزاره‌ها به جرم هزاره بودن شان معترف گردیده و نگویند که “ما در افغانستان این را می‌خواهیم که دیگر هزاره بودن جرم نباشد.”
روزی که …..

In this article

Join the Conversation