از انجاییکه طالبان یک تحریک تروریستی،غیر ملی ووابسته به سازمانهای استخباراتی خارجی و شاخهء افغانی تروریزم و دست پروردهء سازمان استخباراتی پاکستان و غرب است چنانچه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه پیشین امریکا ګفته که گروه ترویستی طالبان را امریکا برای جلوگیری از گسترش نفوذ روس ها در ان زمان در افغانستان خلق کرده بود، امروز نیز برای کنترل و بهره برداری ویژه از آنها مخفیانه یا علنی با این گروه مذاکره می کند، تا امریکا بتواند به اهداف تاریخی خود دست یابد . ګرچه امریکا در ګذشته به این باور بودند، که برای یک قرن افغانستان را در بازی های بزرگ جیوپلیتیک علیه چین، روسیه و ایران تحت نام جنگ با تروریزم طالبی یا داعشی استفاده کند ودر هر حال ۱۸ سال است آمریکا که به عنوان یک بازیگر فرا منطقه ای در افغانستان چنبره زده و بدون در نظر گرفتن منافع مردم این کشور و ملاحظات کشورهای همسایه از جمله ایران، پاکستان، چین وروسیه در این کشور جولان داده است، ولی سر انجام افغانستان به باتلاق برای شان تبدیل شده که باید از باتلاقی که خود ایجاد کرده، خارج شود. ترامپ ګفته است که ما سالانه ۵۰ میلیارد دالر در افغانستان خرج می کنیم که اکنون زمان آن رسیده است که نظامیان آمریکایی پس از سال ها به وطن بازگردند تا پول کشور عاقلانه مصرف شود”. اکنون بحران افغانستان بیش از آنچه که یک بحران ملی باشد یک بحران منطقه ای و بین المللی است که از چهل سال پیش در چارچوب جنگ سرد و با اشغال این سرزمین توسط آمریکا و ناتو انجام گردید، که خلیلزاد خود یکی از معماران فاجعه افغانستان وازد لالان صنعت تروریزم طالبانی است که درطی مدت چهار دهه در همدستی با بازیگران بزرگ ,صاحب قدرت و ثروت شده است واو نقش کلیدی رادر لابیګری تروریزم طالبانی در سالهای ۹۰ میلادی داشت و در حال حاضرنیز بحیث دلال ونماینده ی امریکا در معاملات طالبانیزم قرار دارد. تا زمانیکه بازارصنعت تروریزم در افغانستان گرم باشد، دلالان این صنعت دست ازین تجارت پر درآمد نخواهند کشید. درین میان پاکستان بازی دوگانه را در طی مدت هجده سال تحت عنوان، سیاست تحمیق سازی و باج گیری از امریکا و متحدین آنرا خیلی موفقانه به پیش میبرد، ګرچه دولت ترامپ در اغازکارش فشار و تحریم علیه پاکستان را در پیش گرفت ولی پاکستان تن به فشار های امریکا نداده و پاسخ آنرا با خشونت های سنگین تروریستی در افغانستان به نمایش ګذاشت و افزون بر آن دست به تشکیل جبهه منطقوی ضد امریکایی متشکل از رقبای سیاسی امریکا نظیر روسیه ، ایران و چین زد. بدین ترتیب امریکاییها را پاکستان مجبور ساخت که در پایان سوگنامهٔ حضور وطرح خروج ارتش اش ازفغانستان تا در یک معامله تبهکارانه ،افغانستان را برای پاکستان به فروش برساند.شکست غرب در افغانستان به معنای بمعنای پیروزی تروریزم و پاکستانیزم در راستای پروژه “لوی پاکستان” خواهد بود وبا بقدرت رسیدن طالبان انسانیت، شرافت و اسلامیت در افغانستان خواهند مردوجنگ های فرقه ای میان شعیه و سنی ونسل کشی، عدالت کشی، فرهنگ و تمدن کشی دوباره بحیث سنت تبدیل خواهد شد. دونالد ترامپ ،اخیرا جنگ کشورش در افغانستان را به پرسش گرفته ودوام جنگ در این کشور را اشتباه دانسته وګفته این سیاست پس از این نباید دنبال شود.در افغانستان جنگ قدرت میان طالبان و دولت کابل یک پدیده نو نیست زیرا جنگ میان قبیلوی قرنهاست که میان درانی و غلجایی جریان دارد. اما در بازی تحت نام مذاکرات صلح قطر در باره افغانستان ، سه افغان اصیل یعنی افغان پاکستانی عمران خان، افغان امریکایی خلیلزاد و طالبان به توافق رسیده اند که نیروهای غربی کلید ارگ را از افغان ارگ گرفته به شورای کویته در تحت رهبری عمران خان، برادر ارشد افغانهای” لر و بر” تسلیم نموده وخود از باتلاق افغانستان خارج شوند . در ضمن گزارش های از مذاکرات قطر حکایت از معاملات پشت پرده درجریان سفر عمران خان نخست وزیر پاکستان به قطر، دارد که او علاوه بر منفعت قرارداد های تجارتی با قطری ها، برموضوع مذاکرات آمریکا و طالبان نیز مذاکره داشته تا قطری ها را متقاعد کند که با خواسته های پاکستان که قبلا با آمریکایی ها هماهنگ شده است، مخالفتی نداشته باشند.قرار معلوم صلح کاذب با ګروه طالبان گذرگاهی است بسوی جهنم، در این جهنم تمام اقوام بدون تمایز خواهند سوخت و افغانستان سال های طولانی در اسارت پاکستان از نفس خواهد افتاد.دیروز گورباچف و ریگان، افغانستان را به کام پاکستان و مزدوران جنگی اش غرق ساختند، امروز دونالد ترامپ این وظیفه نامقدس را بدوش گرفته است. ګرچه صلح نیاز همه ای ماست ولی آنچه را که طالبان و پاکستانی ها به عنوان بستهای صلح به امریکا داده اند بستهای تسلیمی و ذلت مردم افغانستان است که بدین ترتیب خلیلزاد برای “ابقای طالبان در حاکمیت” نزدیک میشود ولی پروگرام خلیلزاد به افغانستان صلح نخواهد آورد.اگر قرار باشد صلحی برقرار گردد؛ این صلح مسلما میان طالبان و نیروهای ضد طالبانی خواهد بود؛ نه میان طالبان و متحدین شان در درون حاکمیت کنونی. درعین حال ګفته میشود که در سنا ریوی اول محتمل است که امریکا پس از خروج نیروهایش به کمکهای مالی و امنیتی به افغانستان ادامه دهد و نیروهای امنیتی افغانستان مثل زمان داکتر نجیب به تنهایی برای دفاع از دولت کابل بجنگند ودرسناریوی دوم این که امریکا همزمان با خروج نیروهایش به کمکهای مالی و امنیتیاش به افغانستان پایان دهد، در آن صورت تاریخ به شکل فجیعش تکرار میشود و افغانستان به دههی هفتاد خورشیدی برمیگردد. در حالیکه جنگ افغانستان همواره به بازتولید حس انتقام کمک میکند وجنگ کنونی نیز عقدهها و تقلا برای انتقام را برای سالهای درازتر تمدید میکند.همانگونه که عقدهی به قتل رساندن امیر حبیبالله کلکانی و عقده به قتل رساندن عبدالعلی مزاری و داکتر نجیبالله تا امروز به قوت خود باقی هستند. گذشته از آن جنگ و صلح افغانستان در گرو یک کروه خاص قومی است که گروه های دیگر قومی افغانستان حتی بطور سمبولیک هم در این مذاکرات نقش ندارند. تبارهای به حاشیه رانده شده بنا بر نیاز زمان، برای بقای هستی شان ناگزیرند که « جبهه عدالت ملی » شان را بخاطر ، حرکت پیشگیرانه برای برخورد های فاجعه بار فاشیزم قومی – مذهبی طالبان باید شکل بدهند که اگر این جبهه شکل نگیرد، اژدهای زخمی طالبی، هر گروه قومی را جدا، جدا خواهد بلعید. چون با پایان یافتن درامۀ طالبان سناریوی تروریزم پروری پاکستان پایان نمی یابد و این درامه فردا به نام داعش و پس فردا هم به نام دیگر ادامه پیدا می کند. تنها نابودی لانه های تروریستی در پاکستان و سرکوب تمامی گروه های تروریستی یگانه راه برای نجات جهان از خطر تروریزم و افراطیت و وحشت است.طرح طالبانی امریکا برای پایان جنگ افغانستان وتوافق ترامپ با طالبان ممکن است به آشوب مجدد در افغانستان بینجامد چون نیروهای آمریکایی افغانستان را ترک خواهند کرد اما هیچ تضمینی وجود نخواهد داشت که دولت و نظم سیاسی در افغانستان که تا هنوز هزینههای گزافی دادند، زنده بماند طالبان همچنان به شکلی اجتناب ناپذیر با دموکراسی خصومت خواهد داشت. درعین حال از اظهارات اداره استخباراتی امریکا چنین بر می آید که پاکستان اینبارهم همانند گذشته در روند صلح افغانستان صادق نیست و همچنین رایان کروکر، سفیر سابق آمریکا در افغانستان نیزمیګوید که پروسه صلح فعلی شباهت زیاد به مذاکرات صلح پاریس در زمان جنگ ویتنام دارد. در آن زمان نیز مثل حالاآشکار بود که ما با رفتن به پای میز مذاکره در حال تسلیم شدن و مذاکره بر سر شرایط تسلیم خودمان هستیم. چنانچه عباس استانکزى مذاکره کننده طالبان در قطر میګوید که طالبان خود را در میدان جنگ پیروز میشمارند و به چیزى کمتر از تسلط کامل در افغانستان قانع نیستند. حکومت کنونى واردوى ملى را منحل میکنند و طالبان اردو و پولیسى خواهند ساخت که با توان اقتصادى افغانستان امکان پرداخت هزینه هاى آن وجود داشته باشد. حالا دو راه بیشتروجود ندارد: یا تسلیمى به طالبان یا جنگ علیه آنان، زیرا مردم افغانستان ، کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی ذیدخل در قضایای افغانستان این ترفند خلیل زاد رانخواهند پذیرفت . طالبان در ۲۴ سال ګذشته نشان دادند که به هیچ عهد و پیمانی پابندی ندارند که اګر به بد عهدی و پیمان شکنی آن ها در این سال ها نگاه کنید:که با ملانقیب درقندهار، با حزب وحدت در غزنی، با عبدالعلی مزاری در چهار آسیاب کابل، با مولوی خالص که به او وعدۀ رهبری حکومت موقت را دادند، با صبغت الله مجددی که در قندهار تا طالبان را با دوستم متحد سازد، با جنرال ملک پس از توافق فاریاب که به مزار دست یافتند، با یونس قانونی در عشق آباد که یک روز بعد تمام توافقات را رد کردند، با استاد ربانی که چگونه او را با فریب به شهادت رساندند.هرګاه ، طالبان حکومت را در کابل به دست گیرند. آنگاه افغانستان برای آنها یک غنیمت جنگی و جهادی تلقی می شود که هر چه دل شان خواست با این غنیمت انجام می دهند. حالا حاصل این جنگ ۱۷ ساله آمریکا در افغانستان نتیجهای جز کشته شدن بیش از ۱۴۷ هزارنیروی نظامی و غیرنظامی و ویرانی کل افغانستان نداشته است وعلاوه براین تعداد افراد غیرنظامی که به هر دلیل غیرمستقیم جنگ افغانستان جان خود را از دست داده اندبه بیشتر از ۳۶۰ هزار نفر میرسند. موافقت نامه مقدماتی امریکا نه تنها پیروزی بزرگ برای طالبان، بلکه برای پاکستان نیز است که به رهبری طالبان و یک عده افراد مسلح طالبان پناه میداد میباشد. اکنونامریکا میخواهد که با قرار دادن طالب وضد طالب در کنار همدیگر، آن ها را از حاشیه به متن آورد؛ آنگاه آن ها را برای جنگیدن با همه، از نظر بانکی بیمه می کند. به محض آمدن به متن، رویارویی آن ها با روسیه و ایران و پاکستان در شکل جدیدی ظاهر می شود. امریکا طالب را دیر یا زود با روسیه و ایران در جنگ می اندازد و فقط با دادن ۵ میلیارد دالر، تمام منطقه را در کام آتش فرو خواهد برد. از جانب دیگر طالبان ،ظاهرا سعی می کنند که گذشته خود را تطهیر کرده و مردم را به آینده درخشان تحت قیادت امارت اسلامی نوید بدهند.از نظر آمریکا مذاکرات بین الافغانی صلح لزوما به معنای مذاکره طالبان با دولت افغانستان نیست بلکه می تواند آغاز مذاکرات بین طالبان و نیروهای سیاسی این کشور باشد ودولت افغانستان نیز می تواند در حد یک گروه سیاسی در مذاکرات بین الافغانی حضور داشته باشد. هرچند نمایندهگان امریکا و گروه طالبان ، تا کنون در هیچ زمینهای به توافق نهایی نرسیدهاند ولی ګفته میشود که هردو طرف کمیته ی را موظف نمودند تا بالای طرح تشکیل حکومت موقت برای افغانستان اینده کار نمایند وهمچنین درباره آتشبس و مذاکرات بینالافغانی دو موضوع مهمی است در نشستهای آینده گفتوگو خواهد شد. این در حالی است که محمداشرف غنی نیز تاکید کرده که روند فعلی صلح نباید به یک فاجعه دیگر بیانجامد و اشتباه حکومت داکتر نجیبالله رییس جمهور پیشین کشور تکرار شودودستاورد آقای غنی در پنج سال حکومتِ او در عرصۀ تأمین صلح، فرار بیش از صدهزار نیروی جنگی و ۴۵ هزار کشته بوده است. آقای غنی وکرزی که با سیاستهای اشتباهآمیزِ خود از طالبان نیرویی ساخت که حالا خودشان نمیدانندکه با آنها چه باید کرد. از سوی دیګر روسیه در رقابت با امریکا تلاش دارد در آینده افغانستان نادیده گرفته نشود و میزبانی از نشست نمایندهگان احزاب و گروه طالبان نیز بخشی از این تلاشها ی روسیه است. – سوم- ماه –جنوری – سال ۲۰۱۹- میلادی