کامران میرهزار
یک و نیم دهه پیش شناخت من از جامعه ی هزاره های اسماعیلی تقریبن صفر بود. من نیز مانند بسیاری از هزاره ها، جامعه ی اسماعیلی را محدود به دم و دستگاه جنایتکار معروف سید منصور نادری می دانستم و نمی دانستم که هزاره ها بیش از هفتاد درصد از جامعه ی اسماعیلی را در آن دوزخی که بنام فغانستان می شناسیم تشکیل می دهند. من از جنایات سیستماتیک مافیای نادری در همدستی با سران حکومت افغان علیه اسماعیلیان و بویژه هزاره های اسماعیلی اطلاعی نداشتم و نمی دانستم که روشنفکران هزاره ی اسماعیلی، بویژه آنانی که سعی در پیوند دادن شاخه های مختلف هزاره داشتند و جنایات نادری ها را نقد کرده و دست به روشنگری می زدند، بصورت سازمان یافته هدف حملات مافیای نادری ها قرار دارند.
شناخت من از جامعه ی اسماعیلی زمانی شکل گرفت که با داکتر ثنا نیکپی آشنا شدم. او یکی از نخستین نویسندگانی است که از سال ۲۰۰۵ همکاری خود را با کابل پرس شروع کرد و همین اکنون نیز یکی از همکاران ثابت من می باشد. داکتر ثنا نیکپی تاکنون حدود یکصد مقاله ی جامع و خواندنی در کابل پرس نشر کرده و حضور او در جمع ما، غنیمتی است که هیچگاه نمی توانم آن را نادیده بگیرم. او در نوشته های خود، با نگاه به مسایل از زوایای مختلف، شناخت دقیق تر به من و ده ها هزار خواننده ی کابل پرس داد و درک ما را از سیاست رشد داد و ما را در پایبندی به اعتقادات حقوق بشری مصمم تر کرد.
شاید درست نباشد که من داکتر ثنا نیکپی را به جامعه ی هزاره های اسماعیلی محدود کنم، چرا که او گرچه همچون گوهری از دل جامعه ی هزاره های اسماعیلی از نیکپی عزیز برخواسته، اما نگاه و دید او چنان است که جزییات را بصورت مسلکی به کلیات وصل می کند و کلیات را شکافته و جزییات را به مخاطب خود نشان می دهد. او نویسنده ی مقالات جامع در مورد قانون گریزی های حکومت های افغان است و نویسنده ی مقالات ژرف در مورد نسل کشی و ژنوساید هزاره ها. زمانی که جنایات کوچی و کوچی طالب در زمان حکومت طالبانی کرزی اوج گرفت، داکتر ثنا از محدود نویسنده هایی بود که در مورد این جنایات نوشت و در نوشته های خود رخ اصلی این جنایات را نمایاند. او موقعیت مهم و استراتژیک شمال و جنوب هندوکش را مطرح کرد و بصورت دقیق موقعیت استراتژیک بغلان را به ما نشان داد.
داکتر ثنا نیکپی از ” عرق از پشتِ قاشِ دلبر آمد” نیز نوشت و ما را با آهنگ های ناب هزاره گی از نیکپی آشنا کرد.
شناخت امروز جامعه ی هزاره از جامعه ی هزاره های اسماعیلی و جنایات نادری ها، محصول تلاش های دو سه سال اخیر و جست و خیز های سمارقی چند فیسبوکی غلط و غلوط نویس نیست. آن هایی که به دوستی با جنایتکارانی چون معصوم استانکزی افتخار می کنند و در خفا بنده ی سید منصور نادری می باشند، دوستان خوبی برای هزاره ها شده نمی توانند و جست و خیز زدن هایشان و دشنام دادن هایشان به شخصیت های خوشنام جامعه ی هزاره ی اسماعیلی، آنان را در موقعیت بهتری قرار نمی دهد.
شناخت امروز ما از جامعه ی هزاره های اسماعیلی و همراهی افکار عمومی جامعه ی هزاره برای پیوند دوباره با این جامعه، محصول حدود دو دهه کار دقیق و روشنگرانه است که حضور داکتر ثنا نیکپی در محور آن، این شناخت را ممکن کرد. پیش از این، از سویی مافیای نادری ها برای بقا، تلاش ها برای برجسته کردن رگ و ریشه و تبار هزاره های اسماعیلی را سرکوب می کرد و فضای خفقان و سرکوب باعث شده بود که افکار عمومی جامعه ی هزاره های اسماعیلی معطوف به پیوند با بدنه ی اصلی نباشد. از سوی دیگر مارهای در آستین جامعه ی هزاره که یک سرشان به همان مافیای نادری وصل بود/است، با رشد افراط گری مذهبی، تلاش داشتند که امکان وصل ناممکن شود.
حالا که افکار عمومی هزاره بر همبستگی و وصل شاخه های مختلف از جمله هزاره ی دوازده امامی و هزاره ی اسماعیلی و هزاره ی سنی و هزاره ی انسان گرا جهت داده شده، باید قدردان و سپاسگزار آنانی باشیم که چند دهه پیش این در این مسیر قدم گذاشته اند.
با احترام