نگارنده:- محمد عوض نبى زاده
—-
از انجاییکه نظام های سیاسی وساختار قدرت در افغانستان همیشه بر پایه زورو خشونت شکل گرفته و تمامی حکومت ها در چهل سال اخیر به دلیل پوسیدگى سیاسى و شاریدگى داخلی نظامى سقوط نمودند که حکومت جناح خلقى ها بدلیل اختلاف درونى فرکسیونهاى تره کى و امین، حاکمیت پرچمى ها بعلت تضاد جناح هاى وابسته به کارمل و نجیب، حکومت مجاهدین در تداوم رقابت هاى سیاسى و نظامى حزب اسلامی و جمعیت، یکى پى دیگرى فروپاشیدند.حکومت وحدت ملى نیز به همین دو دلیل در سرآشیبى فروپاشى قرار داردزیرا رقابت درانى ها با غلجایى ها، تضاد مجاهدین و تکنوکرات ها، اختلاف قومى پشتونها با اقوام غیر پشتون، اوضاع سیاسى را در داخل کشور چنان متشنج نموده که در بُعد نظامى توان مقابله با چالشهاى جنګی وسرکوب تروریستان را ندارد وحتی از مهار اراذل و واوباشان نیز ناتوان است زیرا درگیرى چند ساعته تمیم وردک در قلب شهر کابل که ، اعتبار نظامى و وقار سیاسى ارگ را زیر سوال برد.ولی ارگ نشینان تلاش دارند با حرکات نمایشى و قدرت نمایى هاى کاذبِ زیرنام دستگیرى قوماندانان گروه هاى مسلح غیر مسوول را در ولایات برجسته نماید. شاید گرفتارى قیصارى، قریشى، علیپور، نوید و ده ها تن دیگر ازین ګونه حرکات نمایشی ارګ نشینان باشد. در حالیکه دستگیرى، محاکمه ی تمیم وردک و تروریستانى چون انس حقانى و سایر شرکاى جرمى شان که هر روز خون نیروهاى امنیتى و مردم بیگناه را به زمین مى ریزند، اولویت دارد ولی این دولت بنابر تعلقات قومى، سمتى و سیاسى از آن طفره مى رود.
یکی از پیامدهای نگاه قومی حلقه ی اطراف غنی، کوری سیاسی آنها است و نمی توانند ببینند که بی دفاع سازی عمدی حوزه های ضد طالب، شکست دولت را حتمی می سازد ، زیرا پالیسی سازان امنیتی، در مسیری قدم می زنند که توسط خارجی ها و منافع استراتژیک آنها تعریف شده وتوطیه ی ارګ برای بحران آفرینی وایجاد دشمنان فرضی اهداف خارجی ها را اجرایی میسازد.بدین منظور ارګ از علیپور، قیصاری، قریشی , نوید و سایر فرماندهان ضد طالبان، دشمن فرضی ساخته و هر روز با به نمایش گذاردن سناریوهای تازه امنیتی، آخرین پرده های نمایش بحران را روی صحنه می برد و هربار طیف هایی از مردم را از دامن دولت می راند.اما در آنسو؛ دشمن واقعی که تنها در ۴ سال ۲۸ هزار نیروی امنیتی و ده ها هزار غیر نظامی را به کام مرگ فرستاده نادیده می گیرد .در حالیکه دولت می داند طالبان و داعش و نزدیک به ۲۰ گروه تروریستی دیگر، از کجا تأمین مالی و تسلیحاتی و نیروی انسانی می شوند، عملا هیچ کاری در برابر آنها نمی کند ؛ اما برای دستگیری یک فرمانده محبوب مردمی ، حتی حاضر است چندین نفر را در این مسیر، قربانی کند. چون توطئه گران ارگ مى خواهد با تشنج آفرینى کاذب، محوریت ضعیف و نامشروع خود را در ساختار قدرت و حاکمیت به نمایش بگذارد.
هدف جانبى دیگرى ارګ درین بازی نهفته است اینکه با ملعبه قرار دادن قیصارى ها، علیپور ها و قریشى ها، رهبران قومی زورگو و سرکش، را که چشم به سخاوت رقیب دوخته اند تا سهم اندکى در قدرت برایشان جیره بندى نماید ودر یک بده بستان سیاسى، تا نیروى اجتماعى شانرا در انتخابات پیشرو استخدام کند.حکومت موجود نه تنها برای تقویت روحیه همبستگی ملی بین مردم افغانستان اراده ندارد که بارها خود سبب ایجاد بحران و تنش های قومی بوده است.چنانچه بازداشت فرمانده علیپور که احساسات مردم را برانگیخت و شکاف عمیق بین مردم و حکومت ایجاد نمود و اگر به زودی آزاد نمیشد تبدیل به بحران بزرگی میګردید زیرا بازداشت فرمانده علیپور با موجی گسترده ای از اعتراضات در کابل، بامیان، دایکندی، بغلان، بلخ و هرات روبرو شد چون رژیم با در بند کشیدن علی پور ، می خواست ، با یک تیر دو هدف را شکار نماید :هم به حامیان مالی جهانی شان در ژنیو افاده بدهد که در برابر جنگسالاران و قانون شکنان مبارزه مینماید و هم نفاق قومی و بی ثباتی را در کشور دامن زده به اقتدار ننگین خویش ادامه دهد! در چنین شرایطی که کل نظام سیاسی با خطر فروپاشی روبرو است،ولی به دستور حلقه ای اطراف غنی، نیروهای ضد طالب را، یکی پس از دیگری دستگیر و به نفع طالبان از میدان جنگ خارج می کند .
زیرا اشرف غنی بعنوان کار گزار سیاسی ظرفیت و اراده پذیرش اقوام دیگر را در عرصه های سیاسی ندارد و می خواهد سلطه قومی خودرا تحکیم ببخشد .یکی از پیامدهای جدی این سیاست، بی رقیب شدن طالبان به عنوان یگانه نیروی جنگی محلی و بومی در افغانستان است که واژه ها و اصطلاحات”جنگسالاران”، “نیروهای مسلح غیر مسوول” در حقیقت جنگ روانی است که در مقابل نیروهای مسلح ضد طالب از طرف ارګ به راه افتاده است . دستگیری قوماندان علیپور همراه با توطیه استخباراتی پیچیده و کارزار رسانه ای غرب در تبانی با گروپ فاشیستی ارگ بود. خیزش مردم هزاره چنان طوفان خشمگین شد که کاخ استبداد را نه تنها در کابل، بلکه در غرب لرزانیده، ناتو را به واکنش در مورد، مجبور ساخت. ” گویا ناتو در دستگیری فرمانده علیپور دخل و غرضی نداشته است. رهایی فرمانده شمشیر محصول قیام تاریخی دوروزه مردم بود که فاشیزم را وادار کرد ، تا به خواست توده ها تمکین نماید. در حالیکه یکی از سیاست های آمریکا در کشورهای مختلف، بحران آفرینی است ودر افغانستان نیز اجرای این نقشه در زمان زمامداری کرزی و اشرف غنی به آسانی اجرایی ګردید ه است.
گروه ایجاد بحران در سفارت آمریکا که از سال ها قبل تشکیل شده بود این گروه در قسمت ایجاد بحران و بررسی راه های پیاده شدن آن در تقسیمات نظامی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی طرح های خود را به سفارت ارایه می کنند تا آنان پس از بررسی نهایی زمینه عملی شدن طرح های بحران آفرینی را فراهم آورند.مهمترین نمونه های بحران های موجود در افغانستان، در قمست نظامی، طالبان و داعش و فرماندهان محلی و قومندان های قبلی، عملیات های روانی خاص و در قسمت سیاسی پروسه صلح می باشد که تمامی کشورهای ذیدخل در امور افغانستان و کشورهای همسایه و سران جهادی و بزرگان قومی و دیگر اقشار مردم را بخود مشغول کرده است. چون فعلا، امریکایی ها درک کرده اند که جنگ را باخته اند و حاصر نیستند که برای ادامه ای یک جنگ باخته شده برای یک مدت طولانی هزینه کنند. ارتش افغانستان زیر فشار نظامی طالبان و سر در گمی رهبری عملا توانایی جنگیدن در میدان گسترده ای جنگ را ندارد. غنی فرصت و امکان ایجاد همگرایی در میان قشر سیاسی را از دست داده ، وفساد گسترده را در انحصار حلقه ای از نزدیکانش قرار داده ومنابع ملی را دیوانه وار تاراج می کند.
– نهم- ماه – دسامبر – سال – ۲۰۱۸ میلادی