نگارنده: محمد حسین فیاض شاعر و پژوهشگر
انتخابات پارلمانی افغانستان در کابل همواره با شکوه خاص همراه بوده و مدتی در و دیوار کابل در زیر پوشش بنر و عکس گم میشود. اجتماعات و هیاهو به آخرین مرحلۀ خود میرسد. این بار در کابل، تنوع سلیقهها، حضور طیفهای مختلف و شکل متفاوت مبارزات انتخاباتی، به نوعی دیدنیتر بود. در این نوشته تلاش خواهم کرد دو محور: تقسیم بندی نامزدان و شیوۀ مبارزات شان با تکیه بر غرب کابل را به بحث بگیرم.
تقسیمبندی نامزدان
الف – رهبرزادگان
نخستین گروه رهبرزادگان بودند. فرزندان آقایان: محمدکریم خلیلی، محمد محقق، قربانعلی یکهولنگی و سیدحسین انوری، کسانی بودند که با آمدن شان به صحنۀ مبارزات انتخاباتی، تحلیلها، انتقاداها و حمایتهای را به همراه داشتند. آنان با استفاده از نام، شهرت و موقعیت اجتماعی پدران شان به میدان آمده بودند و قبلاً نه در جامعه مطرح بودند و نه سمت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی داشتند. در این میان، پسران خلیلی و محقق، وضع بهتری از دیگران داشتند، زیرا هم پول بیشتر داشتند و هم تلویزیون و امکانات بیشتر که تعادل مبارزات انتخابات را به هم زده بودند. آنان از نظر برنامه و چشمانداز مبارزاتی در مجلس، سخنی برای گفتن نداشتند. تأمین عدالت اجتماعی و رسیدگی به مشکلات مردم و کلیاتی از این قبیل، اهداف مبارزاتی آنان را تشکیل میداد.
ب – تاجران
دستۀ دوم تاجران بودند. آنان، تاجر و یا تاجرزاده بودند که وارد مبارزات انتخاباتی شده و از سرمایه و شهرت اقتصادی خود و پدر شان بهرهمند بودند. کسانی مانند جلیلی، پسر حاجی نوروز، پسر حاجی نبی خلیلی و… در این گروه قرار داشتند. این دسته به دلایل حمایت از برخی اقشار آسیبپذیر و برخی خدمات فرهنگی و رفاهیِ که داشتند، خود را مستحق نمایندگی از مردم تلقی کرده و توقع رأی را داشتند. معمولاً تاجران همیشه با رسیدن به پارلمان و کسب امتیارات و مصئونیتهای پارلمانی، به دنبال دستیابی به معاملههای کلان شخصی و سهولت تجاری خود هستند. چنین نامزدها در کابل، مزار و برخی نقاط دیگر کم نبودند.
ج – تحصیلکردگان و اساتید دانشگاه
گروه سوم را تحصلکردههای حوزه و دانشگاه تشکیل میدادند. آنان، اغلب در دانشگاهها و مکاتب غرب کابل، کرسی استادی دارند. تعداد این دسته هم کم نبودند و شاید به بیش از ده تن میرسیدند. کسانی چون داکتر حکمت، هادی میران، ذاکرحسین ارشاد، معلم عزیز رویش و… با جدیت وارد مبارزات انتخاباتی شده و انتظار به دست آوردن رأی بالا را داشتند. آنان از آنجایی که با نظریههای دانشمندان آشنا بوده و از پارلمان، سیاست و اقتصاد، تعریف و تحلیل خاص خود را داشتند، این جایگاه را حق خود میدانستند و به نوعی وظیفۀ اولیۀ مردم میدانستند به آنان رأی دهند تا مجلس متفاوت از گذشته به وجود آید. لیست کردن کتابهای تألیف کرده، آشنایی با چند زبان، آمار نوشتن مقالات و ارائۀ برنامههای ایدآلی، از ویژگیهای مبارزاتی آنان بود.
د – چهرههای سیاسی
بخش دیگری از نامزدان را چهرههای سیاسی تشکیل میدادند. آنان یا مانند احمد بهزاد، غلامحسین ناصری، جعفر مهدوی، ابراهیم قاسمی، فاطمه نظری و.. قبلاً نمایندۀ مجلس بودند و یا در مبارزات سیاسی و اجتماعی سالهای اخیر، شهرت به دست آورده بودند. افرادی مانند داوود ناجی، ذوالفقار امید، آصف آشنا، پارسایی و.. در گروه دوم قرار داشتند. این دسته از نامزدان، حکومت، تبعیضها و نارساییهای جامعه را هدف قرارداده، برنامۀای خود را بر محورهای یاد شده متمرکز کرده بودند. آنان با تحریک احساسات و به میدان آوردن اقشار مختلف مردم، تلاش داشتند انگشت را روی دردهای حسی و تجربی مردم بگذارند.
ه – توّهمزدگان
بخشی وسیع و نیمی از نامزدان را کسانی تشکیل میدادند که دچار توّهم بودند و از رفتن به مجلس و از توانمندی و کارشان در مجلس، تحلیل درستی نداشتند. جنرالان، برخی فرهنگیان، انجنیران و بخشی زیادی از بانوان، این دسته را تشکیل میدادند. معیارهای رأی این دسته، اغلب فرضی و بر مبنای کارکردها و محاسبات سنتی بود و آنان در واقع با فرضیههای از پیش تعیینشدۀ خود شان وارد میدان شده و مبارزه میکردند. تعداد زیادی از رأیخرابکنها و کسانی که مورد سوء استفادۀ نهادهای مانند ترویج دموکراسی و یا خود حکومت قرار گرفتند، در این دسته بودند و یقیناً آراء این افراد ممکن است به ۲۰۰ عدد هم نرسد.
اغلب این افراد، چهرههای ناشناخته بودند و برخی، یک باره نام شان در لیست نهایی دیده شد. برخی از اینها چهرههای شناخته شده بودند، اما توان بسیج رأی عمومی در پایتخت را نداشتند. خدمتگذاری به مردم و مبارزه با فقر، محور شعارهای اکثریت آنان بود. آنان در کمپاینهای خود از تعامل با حکومت و دوری از تندرویها سخن میگفتند. ظاهراً برخی از آنان بیشتر با گروه سیاستمداران رقابت کرده و کارنامۀ آنان را زیر سؤال میبردند.
شیوههای مبارزاتی و تبلیغی
- چاپ بنر و پوستر در حد گسترده
چاپ بنرهای چند متری و پوسترهای رنگارنگ، شیوۀ رایج در افغانستان است و کمتر نامزدی یافت میشود که از این ابزارۀا استفاده نکرده باشد. البته برخی نامزدانی بودند که فقط به نصب بنر اکتفا کرده بودند. اما اکثریت نامزدان، در و دیوار غرب کابل را از تصویر و بنر گم کرده بودند. آنان خیال میکردند که بُرد تبلیغی و مطرح شدن در چاپ پوسترهای مختلف و رنگارنگ و پخش گستردۀ آنهاست. البته از نظر روانی برای خود آنها و برخی طرفداران شان، انرژیزا و غرور انگیز بود. شاید لذتی که خودشان از دیدن این تصویرها میبردند قابل وصف نباشد.
- استفاده از فضای مجازی
تعدادی از نامزدان در فضای مجازی فعال بودند و برخی، مانند بهزاد و ناجی بیشترین تمرکز شان روی تبلیغات در فضای مجازی بود. این ابزار بیهزینه اما مؤثر، فرصت خوبی را برای نامزدان انتخاباتی فراهم کرده بود.
- استفاده از رادیو و تلویزیون
محمدباقر محقق و محمدعالم خلیلی، بیشترین تبلیغ خود را از طریق تلویزیون نگاه و راه فردا انجام دادند. رادیوی متعلق به تلویزیون نگاه، هر پنج دقیقه از فضیلتها و کرامات عالم خلیلی سخن میگفت و در تلویزون نگاه و راه فردا، برخی از علما، رأی دادن به محمدباقر محقق و محمدعالم خلیلی را وظیفۀ دینی، عین ثواب و موجب به دستآوردن اجر دین و دنیا میدانستند. از این روست که حقیقتاً مبارزات عادلانه وجود نداشت.
- برگزاری همایشهای مردمی
برگزاری همایشهای مردمی به منظور در میان گذاشتن برنامههای انتخاباتی، امر رایج در کابل بود که اغلب نامزدان مطرح از آن بهره گرفتند. چنین برنامهها غالباً خوب است. اما یک نقطۀ منفی در این همایشها وجود داشت که غالباً با دادن پلو همراه بود. میتوان به عبارتی چنین گفت که تعدادی مردم برای سیاهی لشکر و نان خوردن میآمدند.
- کمپاینهای رو در رو
یک سری از نامزدان از کمپاینهای چهره به چهره نیز کمک گرفتند. آنان میان مردم رفته و در مساجد و برخی اجتماعات محلی با مردم سخن گفته و بعد از شنیدن مشکلات آنان، یک سری وعدهها دادند که در صورت برندگی به آنها رسیدگی خواهند کرد.
- تلاش برای جهت دادن آراء طایفه، قول و منطقه
بیشتری از نامزدان به دلیل تعدد شان از یک سو و دشواری رقابت با نامزدان مطرح و مشهور، متوسل به جهت دادن آراء منطقه، زادگاه، قول و طایفۀ خود شدند. این پدیدۀ نامیمون، دامن اغلب نامزدان را گرفت و این زمینه را فراهم کرد که بیشتر مردم، مناطق، طایفه و قول خود را برجسته کنند و باننگ قبیلهای، رأی جمع کنند. این پدیده، باعث شد که آراء فراوان تلف شود. از سویی، انصافاً مقام و موقعیت نامزدان مطرح و با برنامه که در سطح کلان و درسطح پایتخت رقابت میکردند، قربانی شود. دو گروه از رقابتهای قولی و طایفهای، ضربۀ سختی خوردند: یکی سیاستمداران مطرح و دیگری تحصیلکردگان و استادان دانشگاه. این دو دسته دارای برنامه و اهداف بلند بودند. از جامعه هم توقع رأی و حمایت داشتند. اما زمانی که آراء و رقابتها تنزل یافت و موضوع قریه و قول و طایفه به میان آمد، یا این دو طیف هم تا حدودی به رقابت سطح نازلتر تن در دادند یا شعارهای بلندپروازانه، راهبردی و برنامههای آنان در هیاهوی مبارزات موجود، گم شدند.
معمولاً فلسفۀ مبارزات انتخاباتی در دنیا، آگاه کردن مردم از برنامههای نامزدان است و در واقع، مبارزه و جنگ تئوریها و برنامهها و به رخ کشیدن توانمندیهاست. این، در حالی بود که در کابل، تلاش فقط و فقط بر این نقطه متمرکز بود که یک نامزد صرفاً به پارلمان برسد. هم رهبران درگیر این موضوع بودند و هم طیفهای دیگر.
- خریدن رأی و وعدههای خارج از توان
یکی از پدیدههای نامیمون دیگر که کم و بیش سر زبانۀا افتاد، خریدن رأی با وعده دادن تعمیر کوچه، محوطۀ مسجد، ایزوگام کردن بام مسجد و شیرینی دادن به یک متنفذ طایفهای به منظور بسیج کردن افراد طایفه، قول و قریه بود. در چنین سطح نگرش، طبیعی است که وعدههای خارج از توان به مردم داده میشود. توقع مردم از نماینده بالا میرود. مردم خیال میکنند کار نمایندۀ مجلس، دلالی برای کشیدن سرک، آوردن پروژه، ساختن مساجد و شفاخانه است. بدبختانه این توقع عمومی است و تنها اختصاص به کابل ندارد.
نتیجه
تا زمانی که نتیجۀ آراء از سوی کمیسیون مستقل انتخابات اعلام نشود، قضاوت کامل و جامع دشوار است. اما چیزی که بسیار روشن است، پراکندگی آراء در کل پایخت و به خصوص در غرب کابل است. این واقعیت تلخ را باید پذیرفت که آراء بسیاری با وجود تعدد نامزدان، از بین رفت؛ آرائی که با آنۀا میتوانستیم نمایندگان توانمند، دارای برنامه و صدای رسا را به مجلس بفرستیم و در مجلس حضور پر قدرت داشته باشیم.
برخی از نامزدان و طرفداران آنها معترضاند و میگویند: نامزد شدن، حق همه است و هرکسی خواست میتواند خود را در معرض آراء مردم قرار دهد. اگر موفق شد که انتخاب مردم است و اگر نشد، وی را سرزنش نکنید. انتخابات و دموکراسی چنین است.
این سخن، در ذات خود حق است، اما گاه، نیت و فهم باطل در پشت آن نهفته است. از این سخن برخی سوء استفاده کرده و صرفاً برای مطرح شدن و پوستر خود را به در و دیوار چسپاندن نامزد شدند، در حالی که میدانستند رأی لازم را ندارند. فهم باطل از این سخن این است که این افراد تحلیل درست از مبارزات تاریخ هزارهها ندارند. تبعیضها و نادیدهگرفتن هزاره در قدرت را نمیدانند و مصوبات ظالمانۀ منابع ملی را درک و فهم نکردهاند. اصلاً از چگونگی سیاست در افغانستان، سر در نمیآورند. از این روست که چنین افراد نمیدانند که حضور نمایندگان بیشتر، اما کارا و مفید ما در مجلس، اهمیت فراوان دارد. لذاست که باید خط سرخ را رعایت کرد و زمانی که به یک مرحله برسند و متوجه شوند، منافع جمعی اقتضا میکند کنار بروند، باید کنار بروند؛ چیزی که در این دوره رخ نداد و نامزدهای بسیاری تا آخر ماندند.
عدم فهم نوع رقابت در پایتخت و آنهم با اقوام دیگر، درد بزرگ این دوره بود. از همین رو، رقابت برخی نامزدان در حد قول و قریه و یا یک ولسوالی تنزل یافت.
هزینههای بیمورد و گاه کمرشکن، آسیب دیگر این دوره از مبارزات انتخاباتی بود؛ طوری که غرب کابل زیر پوستر و بنر نامزدان گم شده بود. روشن است که مردم به تعداد فراوان پوسترها رأی نمیدادند و به شهرت و شناخت افراد رأی دادند. افراط در تبلیغات اینچنینی واقعاً تهوعآور شده بود؛ طوری که برخی از نامزدان بالای دو، سه لک دالر مصرف کردند.
چه باید کرد؟
نامزدان محترم از این به بعد بدانند در کجا نامزد میشوند و رقبای شان در چه سطحی قرار دارند. بسیار ظالمانه است یک سیاستمدار، مبارز و کسی که داری برنامه و طرح است، با یک تازهکار، یک کسی که نوع تخصص او با روند کار در مجلس همخوانی ندارد، در یک سطح قرار گیرد.
باید سنجید که وی از چه توانمندی برخوردار است و آیا او میتواند در پارلمان، علیه یک طرح از سوی دولت، استدلال و مخالفت یا موافقت کند؟ آیا وی میتواند از عزت هزاره در مجامع مختلف و رسانهها، وارد بحث شده و دفاع کند؟
آیا وی از چنان شهرتی در پایتخت برخوردار است که بتواند آراء فرا منطقهای و فرا طایفهای داشته باشد؟
آیا وی از نظر تیم همراه در حدی است که بتواند دیدگاهها و برنامههای خود را از طریق ابزارهای دیداری و شنیداری به گوش و نظر مردم برساند؟
پاسخ دادن به هرکدام از این پرسشها، راهگشاست و سرانجام تلاش شود که نوع مبارزه، برنامهمحور باشد تا شخصمحور. از سویی، تدابیری باید اتخاذ شود که از ابتدا جلو تعدد نامزدان گرفته شود و یا میکانیزمی باشد که مثلاً در یک نظرسنجی بیطرفانه، نامزدان کمرأی از ادامه دادن مبارزه، انصراف دهند.