طرح انتقال جنگ به مناطق مرکزی افغانستان

نویسنده:- محمد عوض نبی زاده
——

محمد عوض نبی زاده

به نظر می رسد که تلاش های عمدی انتقال جنگ از شمال به مناطق مرکزی توسط حکومت وبرخی ازچهره های سیاسی و نظامی در دستور کار قرار داردکه یک دولت برآمده از انتخابات تقلبی، برضد مردم به جنگ برخاسته است. شکست دسته جات مسلح اعزامی از ارگ به غور برای سرکوب فرمانده علی پور، نخستین شکست آشکار محفل ارگ بعد از بازداشت نظام الدین قیصاری است و تلاش برای دستگیری او یک “عمل عاقبت نیاندیشانه حکومت” بوده است. این لشکرکشی به سمت هزاره‌جات را در راستای تحقیر و لگدمال کردن مردم این مناطق و اعمال تبعیض‌ قومی از سوی مقام‌های کوتاه‌نظر حکومتی میتوان تفسیر کرد.متأسفانه طى این عمل عاقبت نیاندیشانه اى حکومت بیشتر از بیست نفر مردم ملکى شهید وزخمى شده اند که شکافهاى قومى را بین حکومت ومردم بیشتر نمود. برای اولین بار سازماندهی یک مقاومت سراسری در مناطق هزاره نشین برعلیه یورش های احتمالی دسته جات مسلح وابسته به ارگ کابل، درحال آغاز شدن است وانگیزه ای نیرومند برای حفاظت از بقا و مصئونیت مردم هزاره به وجود آمده است. وضع به حدی حساس است که هرگاه تیم ارگ به اقدامات خصمانه ی خویش خاتمه ندهد؛ مرکز مقاومت در افغانستان مرکزی فربه شده و جرقه هایش به زودی به هرات، مزارشریف و کابل ودیګر نقاط کشورخواهد رسید.

در حالیکه در طول ١٨ سال گذشته مناطق هزاره نشین مرکزى پشتیبان پروسه دولت سازى وملت سازى بوده و هیج یک از جریانهاى مخالف مسلح دولت اعم از طالب و داعش در آن ساحات پایگاه نداشته است، اگرداشتن چند میل سلاح جرم پنداشته شود امروز همه اى اقوام مردم افغانستان به دلیل ناتوانى حکومت در امر دفاع ازجان ومال ونوامیس شان ، دربرابر داعش وسایر گروپهاى مسلح ، سلاح به دست گرفته اند ودر کنار حکومت قربانى میدهند که حمله بر این مدافعین وطن سؤالاتى را ایجاد مینماید. این اولین مورد از این اقدام حلقه ارگ نیست؛ تا کنون چنین رفتارهای را در باره فرمانده شجاعی، در باره مقاومت گران جلریز و میرزاولنگ و ده ها مورد دیگر انجام داه است وسالهاست که دشمن بدون هیچ مانعی مردم هزاره را در راه ها و بزرگراه ها ،در قریه و قشلاق ،در کوچه و شهر ،در مراکز آموزشی ،در ورزشگاه ،در مساجد و بازار قتل عام می کنند. همه اطلاع دارند که هجوم مسلحانه کوچی ها در سال ۲۰۱۴ م با مردمان ده نشین بهسود رخ دادو برای حل آن مردم بهسود خواسته های شان را به حکومت پیش کش کردند اما متاسفانه خواسته های مردم بهسود ازطرف حکومت شنیده نشد و هم شتر های که از سارقین کوچی به دست مردمان بهسود افتاده بود بدون پرداخت غرامت به مردم بهسود جانب دارانه به کوچی ها تحویل داده شد.

به این لحاظ هزاره ها به این نتیجه رسیدند که بهای شتر باارزش تراز خون یک هزاره است ومردم محل مجبور شدند تا در فکر ایجاد یک جبهه مقتدر در برابر کوچی هاشوند. بدین ترتیب ایجاد جبهه مقاومت و خزیش های مردمی در بهسود پس از سال ۲۰۱۴ م شکل گرفت که با گذشت زمان در سال ۲۰۱۸ م این جبهه مورد حمایت اکثریت از مردم مناطق هزاره نشین مرکزی نیز قرار گرفت. در حالیکه قبلا هزاره ها دراثر بی پروایی حکومت درجاده های مرگ سربریده و سلاخی میشدند وبدین ترتیب قوماندان علی پور چند سالی است که علیه دزدی، راهزنی، اختطاف و کشتار و گروگان گیری طالبان و کوچی ها در جاده ی مرگ جلریز؛ قیام کرده است. از روزی که او سربلند کرده ، تقریبا ماشین کشتار طالب و تجاوز و دزدی و قتل عام و آتش زدن خانه ها و منازل انسان هزاره توسط کوچی های وحشی در این جاده و مناطق هزارستان متوقف شده است. اما از سوی دیگر ده ها جنایت کار و زورگوی پشتون که مورد عنایت قبیله است حکومت به ان ها را باج و خراج می دهد. چرا اشرف غنی از قوای خاص دولتی برای حمله به خانه و خرگاه افرادی مانند اخترلوچک و ملاتره خیل و ده ها جنایت کار و دزد و راهزن دیگر استفاده نمی کند؟ روشن است که در کشوری زندگی می‌کنیم‌ که قبیله گرایی و برتری جویی نژادی ‌ توسط شخص اول مملکت ترویج و تقویت می گردد. چون فرمانده علی‌پور جرمش هزاره بودنش است که برضد تروریستان کوچی – طالب و داعش با فداکاریهای از جان و ناموس مردم دفاع میکند .او تفنگ برداشته و با طالبان و کوچیان و دزدان و راهزنان می جنگد و برای تامین امنیت مردم هزاره تلاش می کند. او حالا برای هزاره ها ستیغ آزادی است و اگر تار موی او خیانت شود، افغانستان به یک جنگ تمام عیار داخلی خواهد رفت.

فرمانده علیپور، یکی ا زبزرگترین نمادهای مقاومت در قرن ۲۱ هزاره ها به شمار میرود که ، خار چشم استبداد، خود کامگی واجحاف بوده واینک مغضوب دولت اقتدارگرای قبیله قرارگرفته است. اکنون غنی میخواهد که قوماندان علیپوررا در دام اندازد ومانند قیصاری دربندش کند وغنی باید بداند که در بند کشیدن علیپور رفتن بسوی یک جنگ داخلی تمام عیار است، اگر بخواهد که غلیپور را دستگیر کند، مانند قیصاری نخواهد بود زیرا هزاره ها ودر کل هزارستان از فرمانده علیپور حمایت میکنند ولو که به جنگ تمام عیار داخلی هم منجرشود. علیپورها، قیصاری ها، شجاعی هاو رفتگان ما چون : داوود ها، ضحا ک ها سیدخیلی ها ودههای دیگر قهرمانان ما، یک هدف داشتند که : « عدالت ملی » در کشوروقتی پیروزمیشود که نظام متمرکز کنونی به یک نظام کثزت گرا تغییر نماید. هر هزاره که حمله تروریستی بالای فرمانده علیپور را محکوم نمی کند در خدمت شوونیزم در آمده اند و برای نابودی خود و قوم خوددل بسته اند چون امیر عبدالرحمن خان هزاره های همکار خود را بعد از پیروزی به قتل رسانید فرزندان آن ها را برده و زنان آن ها را به کنی تبدیل کرد ، نیت شوم اشرف غنی احمد زی چیزی کمتر از امیر عبدالرحمن خان نیست.

فرمانده علیپور به مثابه نماد یک مبارز و مقاوم ضد تبعیض ، ضد تروریزم و ضد کاروان های مسلح غیر مسؤول کوچی های اشغالگر و چپاول گر از دوران امیر عبدالرحمن برای هزار ها است . در صورتی‌که هزاره ها همین حالا نتوانند هزینه‌ی سنگین اقدام علیه علی‌پور را برای اشرف‌غنی مشخص کنند باید خود را برای تحقیر شدن بزرگ و تاریخی‌ توسط اشرف غنی آماده کنند.نفوذ علی پور درحال گسترش است اما رهبران دولتی و غیر دولتی هزاره نیز ازین بابت نسبت به آینده شان سخت نگران شده اند.هزاره ها به خوبی میداند که سران فاشیزم تا توانستن ؛کشتن، دزدیدن، غارت کردن وبه شعور وشرف هزاره ها توهین وخیانت کردند حال اینکه؛ دیگر نه هزاره بودن جرم است، ونه هم شعاع وجودی هزاره در قاموس یک اقلیت می گنجد؛ هزاره یک قوم وکتله بزرگ ویک رودبار جاری یک ملت بزرگ است. آنانی که در برابر هر حوادث به نفع فاشیزم وعلیه مردم خود موضع می گیرند. بهای آن خون وگلوی بریده ی “تبسم” خون وسر های جدا شده از تن گل های هزاره در “دهمزنگ” وخون صدها مسافر ومحصل وجوان ؛ در دره مرگ(میدانشهر) است،هزاره ها باید اکنون ؛ بادرک حقیقی از وضعیت فعالانه تر از گذشته در دوسنگر؛ “قلم” و”تفنگ” مردانه بجنگد. مرگ دیر یا زود نفس هر انسانی را می بُرد، بیاید همه ، برای فردای تاریخ عزت امروز ی، ذخیره ی در خرانه ی نسل های مابعد باشید.

فرمانده شمشیراز نیاکانش تاریخ هزاران ساله در این سرزمین دارد و هروجب این سرزمین که حفر شود، آثار تاریخی نیاکان اوپیدا می شود ګرچه ابتدا صورت بوداها توسط قبایل بدوی و متجاوز تخریب بعدا هردو بودا را منهدم -غارت و تخریب نمودند که پیکره های بودا با سیمای هزاره گی آن ها در بامیان باستان یکی از نمونه های آشکار تاریخ نیاکان فرمانده شمشیراست. عمق کینه تاریخی نسبت به تبار هزاره، همچنان در لایه های سفت و محکم خود قرار دارد و نوادگان عبدالرحمن، هرازگاهی این تعصب و تبعیض تاریخی شان را از میله تفنگ بسوی هزاره شلیک میکنند.هزاره ها باید هوشیار باشند که فرمانده شان هنوز در مظان توطیه قرار دارد و اگر میخواهند که سنگر آزادی، شرافت و حافظ ناموس شان در برابر طالبان لنگی پوش و یا نکتایی پوش باشد، با تمام نیرو و توان باید از اوو همسنگران غیورش دفاع نمایند. زیراحفظ «علیپور» برای هزاره ها حیاتی خواهد بود چون ا ورا احساس دردنسبت به تبارش واداشته تا به عنوان یک مبارز مستقل وارد عرصه مبارزات مسلحانه شود. چون درد هزاره ها ، فرق ، حذف و تبعیض سیستماتیک است در صورتیکه درد هزاره ها رسیدن به تامین عدالت اجتماعی برای همه ای اقوام کشور است که در آن فرق وجود نداشته باشد ، در این باره از درک و کار کرد های دو تن ازرهبران هزاره در مبارزات تاریخی شان به عنوان مثال یاد آوری میګردد.

در دوره اخیر حکومت حزب دموکراتیک خلق- سالطانعلی کشتمند صدر اعظم وقت طرح خود مختاری مناطق هزاره نشین و تبدیل مناطق هزاره نشین به پنج ولایت را اعلا م و برای تشکیل شورای مرکزی ملیت هزاره ، ایجاد یک قول اردو شامل فرقه های ۰۹۵ ، ۹۶. ، .۹۷, مربوط به ګروپ اوپراتیفی در ولایت وردک – میدان وفرقه ۸۰ دوشی بغلان ، لوای ۵۲۰ در کابل، اداره ۳۳ جهت پوشش امنیتی هزاره ها را عملاً اقدام کرد تا هزاره ها در افغانستان به بخش از قدرت درکشور تبدیل شوند وبعدا شهید عبدالعلی مزاری درد درونی ۱۲۵ ساله حذف ، توهین ، تحقیر و بی سرنوشتی هر انسان هزاره را در فضای تاریک سیاست افغانستان بلند نمود ، چون مزاری به این درک رسیده بود که کسانی که چوکی را می دهند همانگونه چوکی را پس می گیرند بنابراین دلایل بود که مزاری خواهان برقراری نظام فدرالی در افغانستان گردید تا همه ای اقوام در افغانستان جایگاه و پایگاه قدرت خود را داشته باشند تامورد تاخت و تاز برتری جویان نژادی قرار نگیرند ، مزاری برای رفع تبعیض سیستماتیک مبارزه می کرد و در راه آرمان مقدس مردم خود شهید گردید. بهتر است که هزاره ها با عبرت از گذشته ها در انتخابات پیش‌رو به کسانی رأی دهند که توانایی درک درد هزاره ها را داشته و به کسانی رأی دهند که صدا و درد هزاره ها در درون پارلمان باشند . اگر دولت واقعاً توانایی دفاع از مردم را دارد، بهتر آن است که تمام گروه‌های خیزش مردمی خلع سلاح شوند و در گذشته نیز تجربه نشان داده که این گروه‌ها اگر برای مناطق‌شان مفید تمام شده‌اند، ولی برای مناطق دیگر زیان‌بار بوده‌اند. نخسـتین تجربه در این مورد در زمان حکومت داکتر نجیب‌الله صورت گرفت. در آن زمان هم حکومت توانایی تأمین امنیت سراسری را نداشت و گروه‌ها و افرادی را در مناطق مختلفِ کشور تشویق کرد که ، از مناطق خود پاسداری کنند.
بیست و یکم – ماه – اکتوبر – سال – ۲۰۱۸- میلادی

In this article

Join the Conversation