نویسنده :- محمد عوض نبی زاده
–
مردم افغانستان وخاصتا مردم هزاره بیش هر زمان دیګردر آتش جنگ, انتحار و انفجارمیسوزدو گروه های ترورستی ، طالبان و داعشیان همه ی مردم کشوررا بصورت جمعی قتل عام مینماید. زیراحکومت دست نشانده ی کابل ، تا هنوز اراده ی برخورد قاطع با دهشت افگنان طالب و داعش رانداردوبرای ایجاد حکومت پاسخگو وبرای نابودی تروریزم طالب و داعش ضروراست که همه ی اقوام و گروهها مشترکا تلاش نمایند چون با تلاشهای متفرق نه میتوان جاگزین خوبی برای این حکومت فاسد یافت و بر تروریزم فایق آمد. اکنون هزاره ها در افغانستان مورد قتل عام های هدفمند و پاکسازی قومی قرار ګرفته و بایدهزاره ها تحت حمایت جامعه جهانی قرار گیرند چون دولت مزدور توان تا مین امنیت آنهارا نداردو چون حکومتی به مفهوم واقعی حکومت وجود ندارد و فقط یک باند فاسد مافیایی اقتصادی است ازهمین روهزاره ها باید برای امنیت وبقای خود دست بکار شوند زیرابر علیه هزاره ها استراتژی خطرناک پنهان عبدالرحمن و اخلاف او تبلیغ نفرت همگانی را براه انداخته و برای هزاره ها القاب مستهجن و موهنی را از طریق جنگ روانی وارد اذهان اجتماعی نموده که گویا این قوم نفرت زده سزاور جنایت و اجحاف اند.هزاره ها باید بدانند که حفظ زندان جغرافیایی هزاره ها و تداوم دهلیزهای مرگ از طریق شاهراه ها، استراتژی تمام عیار حاکمیت فاشیستی قبیله از زمان عبدالرحمن تا دوران اشرف غنی ادامه داشته وهرپروژه ای که در این استراتژی خلل وارد کند محکوم به شکست است. حالا تقریبا هزارستان در همان زندان جغرافیایی خود محصور است و دهلیزهای مرگ جلریز و غوربند ,دشت برچی و دیګر مناطق شهرکابل دهن بازکرده هرروزقربانی می گیرند . از سالهای ۲۰۰۳ تا سال ۲۰۱۸ بیش از,نود هفت حمله مرگبار درمراسم و تجمعات مردم هزاره صورت گرفته و سبب هزاران کشته و زخمی شده اند. ولی متاسفانه حکومت تاکنون پرونده ی هیچ یک از صدها قتل عام در کشور بویژه حملات سازمان یافته بر هزاره ها را ندارد مردم «هزاره» خود باید ، سلاح بردارند و امنیت محلات شان را تامین کنند واگرنه این تراژدی قتل عام هزاره ها ادامه میابد.
از اینکه هر روز انسان هزاره بمیرند بهتر است که یک روز بمیرند وباید وضع را تغییر بدهند اگرهزاره ها در برابر این همه جنایات سازمانیافته بیشتر بیتفاوت بمانند دیرخواهد بود تا دیر نشده برخیزید و جلوی نسلکشی را بگیرید.چون قربانی، قهرمان نیست؛ بلکه قربانیان مداوم خواری و خفتی هستندکه خود برگزیدهاند.هزارها بیاد دارند که حکمرانان مستبد افغانستان ,قتل عامها ,کله منا رها,سیاه چالها , زمین سوخته ,کو چ اجباری , پاک سازی قومی وسیاست ژینوسید را بالای این مردم تطبیق نموده است ،اما حالا هزاره ها در افغانستان در حالت نسل کشی سیستماتیک , توجیه گرانه ,هدفمند و تاریخی ,داعش خیالی ,طالبان و حزب اسلامی قرار دارند ،. امروز دشمنان پیدا و پنهان، علیه هزاره ها جبهه ی “جنگ” گشوده ومی کوشند تاهزاره ها را در یک جنگ “یکطرفه و ناخواسته” بکشانند. درهنرِ هرجنگ، مهمترین استراتژی ، وارد کردن ضربات روحی و شوک روانی بر جبهه ی مقابل است تا طرف را گیج، مستاصل وعصبانی کند و بدین ترتیب او قدرت تصمیم گیری عقلانی و تمرکز روانی را برای مدیریت از دست بدهد و در نتیجه، ناامیدی و یاس ، انفعال وفروپاشی را در اردوی مقابل تسریع ببخشد. دشمن می خواهد با کشتار پیوسته درغرب کابل وایجاد شوک های روانی گیجی و استیصال عمومی را برهزاره ها شایع کند. عمومی شدن عصبانیت، برانگیخته شدن عواطف و احساسات، احساس بی پناهی ، ضجه زدن و فحش دادن به زمین و زمان و نفرین و فغان کشیدن، درست همان هدفیست که دشمن درجنگ روانی دنبال می کند که ضربات تاکتیکی جنگ یکطرفه، تا حدودی بربخشی از جوانان جامعه هزاره نشانه های “ناامیدی” و استیصال روانی ایجاد نموده است. علت عمده ای قتل عام سیستماتیک و هدفمند هزاره ها رقابت های جهانی و منطقه ای است زیرا قدرت های جهانی مخالف امریکا نا ارامی افغانستان را به حساب شکست نظامی آمریکا تلقی می کنند، از سوی دیګر عربستان سعودی قتل عام هزاره ها را رنگ مذهبی داده گمان می برند که از ایرانی ها انتقام می گیرند، در چنین یک شرایط پیچیده که حد اقل بخش از حلقات دولتی با تروریزم در قتل عام هدفمند و پاکسازی قومی هزاره ها همفکر و همدست هستند .در حالیکه نسل کشی ملیونی دوره ی عبدالرحمان خان ,کشتارهای دوره ی جنگ های داخلی احزاب هزاره وکشتارهای دوره ی جنگهای تنظیم های جهادی در کابل وکشتارهای دوره ی طالبان درمزار و یکاولنگ و کابل، آنگونه که ملا نیازی اعلام کرده بود، نتوانست منجر به “نابودی” ومحو سیاسی ـ اجتماعی هزاره هاشود. بنابراین، کشتارهای کنونی نیز نخواهد توانست تغییری درسرنوشت جمعی، و توقفی در حیات سیاسی این جامعه ایجاد کند.
البته طرح توسل به راهکارهای مسلحانه و تشکیل گروههای دفاعی خارج از تشکیلات نظامی ـ امنیتی، یک خیال گمراه کننده، است چون هزاره ها نه توان اقتصادی وتسلیحاتی برای تمویل چنین گروهی را دارند و نه ضرورت وامکان استراتژیک به داشتن چنین بازوی نظامی دارند. ؛ زیرا جز حساس کردن همه ی طرفها واتهام زدن شرارت و ایجاد حس بدبینی و خطر برای سایر اقوام، دستاورد دیگری برای چنین طرحها ی، ناسنجیده متصورنیست. البته میتوان با هماهنگی حکومت و حمایت ایساف درچاچوب قانون، گروههای محلی آموزش دیده تشکیل داد تا برای گزمه های شبانه و کنترل جاده ها و حفاظت از مراکز آموزشی، مذهبی، ورزشی، موسسات اقتصادی و بازار و میدان ها و مراکز تجمع مردمی، فعالیت قانونی نمایند. اکنون هزاره ها بعنوان قربانیان نخست این بازی ها گزینه شده اند.هر نیرویی بدون از نیروی دولتی بخواهد چنین اقداماتی را به راه اندازد پیامدش تشدید خشونت ها و تقابل قومی و فرقه ای خواهد بود. بنابر آن نمی توانیم وضعیت کنونی را تحمل کنیم واز سوی دیگر نمی توانیم غیرمسوولانه نسخه های بی نتیجه و یا با نتایج به مراتب خطرناکتر بپیچیم. قبل از هر چیز برای نجات از وضعیت دشوار کنونی وبرای حفاظت از مردم و سرکوب دهشت افکنی نیاز به حکومتی قاطع، نسبت به تروریزم سختگیر و سرکوب کننده داریم و اگر این حکومت نمی تواند باید کنار برود و میدان را برای کسانی واګذارکند که از جان و مال و ناموس مردم دفاع کنند.حملات اخیر علیه هزاره ها مصداق نسلکشی و پاکسازی قومی مشابه حملاتی که در چند سال گذشته در کویته پاکستان علیه هزاره ها انجام میشد.برای دستیابی به امنیت باید مردم هزاره به صحنه بیایند و آدرس ایجاد کنند که ، فارغ از دسته بندیها ی موجود سر رشته را به دست گیرند واین آدرس باید بر محور منافع کلان مردمی شکل بگیرد و مرکز تصمیمگیریهای کلان سیاسی باشد و بتواند دولتیهای ناکارامد را، وادار به کنشهای به موقع کند. با اعلام موضع روشن با حکومت و مجامع بینالمللی در مورد تامین فوری امنیت هزاره ها وارد گفتگو باید شد؛ اعلام مناطق هزاره نشین بعنوان منطقه ی ویژه ی امنیتی و محافظت شده باید با تدبیر ویژه و نیروی انسانی متخصص و کافی صورت ګیرد.
ریختن طرح امنیتی برای غرب کابل باید پشتوانه ی وسیع سیاسی داشته ودر تفاهم با ، نهادهای امنیتی، رهبران حکومت، سیاستمداران ، منتفذان محل وبازاریان و فرهنگیان و معلمان و موسسات اقتصادی و مدنی و آموزشی وملا امامان مساجد شیعه وسنی هزاره مستقر درغرب کابل، و مقامهای امنیتی پیشین و برحال به دور از حب و بغضهای سیاسی “اتاق بحران”را تشکیل داد ه و یک طرح استراتژیک، معقول، متناسب و عملی بریزند تا این بحران را بخوبی مدیریت نمایند نه اینکه مانند جلسه اخیر گارنیزیون کابل چند تا ملا را جمع نموده که خود و مردم را به سخره ګرفتند. درضمن هزاره ها برای رسیدن به عدالت و دستیبابی به منابع قدرت، تشکیل خود ارادیت های محلی و بازخوانی تمدن ها و هویت های تاریخی راه نجات ندارند وزمانی به این هدف نایل می شوند که تمامی ګروه های قومی هزاره صرفنظر از اختلافات مذهبی و اتنیکی یک تشکیلات نیرومند سیاسی را رقم بزنند. چون هزاره ها بدون داشتن خود ارادیت های محلی وتسلط برمنابع قدرت وثروت خودی، به این هدف نخواهند رسید. لذا افق آزادی وعدالت برای هزاره ها ؛ در هزاران منطقه ومحله ای هزاره نمادی از مقاومت و آزادی وهرکدام پایگاها وسنگرهای نبرد برای آزادی وعدالت بوده ومی باشند، زیرا هروجب زمین این مناطق، شاهد رشادت وجسارت مردان وزنان هزاره برای بقای هویت تاریخی شان، بوده است. هزاره ها روی « گنج پنهان » خوابیده اندولی متاسفانه با بدترین فقر دست و پنجه نرم میکنند. آنچه تغییر کرده جغرافیای مرگ است؛ مرگی سازمانیافته و هدفمند، که از بهترین و کارآمدترین نیروهای انسانی هزاره راقربانی میگیرد و آغوش پدران و مادران و خواهران و برادران و فرزندان را شان خالی و گورستانها را پر میکند.دیر نخواهد بود که ،قربانی شدن رادر این سریال ستم و سیاهی به شکل مرگ به ناحق، به فرزندان و همکیشان خود بسپارید.چند روز دیگر محرم فرا میرسد که هزاره ها در ۱۳ قرن سوگواری ، نه از عاشورا و نه از آموزهای زندگی بخش آن چیزی را نیاموختند چون مردم هزاره سنگ عاشورا را به سینه میزند؛ اما نمیتواند از آن درس زایش و زندگی و عُلُو و عزت بیاموزد، بدین لحاظ هزاره محکوم به سلاخیشدن در کشتارگاههای ذلت و زبونی است.
حلقات فاشیستی، تروریزم وحشی را با خود متحد نموده که برای فاشیزم و تروریزم فرق ندارد که هزاره ها در هر کجا ویا هر اجتماع دیگر کشته وسلاخی میشوند. ولی حکومتیهااین فجایع را با سکوت بدرقه میکند . هرچندحالا اغلب رهبران حکومت وحدت ملی تحت تاثیر کشورهای کمک کننده بعد از چند سال به این حقیقت اعتراف مینمایند که هزاره ها در معرض نسل کشی هدفمند و سیستماتیک قرار دارند واستاد دانش معاون اشرف غنی این حملات را هدفمندانه خواند که درآن یک گروه خاص قومی هدف قرار گرفته است.اوګفته که این مساله باید به صورت مستقل و جدا از بحث امنیت و مسایل سیاسی افغانستان در سازمان ملل متحد و به خصوص شورای امنیت بررسی شود.چون جنگ امروز در افغانستان ، کاملا جنگ نیابتى است که طالب و داعش درین جنگها منحیث ملیشه هاى أجیر مورد استفاده قرار میگیرند. دیروز دشت برچی، امروز ننگرهار، فردا بدخشان و پس فردا میمنه. کار از همدردی گذشته زیرا درد و مصیبت در تمام خانه ها می چرخد و مغز و وجدان مارا می شکافد که ماشین کشتار به نوبت به سراغ همگان می آید. اشرف غنی احمدزی سیاست حذف اقوام و تقویت طالبان را تعقیب می کندبه این امید که از طالبان به مثابه وسیله فشار برای حذف دیگر اقوام استفاده نمایند و گروه طالبان را میخواهد به حکومت پینه بزند و یک حکومت به شیوه امیر عبدالرحمن خانی رادر افغانستان ایجاد نماید. بدین ترتیب نیاز است که اقوام کشورعلایق قومی را کنار گذاشته ، منحیث شهروندان متمدن از طالب و ترور انتقاد وقتل عام های هدفمند و سیستماتیک هزاره ها را تقبیح نمایند . در اینکه افغانستان به پایتخت فاجعه و قلمروی انتحار و انفجار تبدیل شده است انسان افغانستانی انسان منفعل، تماشاگر، ترسو، بزدل و فاقد شهامت مدنی نباید باشد. زیرا یک چنین انسانی بایدهر روز در خیابان ها، مساجد، تفریحگاه ها و ورزشگاه ها سلاخی و طعمه انتحار و انفجار گردند! خروج از این وضعیت به تشکیل شبکه های اعتماد نیاز دارد شبکه های اعتماد شهامت مدنی را در وجود ما پرورش خواهد داد اما لازمه این امر خروج از لاک قومیت و انزوای قومی و مبارزه برای همه افغانستان است. اگرهمه اقوام کشور صادقانه در زیر چتر یک نهاد مدنی گردهم بیایند و بجای پروژه گرفتن به سرنوشت افغانستان بیندیشند موفقتر از یک ارتش عمل خواهند کرد.
– شانزدهم – ماه – سپتامبر – سال – ۲۰۱۸ میلادی
هاشم
متاسفانه این حال و روز کنونی مردم أفغانستان و مخصؤصا قشر هزاره میباشد.مسلما باید در مقابل این حوادث عکس عمل نشان داد أما نمیدانم تا چه اندازه نظامی شدن قشری میتواند یک راه حل باشد.در اخر از شما خواهشمندم که قبل از نشر هر مطلبی، متن أن را چند دفعه روخوانی کنید و تا میتوانید أن را کوتاه کنید و واضحتر شرح بدهید.