نویسنده:- محمد عوض نبی زاده
نظر به پیشینه ی تاریخی نخستین حرکت سیاسی قبایل پشتون در جنوب خراسان، توسط روحانی بنام بایزد “روشان” صورت گرفت که در ادامه جنبش سیاسی بایزد روشان، در سال ۱۷۰۹ م- حاجی میرویس خان هوتکی غلجایی، در قندهار فتوای جهاد برضد گرگین خان حاکم آذری صفوی ایران را صادر و اداره ی حکومت محلی قندهار را بدست ګرفت. در دوام حکومت سی وشش ساله هوتکی ها در قندهار، به تعداد پنج تن از سران قبایل هوتکی – میرویس خان، میرعبدالله، شاه محمود، شاه اشرف وشاه حسین، به عنوان رئیس قبیله خود در قندهار حکومت کردند، اما به دلیل اختلافات با قبایل (غلزایی و درانی)، نتوانست ساحه نفوذ خود را گسترش دهد و باحمله نادر افشار در سال ۱۷۳۸م-حکومت هوتکی ها در قندهار ساقط گردید. قبیله الکوزایی ها به رهبری عبدالغنی خان مامای احمد شاه ابدالی با نادر علیه حاکمیت هوتکی ها همکاری و نادر در ازای خدمت عبدالغنی خان را نایب الحکومه قندهار مقرر نمود. پس از نادر، احمد شاه ابدالی امپراتوری قبیله ی درانی را از سال -۱۷۴۷الی ۱۸۸۰ م- درپهنای هند و خراسان در قندهار تاسیس کرد. که بعدا سلطنت عبدالرحمان خان از سال (۱۸۸۰-الی ۱۹۰۱م) با حمایت دولت استعماری بریتانیا، عرض وجود نمود و در همان زمان مرزهای رسمی افغانستان طرح ریزی وعدهیی از اقوام پشتون را بهعنوان «ناقلین» از جنوب به، ولایت ترکستان قدیمی و مناطق هزاره نشین، منتقل و این روند از سال ۱۹۳۰ الی ۱۹۵۰م- نیز برهبری وزیر گل محمد خان مومند به عنوان نمایندهی ویژه دولت در شمال و در برخی مناطق دیګر افغانستان، ادامه یافت.
از انجاییکه افغانستان کنونی یک کشور چند قومی است، که اقلیتهای قومی در ان زیست دارند و هیج قومی اکثریت نفوس کشور را نمی سازد. اما تنها نخبګان سیاسی پشتون، افغانستان را یک «ملت-دولت» میدانند. در حالیکه برای ملت شدن در یک سرزمین اتحاد داوطلبانه و آگاهانه ی انسانها در یک جغرافیه و ایجاد نظام واحد ضروری است چون ملتهای امروزی بر بنیاد تیوری همگرایی، ساختن ارزشهای مشترک و حق شهروندی بنا یافته است و بدین ترتیب درافغانستان نیز تلاش تمامیت خواهان قومی بجایی نخواهد رسید و “فصل ناتمام” سیاستهای عبدالرحمانی و نادرخانی، برای ابد ناتمام باقی خواهند ماند. بنابرین اقوام و قبایل ساکن افغانستان ناگزیرند، که برای ملت شدن بر سر مسایل کلان اختلاف برانگیز، به اجماع برسند. اگر کوچکترین اقلیت قومی کشور مسئله ای را که به همه باشندگان کشور تعلق دارد نپذیرد؛ ان مسئله دیگر ارزش ملی ندارد. درین جغرافیه ایکه؛ چه نامش افغانستان، آریانا، خراسان, خاور, باختر و یا هرنام دیگری، باشد برای ملت شدن راه دیگری جز همدیگر پذیری و رسیدن به اجماع بر سر مسایل کلان اختلاف برانگیز نداریم. با توجه به این که افغانستان کشور چند قومی است با تعریف «دولت-ملت» سازگارتر است تا «ملت-دولت»; زیرا هویت ملی این کشور باید بازتاب دهندهی هویت تمام گروههای قومی باشد تا حس واقعی «ما بودن» به وجود بیاید.
افغانستان یک دولت-ملت است، نه ملت-دولت از سوی دیگر، در یک «دولت-ملت»، شهروندان دارای بیشتر از یک فرهنگ یا تمدن میباشند، این نوع «دولت-ملت» به لحاظ قومی ناهمگون در حول یک نظام سیاسی غیرمتمرکز آرایش یافته که از چند فرهنگی حمایت میکند. از انجاییکه تنوع قومی افغانستان بسیار بزرگ است، که حاکمان مستبد گذشته در تأسیس یک ملت-دولت پشتونی ناکام شدند. سرنگونی رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱ فرصت تاریخی را در اختیار مردم افغانستان گذاشت تا مردم افغانستان «دولت-ملت»را بپذیرند. حالا اگر ما به دنبال فرصت دیگری برای حرکت به جلو در کنار هم به عنوان یک «دولت-ملت» واقعی، باشیم و باید از قومگرایی عبور کنیم. برخی از جامعه شناسان هویت ملی را به معنی احساس تعلق به عناصر و نمادهای مشترک در اجتماع ملی تعریف کرده که عبارت از سرزمین، آیین، آداب و مناسک، تاریخ، زبان و ادبیات، میباشد. در حالیکه تاریخ ماضی افغانستان نمایانگر سلطه ی طبقات حاکم پشتون، درطی مدت سه صد سال اخیر دراین کشور بوده که بر دیگر اقوام حکومت کرده اند و هر بار اعتراضات مردم را با کشتار جمعی و کله منار ها پاسخ داده است. در طول تاریخ افغانستان بوسیله سرداران قبایل درانی و غلجایی اداره شده و این سرداران قبیله نه تنها به تصفیه و سر بریدنها های سایر قبایل مبادرت ورزیده است بلکه با به قدرت رسیدن یک قبیله, قبایل دیگر را تا مرز نابودی هویت و اشغال جایداد ها؛ و قتل عامها جبرا از سرزمینهای ابایی شان فرار داده شده اند.
چنانچه نسل کشیها در دوران عبدالرحمن خان و نادر خان؛ بخاطر ” اسقرار نظام انحصاری و قبیله ای “با امدن دولت مجاهدین؛ طالبان؛ کرزی و حالا غنی با اشکال و شمایل دیگری تداوم یافته است. اما در دوره دولت وحدت ملی افغانستان هویت ملی به چالشی جدی تبدیل شده است و مشکلات جاری از نبود باور به همین هویت ملی است. درافغانستان کنونی هویت ملی زخمی است؛ که بدین لحاظ از گذشته تا هنوز نتوانسته که دولت مدرن را ایجاد کند. هنګامی ما به دولت های مدرن می رسیم که باعبور انتقادی از گذشته و باورهای کهنه جامعه عبور نماییم زیرا پروسه ملت سازی نه یک پروژه؛ بلکه یک پروسه دوامدار تاریخی است. متأسفانه، پروسهی برترسازی و پاکسازی قومی اشرف غنی برای تأسیس یک ملت-دولت» و ملیسازی کلمهی «افغان» در شناسنامه های برقی جدید روابط گروههای قومی را با دولت فعلی پیچیده تر کرده است. و اکنون نیز خبر ها حاکی از توافق پشت پرده بین آمریکا و پاکستان و بخش از طالب ها با حکمتیار و اشرف غنی احمدزی است که این مثلث افراطی پشتون, بعد از حذف اقوام غیر پشتون از اهرم قدرت درنظر دارد که هویت آن ها را حذف و هویت قوم پشتون را که عبارت از افغان است بالای تمام اقوام کشور با زور تحمیل نماید. اقای اشرف غنی پس از ګرفتن قدرت یک حلقه سیاسی از نزدیکان قبیله ی خودرا ایجاد و قدرت متمرکز سیاسی را مطابق به تمایل قبیلوی خود بوجود اورده است.
آقای غنی باعقد تفاهمنامه سیاسی، آقای حکمتیار را در کابل مستقر و امکانات دولتی را در اختیارش قرار داده و تلاش دارد او با ادغام طالبان در بدنه دولت، قدرت قبیلهی خود را تقویت وبرخی مناطق را در اختیار طالبان واګذار شود، چون طرح واگذاری مناطقی به طالبان، همان طرح قدیمی پاکستان است که باطرح واگذاری مناطق امن به طالبان, پاکستان میتواند به خوبی طالبان را مدیریت وجنگ افغانستان را نیز یک جنگِ داخلی معرفی کند. قرار معلوم پس از رفت و برگشت هیات بلند پایه افغانستان و پاکستان و رفتن غنی در قندهار به بهانه خرقه پوشی، دیدار مخفیانه با «شورای کویته» و رایزنی های پشت پرده برای به قدرت رسانیدن طالبان، بوده که دیر و یا زود گروه طالبان، برمقدرات سیاسی کشور مسلط خواهد شد. بنابرین مردم رانده شده از قدرت مغضوبان ستم و استبداد در یک آزمون بزرگی از تاریخ قرار گرفته اند که راه رهیدن از این آزمون ترک نمودن نفاق ها، بدبینی ها و خودزنی ها است که با اتحاد سراسری ملی در برابر به قدرت رسانیدن طالبان، باید با تمام توان مبارزه نمایند. اکنون زمان آن فرارسیده که یک نظام مستحکم ملی با پایه و اساس دموکراسی و عدالت اجتماعی با پشتیبانی کامل تمام مردم افغانستان اساس گذاری گردد. که همه اقوم برادر منافع خود را در آینه ی تمام نمای کشور دریابند.
اول- ماه –جولای– سال – ۲۰۱۸ – میلادی
احسان الله قاضی زاده
سلام واحترامات برای همه اقوام افغانستان باالخصوص برادران هزاره ، که خدا شاهداست زیاد دوستش درام، و هیچګونه تبعیض و تعصب باایشان ندارم، اما ګفتار محترم محمدعوض نبی زاده را تا آخرخواندم، فکرم خیلی خراب شد، بازهم ، من یک پشتون هستم ، درمورد هزاره هیچ نوع مشکل نیست ،پشتون تاجک هزاره برادران اند، اولاد یک پدر افغانستان هستند، بعضی کسایکه که این آتش را بدست خودشان تازه میکند ، او نظر شخصی شان است .
ارزومن از کلانای همه اقوام این است که باید هیچ وقت یک چیز نا درست نوشته نکند، که اذهان قشر جدید(جوانان) راخراب میکند، به امید یک صلح سراسری در افغانستان ، وبرادری بین اقوام افغانستان ..اسلام علیکم ورحمه الله …..