هزارستان، جغرافیای برف و باران است. کوه های این سرزمین، در فصل زمستان مملو از برف است. به همین سبب، زمستان طولانی ترین فصل سال در هزارستان می باشد. زمستان هزارستان، سرد و خشن است. اما بهار آن، سرسبز و گوارا می باشد. برف های تلنبار شده ای زمستان در دره ها و کوه ها؛ در فصل بهار رو به آب شدن می گذارد. از اثر آب شدن برف؛ دریاهای بزرگی در هزارستان به جریان می افتد. این دریا ها، پس از طی منزل کردن نقاط هزاره نشین کشور به دریاهای مشهوری چون دریای کابل، دریای هلمند و… می پیوندد. در یک نگاه، اکثر دریاهای کلان افغانستان از کوه های هزارستان سرچشمه می گیرد.
امروزه مسأله مدیریت آب و چگونگی کنترول آن در قلمروهای سیاسی کشورها، به یکی از جدی ترین مباحث حقوق بین الملل، علوم آبرسانی و محیط زیست، مبدل گردیده است. به طوری که، هر کشوری کوشش می کند از خروج بی رویه آب های خود از مرزهای سیاسی اش جلوگیری نمایند. از سوی دیگر، بخش بزرگی از عواید سالانه برخی از کشورها، از رهگذر فروش آب های شیرین تأمین می گردد. این مسأله و ده ها مسأله دیگر، سبب شده است که مدیریت آب و چگونگی مهار آن، برای بسیاری از کشورهای دنیا از اهمیت فوق العاده برخوردار گردد.
اگر به بحران بین المللی آب و مخصوصا بحران آب های شیرین، توجه کنیم. تنها ۳درصد کل آب جهان را، آب های شیرین تشکیل می دهد. و از این مقدار هم، ۷۰درصد آن به صورت یخ در قطب شمال و جنوب و یا به صورت آب های زیر زمینی عمیق با عمق بیش تر از ۲۰۰۰متر می باشد، که تقریبا غیر قابل دست رس می نماید. در مجموع، به باور کارشناسان مدیریت آب، تنها یک درصد آب های جهان، آب شیرین است. بر اساس گزارش یونسکو، اگر همه آب های دنیا را یک گیلن فرض کنیم؛ کل آب شیرین را باید به اندازه یک قاشق چای خوری در نظر گرفت.
آب بحر معمولا شور و نمکی می باشد. با آن که، بحر ها زمینه ترانسپورت آبی را مساعد می سازد. ولی آب بحر، غیر قابل آشامیدنی است. آب بحیره سیاه، که به صورت سیاه رنگ معلوم می شود، اساسا سیاه نیست؛ بل که به اثر ته-نشینی مقدار زیاد نمکیات؛ رنگ سیاه به خود گرفته است. به دلیل نمکی بودن آب بحرها؛ کشورهای زیادی خریدار آب های شیرین است. پاکستان و ایران اما آب های شیرین شان را مفت و رایگان از افغانستان، تأمین می کنند. بر اساس گزارش های که مقامات امنیتی از جنگ فراه داده است؛ جنگ فراه، جنگ بر سر مدیریت آب است. ایران نمی خواهد، منبع آبی سرشاری چون افغانستان را که هم رایگان است و هم برای آشامیدن قابل استفاده، از دست دهد. به همین دلیل، از هر گزینه ممکن استفاده می کند. منبع اصلی این آب؛ اما کوه ها و دره های سر به فلک کشیده ی هزارستان است. هزارستانی، که مردمش با داشتن چشمه های سرشار از آب شیرین؛ هنوزهم در مغاره ها می زیند.
هزارستان، بدون هیچ نوع تردیدی به «زندان طبیعی» و «سرزمین محرومان» می ماند. با آن که کوه های هزارستان، مهم ترین منبع آبی دریای های افغانستان را تشکیل می دهد. اما، چیزی که از این آب ها، نصیب مردم هزاره می گردد؛ غیر از سیلاب ها، آفت های طبیعی و آب و هوای سرد و کوهستانی نیست.
علاوه بر این، مردم هزاره، از بدو شکل گیری حکومت ناسیونالیستی-خاندانی احمدشاه ابدالی بدین سو، همواره مورد تبعیض و بی مهری حکومت های افغانستان قرار گرفته اند. تازه ترین، مورد آن فیصله ظالمانه کابینه حکومت وحدت ملی مبنی بر تغییر مسیر لین برق ۵۰۰ کیلوولت «توتا» از هزارستان به سالنگ ها بود. این فیصله ظالمانه و توزیع نابرابر امکانات از سوی حکومت برای تمام شهروندان کشور، بدون در نظر داشت تبار و مذهب، منجر به شکل گیری «جنبش روشنایی» گردید. جنبش روشنایی، با آن که یکی از درخشان ترین جنبش های اجتماعی در افغانستان بود؛ اما به دلیل عدم تجربه سیاسی مردم هزاره و نفوذ یک عده عناصر معامله گر و منفعت طلب؛ دچار انحراف گردید. این جنبش، نتوانست حربه های فشار بر حکومت وحدت ملی را شناسایی کند. سران جنبش روشنایی، تنها به تظاهرات و شعار سرایی های پوپولیستی روی آوردند. در حالی که، مهم ترین حربه های فشار را که یکی از آن ها مهار منابع آبی مناطق جنوب و شرق، که از کوه های هزارستان مشخصا کوه بابا سرازیر می گردد، می باشد. شورای عالی مردمی جنبش روشنایی، اما متوجه گزینه های از این دست نبود. احمد بهزاد، شعر می سرود و در مناظرات تلویزیونی برای مخاطبان اش؛ انواع صنایع ادبی را تشریح می کرد. واقعیت امر، اما این است که با ادبیات شاعرانه نمی توان سیاست کرد. سیاست واجد یکی سری الزامات مشخص است که باید هر سیاست مدار، بدان ها اشراف داشته باشد.
هرچند، سخن زدن از مدیریت آب و مشخصا مهار منابع آبی هزارستان؛ حرف جدیدی است که تا هنوز یا مطرح نگردیده و یا کمتر از آن سخن گفته شده است. ولی، با توجه به تجربیات کشور های پیش رفته و جهان اول؛ مهار آب ها و حتا جلوگیری از ورود آن به خارج از مرز های مشخص جغرافیایی، امر ممکن و شدنی است.
اگر هزاره ها، بتوانند از خروج های آب های اطراف کوه بابا و سایر نقاط هزارستان به خارج از مرز های این سرزمین، جلوگیری کنند. از این امر، به عنوان مهم ترین حربه فشار بر عملکردهای دولت افغانستان و حتا پاکستان و ایران، می توانند استفاده کنند. بدین سان، دولت هایی که در بدل گل، به مردم هزاره گلوله هدیه می دهد؛ نباید مفت و رایگان از منابع آبی هزارستان استفاده کند.
داشتن برق، یکی از بزرگ ترین رویاهای مردم هزاره است. جنبش روشنایی، برای تحقق بخشیدن به همین رویا شکل گرفت. هزارستان، نیاز شدید به برق و روشنایی دارد. با توجه به عدم اراده دولت افغانستان مبنی بر توزیع برابر امکانات در میان تمام شهروندان کشور، این رویای مردم هزاره اما تحقق نیافتنی می نماید. اما به نظر من، به جای این که به سیاست تضرع پناه ببریم، و منتظر دولت افغانستان، که تا امروز غیر از تباهی و در به دری چیزی دیگری به مردم ما هدیه نداده است؛ بهتر است خود مان دست به کار شویم: مهار آب های هزارستان.
نقاط مختلف هزارستان، از جمله بند امیر و مناطق گوناگون دایکندی، بهترین مکان ها برای ساخت بندهای برق آبی است. دریای شش پل بامیان، ظرفیت آن را دارد که تمام مرکز بامیان را برق دهد. در ناور غزنی، بهترین نقاط برای ساخت بند برق آبی وجود دارد. پولی را، که بخاطر کمک به جنبش روشنایی از سراسر جهان جمع شده است؛ به جای مصارف کمپاین احمد بهزاد، داود ناجی، عارف رحمانی و… در انتخابات باید برای ساخت بند برق در یکی از مناطق هزارستان مصرف شود. والسلام.