جناب استاد سرور دانش در سفری که به روزهای دهم و یازدهم ثور امسال(۱۳۹۷) در منطقه جبرئیل از توابع شهر هرات داشت، ظاهرا خواسته است در این شرایط حساس که هزارهها در جای جای کشور به طور عمد و سیستماتیک در معرض حذف فیزیکی قراردارند و جوخه جوخه به خاک و خون کشیده میشوند، با چند توصیه اخلاقی و کلیگوییهای آبکی، هزارهها را موعظه و ارشادکنند. تا به زعم ایشان این توصیهها، هم مرهمی باشد بر دلهای ریش و خونین هزارهها و هم ذهنیت مردم را از کشتار و ترور و انفجار سیستماتیک و برنامهریزی شده آنان، منحرف کند.
توصیه اول: هزارهها باید بیش از هر قوم دیگر -همان طور که شهید وحدت ملی استاد مزاری گفته بود- وحدت ملی را برای خود یک اصل بدانند. ما در افغانستان یک تافته جدا بافته از دیگران نیستیم. باید شریک شادی و غم همه ملت افغانستان باشیم ……
متاسفانه در نفس همین توصیه اخلاقی استاد دانش، تصویر هزارهها به عنوان ناقضین وحدت ملی و تافته جدابافته از دیگران و بریده از غم و شادی ملت افغانستان، ترسیم شده است.
مگر هزارهها خواهان وحدت ملی نیستند؟
آیا هزارهها خود را جدا از دیگر اقوام دانسته و در غم دیگران بر طبل شادی کوبیده و بر شادی آنان گریسته اند؟
که آقای دانش آنان را این گونه توصیه اخلاقی میکند؟
اگر پاسخها منفی است، پس این توصیه اخلاقی و ترسیم چهره وحشتناک ضد ملی و انسانی از هزارهها، چه صیغه من درآوردی آقای دانش میباشد؟
ایشان در بخشی دیگری از توصیه شماره یک شان به جای آن که واقعیتهای دردناک تاریخ سیاه کشور و وضعیت خونبار و رقتبار هزارهها را ترسیم کند، متوسل به تشریح بدیهیات شده و چنین قلم فرسایی کرده اند: ما تاریخ و تمدن و فرهنگ مشترک و جغرافیا و سرزمین و میهن مشترک داریم…
یا للعجب! این که به قول علما، اظهر من الشمس است. آیا در بین هزارهها کسی و یا کسانی پیدا میشوند که بگویند ما با سایر اقوام شریف کشور، تاریخ و تمدن و فرهنگ مشترک و جغرافیا و سرزمین و میهن مشترک نداریم؟
این توصیه را آقای دانش چرا به فاشیستهایی که به این اصل اعتقاد نداشته و دیگران را به شمول هزارهها، «حرامی» خطاب کرده و به تبعید در تاجیکستان و اوزبکستان و ترکمنستان و گورستان، تهدید کرده اند، نمیکند؟
اما در بخشی دیگری از توصیه شماره اولش واقعا سنگ تمام گذاشته و آنهم از موضع معاونت دوم ریاست جمهوری (نفر سوم قدرت اجراییه کشور) از مردم و کارکنان اداری هرات آنهم از موضع تکدی سیاسی خواسته است که: با مردم هزاره بومی و غیربومی هرات بر اساس اصل اخوت و مشارکت عادلانه و بر اساس اهلیت و شایستگی و بدون تبعیض برخوردکنند و به این مردم اجازه دهند که در کنار دیگران در خدمت به وطن و در بازسازی و انکشاف وطن و توسعه فرهنگ و تجارت و اقتصاد سهم بگیرند.
بنده خدا! تثبیت موقعیت شغلی نخبگان هزاره را چرا از طریق دفتر معاونت دوم به ادارات ذیربط دستور نمیدهید که در ملای عام از مقامات ولایت هرات برای هزارهها دست به تکدی میزنید؟
آیا صلاحیت ندارید؟ یا این که نمیخواهید؟
با شناختی که از جناب شما دارم، قطعا میخواهید، اما نمیتوانید. یعنی این که در حلقه حاکمیت سیاسی، صرف به مثابهی مهرهی بدون صلاحیت اجرایی و به گونه فرمایشی، دیکور شده اید. اتفاقا درد نخبگان جامعه هزاره از شروع حاکمیت حامد کرزی تا کنون همین درد بی صلاحیتی مسئولان اجرایی هزارهها در دستگاه حاکمیت فاشیستی کرزی و غنی بوده و میباشد.
توصیه دوم و سوم شما: هزاره و شیعه، امروز باید به اعتدال و میانه روی بیندیشد و منطق و عقلانیت و ارزش های مدرن روز را پیشه خود سازد و…. هزاره امروز به وحدت درون قومی نیز ضرورت جدی دارد. بیایید خودزنی ها را متوقف کنید. هماهنگی سیاسی بین احزاب و…
نگاه کنید که دراین بخشها نیز همان اشتباه بخش اول را تکرار کرده و هزارهها را متهم به صفاتی کرده اید که هزاران کیلومتر از آن صفات ناشایست، فاصله دارند. مگر امروز اکثریت نخبگان هزاره مصداق عینی اعتدال، عقلانیت، مدنیت، تخصص علمی و… نیستند؟
مگر هزارهها در اعتراض به تعرض و جنایات کوچیهای مسلح پشتون در بیسوت و دایمیرداد، تظاهرات مدنی و مسالمتآمیز چندصدهزار نفری را در همین کابل در انظار جهانیان به نمایش نگذاشتند؟
آیا تظاهرات بیسابقه هزارهها با آن کمیت بیش از نیم ملیونی شان در کابل، جنبش تبسم را خلق نکردند؟
در اعتراض به تغیر مسیر برق از بامیان به سالنگ، با حضور ملیونی شان جنبش روشنایی را استارت نزدند؟
با وجودی که تروریستهای قبیله ترور و تریاک نزدیک به ۹۰ تن از بهترین و نخبهترین فرزندان هزاره را به خاک و خون کشیدند و چهارصد تن آنان را زخم زدند، آیا هزارهها متوسل به اسلحه و جنگ شدند که جناب شما آنان را به پرهیز از جنگ مسلحانه دعوت میکنید؟
توصیه چهارم: در باره رابطه هزاره با حکومت باید بگویم که هزاره هیچگاه نباید خارج از حکومت و یا در تقابل با حکومتها باشد. سالها و بلکه قرنها انزوا و مرکزگریزی را خود بر خود تحمیل کردیم و بر گرد خود حصار کشیدیم و یا بر ما تحمیل کردند و…
این توصیه شما واقعا که یک توصیه غیراخلاقی میباشد چون صریحا هزارهها را متهم به حکومت ستیزی و حکومت گریزی کرده اید. مگر هزارهها بودند که از حاکمیت مرکزی گریزان شدند؟ شما که اهل دانش و مطالعه هستید و به تاریخ مراجعه کرده اید.
آیا نمیدانید که در طول تاریخ سیاه حاکمیت شیونیستهای قبیلوی با ذهنیت هزارهستیزی که داشتند، هزارهها را با نسلکشی و اسارت و بردگی مواجهکردند.
گذشته از آن نه تنها نخبگان هزاره را در ساختار حاکمیت سیاسی راه ندادند که هیچ، حتا برای این که چانس شمولیت هزارهها را به ادارات دولتی و مناصب نظامی و مکاتب بگیرند، مکتوبهای متحدالمال نوشتند که فرزندان هزاره را در این مراکز راه ندهید. در نیمه دوم دهه دموکراسی با توجه به تحولاتی که در کشور رخ داده بود، تنها دو تن از هزارهها را در دو وزارت خانه دیکور کرده بودند.
زیاد دور نرویم در عصر پساطالبان چه در دوره آقای کرزی و چه در دوره حاکمیت آقای غنی، آیا این هزارهها بودند و هستند که دوست ندارند در حلقه حاکمیت مشارکت داشته باشند؟
یا این که تیم تمامیتخواه ارگنشین با ذهنیت انحصاری و طرد و نفی، هیچگاه نخبگان هزاره را مبتنی بر تناسب کمی نفوس شان در ساختار حاکمیت راه ندادند؟ کدام یک؟
تازه اگر تک و توک کسانی از هزارهها به شمول شما را که در بزم حاکمیت راه دادند و مسئولیتهای دهن پرکن معاونت دوم و وزیر و… را نیز برای شما ظاهرا سپردند، اما خدا و وجدان تان را شاهد بگیرید و راست بگویید آیا صلاحیت ایفای نقش در قبال آن مسئولیتهای سنگین را نیز به شما دادند؟
قطعا پاسخ تان مثبت نیست. چون آن وقت با این پرسش مواجه میشوید: وقتی که صلاحیت ایفای نقش داشتید، چرا کمیت نخبگان هزاره در ادارات دولتی مطابق با حضور ملیونی هزارهها نیست؟
تازه آن تعداد کمی از نخبگان هزاره که در ادارت دولتی مشغول کار اند، چرا امنیت شغلی ندارند؟ و هر لجظه زنگ خطر طردشدن از کار شان را بیخ گوش شان حس میکنند؟
چرا مناطق هزارهنشین از پلانهای انکشافی دولت و کمکهای رقم درشت ملیاردی جامعه جهانی، سهم مناسب و عادلانهی نبرده اند؟ و دهها پرسشی از این قبیل.
در ضمن، جناب استاد دانش! درد مردم اینها نیست، درد و رنج مردم تبعیض، هزارهستیزی، بیامنیتی، کشتار، انتحار، فساد اداری، بینانی، بیکاری، فقر، مظلومیت، بیسوادی، اعتیاد، فحشا و… اینهاست. لطفا در جایگاهی سومی که قرارداری به عوض توصیههای اخلاقی و کلیگوییهای آبکی به رفع این مشکلات عمده مردم مظلوم، اقدام کن و با این قبیل توصیه نامه ها توهین به شعور هزاره ها نکن.
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.