شبکه سراسری مردم هزاره: گروه تروریستی طالبان، بامداد پنجشنبه، ۲۳ حمل ۱۳۹۷، در حمله خونین و غافلگیر کننده بر مرکز ولسوالی خواجه عمری ولایت غزنی، علیدوست شمس ولسوال تحصیلکرده خواجه عمری و ۲۰ سرباز شجاع را به شهادت رساندند و ۱۲ سرباز دیگر را زخمی کردند. این رویداد مرگبار جامعهای افغانستان را در شوک فرو برد و بدینترتیب، غمِ جامعه ما را دو چندان کرد.
علیدوست شمس
علیدوست شمس در سال ۱۳۶۰ در ولسوالی مالستان -ولایت باستانی غزنی، چشم به جهان گشود. به رسم آن زمانه، ابتدا علوم دینی را به طور سنتی در مدارس دینی فرا گرفت، سپس به مدرسه دولتی اسم نویسی کرد و در سال ۱۳۸۱ به درجه عالی از لیسه عالی میرادینه مالستان فارغ شد. مالستان به رغم جمعیت زیاد تنها یک مکتب داشت و با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوره، مخالفان مکاتب دولتی بیشمار بودند و شمس یکی از محدود کسانی بود که برخلاف باور جمعی هر روز از خانه تا مکتب و از مکتب تا خانه بیشتر از ۱۲ کیلومتر راه را پیاده میپیمود.
شمس نیمه اول روز را به مکتب میرفت، وقتی از مکتب به خانه باز میگشت، دست و آستین بالا میزد و روی مزارع و زمینهای دیگران همراه با پدرش عرق میریخت و کار میکرد. او در یک خانواده سنتی و کشاورز که از نظر اقتصادی دچار فقر و تنگدستی مضاعف، بزرگ شد.
شمس پس از ختم مکتب، در آزمون سراسری کانکور شرکت کرد و در دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کابل قبول شد. در سال ۱۳۸۵ لیسانس خود را از رشته ادبیات فارسی دریافت کرد. دانشگاه کابل اولین و معتبرترین نهاد تحصیلات عالی در افغانستان است، زمانی که شمس دوره کارشناسی را به پایان برد، نه دانشگاه کابل و نه دیگر نهادهای تحصیلات عالی در افغانستان هنوز برنامه برای کارشناسی ارشد نداشتند. در واقع، شمس آخرین مرحله آموزش عالی را که دولت تعریف گرفته بود، طی کرد.
دولت افغانستان نهادی را زیر عنوان «اصلاحات اداری و خدمات ملکی» تأسیس کرد که هدف آن آموزش و استخدام نیروی تحصیلکرده برای ادارات ملکی افغانستان بود. شمس پس از فراغت از دانشگاه، یک دوره نسبتاً کوتاه را آموزش دید و بعد در وزارت مبارزه با مواد مخدر به عنوان مدیر ولایتی این وزارت به مدت دو سال و نیم وظیفه اجرا کرد. شمس طی این سالها به ولایات مختلف افغانستان سفر کرد و از نزدیک با واقعیتهای جامعه آشنا شد و تجربه کسب کرد. همچنان، شمس چندین سفر کاری خارج از کشور داشت. جاپان، پولند و هند از جمله این کشورها بود.
علیدوست شمس، در سال ۱۳۸۹، در امتحان آزاد و رقابتی که اداره مستقل ارگانهای محلی برگزار کرده بود، شرکت نمود و علاوه بر آمار بالای فساد اداری در نهادهای دولتی، پس از موفقیت در آزمون، به حکم مقام عالی ریاست جمهوری افغانستان از سوی حامد کرزی به عنوان کدر مسلکی دولت به حیث ولسوال خواجه عمری ولایت غزنی منسوب شد. علیدوست شمس به مدت هفت سال در این ولسوالی با نیکنامی و سرافرازی وظیفه اجرا کرد. این در حالی است که کمتر مقام حکومتی در افغانستان در این سطح، به دلایل فراوان نمیتواند چنین طولانی بدون آنکه مشکلی در کار باشد، وظیفه اجرا کند. یا برکنار میشود، یا به جرم فساد و کارهای غیرقانونی متهم میشوند. هیچگاهی مردم محل از شمس شکایت برزبان نیاوردند و این بدین معنا بود که شمس از هرگونه فساد مالی و انجام کارهای غیرقانونی که در جامعه افغانستان تبدیل به یک فرهنگ مسلط شده است، مبرا بود و جز تلاش در تطبیق قوانین و تسهیل امورات اداری مردم، قدمی به انحراف نگذاشت.
شمس، برخلاف قاعده عمومی و دیرین دولتمداری در افغانستان و به دلیل سطح بالای آگاهی که از جامعه و تاریخ افغانستان داشت، هیچگاهی خود را حاکم بر سرنوشت مردم نمیدانست بلکه باور داشت که او و کارمندان دولتی مانند او نماینده حکومت مرکزی است. شمس بر این اعتقاد بود که مردم در نظامهای مردمسالار و دموکراتیک عنصر اصیل است. شمس بر این باور بود که حکومت منتخب مردم، نباید حاکم بر سرنوشت مردم باشد.
شمس، از خشونت و افراطگرایی که در جامعه ما دامن گسترده است، بیزار بود. او به سهم خود برای تطبیق و ترویج قانونگرایی از هیچ تلاشی دریغ نورزید.
علیدوست شمس، یک سیاستمدار لیبرال بود و روابط وسیعی با فرهنگیها و نخبگان جامعه داشت. اهل مطالعه بود، منتقد بود و دست بالایی در نویسندگی داشت. شمس به پختگی رسیده بود. کم حرف میزد اما فصیح بود. متین و با وقار بود. شخصیتِ احترام برانگیزی داشت. شمس همچنان که در تحصیل و کارنامهاش سرآمد نسل خود بود، در مناسبات و روابط اجتماعی هم شهره شهر بود و نامش نیز ورود زبان عام و خاص بود. شمس به دلیل شخصیت و جایگاه اجتماعی و سیاسی که در جامعه داشت، مرگش تاهنوز سرخط خبرهاست و با وجودی که هر روز شاهد تکرار چنین فجایع در کشور هستیم اما نام شمس از زبانها نمیافتد.
علیدوست شمس از نظر سیاسی روابط محکم و معناداری با مقامات ارشد دولت افغانستان برقرار کرده بود. در اکثر سفرهای که به کابل داشت، وزرای کابینه، رؤسای ادارات، مقامات ارشد امنیتی و نمایندگان مجلس را ملاقات میکرد و فهرست نیازهای مردم را با مقامات دولت مرکزی در میان میگذاشت و خواهان توجه جدی آنها به مشکلات مردم میشد. در آخرین سفر خود به کابل جمع زیادی از بزرگان، تحصیلکردگان و فعالان مدنی غزنی را به کابل آورده بود تا آنها به صورت مستقیم و بیواسطه بتوانند با مقامات حکومت مرکزی صحبت کنند. مساله تامین امنیت و گسترش فعالیتهای گروههای تروریستی در غزنی یکی از برنامهها و نگرانیهای عمده او را تشکیل میداد. با دریغ که حکومت مرکزی به هشدارهای شمس توجه نکرد و در نتیجه اتفاقی را که او پیشبینی کرده بود، روی داد و سبب خلق فاجعه دردناکی شد.
شهادت شمس واکنشهای گسترده را به دنبال داشت. ارگ ریاست جمهوری با نشر اعلامیه حمله گروهی طالبان بر ولسوالی خواجه عمری را محکوم کرد و به نهادهای امنیتی دستور تحقیق و بررسی این رویداد را صادر کرد. دفتر شورای امنیت ملی نیز در اعلامیه نوشت که شهادت علیدوست شمس، حنیف اتمر مشاور امنیت ملی رییس جمهور را اندوهگین کرده است.
سرور دانش، معاون رییس جمهور عالیترین مقام حکومت وحدت ملی است که با حضور در خانه علی شمس، شهادت او و همکارانش را به خانواده شان تسلیت گفته است. دفتر مطبوعاتی معاون دوم ریاست جمهوری نوشته است که آقای دانش شهادت شمس را یک ضایعه جبران ناپذیر خوانده و گفته است که بسیار دشوار است که جای خالی شمس شهید پر شود.
اگر از مرکز به پیرامون نگاه کنیم شمس یک کارمند میان رتبه دولت بود. اما اگر از حاشیه به متن بنگریم، او پلههای موفقیت را که نظیرش را کم داریم، طی کرده است. شمس از محرومترین منطقه و از یک خانواده و جامعه که به لحاظ اقتصادی ضعیف و از نظر فرهنگی حتا در منطقه کسی سواد خواندن و نوشتن متنهای عادی را نداشت، به موفقیتهای فراوانی دست یافت و بدون هیچ تردیدی شمس مصداق واقعی تحرک اجتماعی در جامعه بود. رشد و بالندگی او همانقدر که مایه امیدواری بود مرگش نیز جامعه افغانستان را تکان داد و دوستانش را در شوک فرو برد.
غزنی به طور کل و مالستان به صورت خاص، رویدادی به این تلخی، واقعه به این سنگینی، فاجعه به این عمق و پیمانه را تجربه نکرده بود. علیدوست شمس کم زیست اما پر بار و سرفراز زندگی کرد. مردم شهادت مظلومانه شمس را افتخار برای جامعه دانستند. همه از او به عنوان یک قهرمان واقعی یاد میکنند که برای این خاک و سرزمین و دفاع از تمامیت ارضی و حاکمیت ملی جانش را فدا کرد، از زن و فرزند خود گذشت اما سنگر را به تروریستهای خونآشام رها نکرد.
پیکر شمس و همکاران او بر شانههای ما سنگینی میکرد. تن شمس پاره پاره و پر از زخمهای عمیق گلوله بود. شمس با این زخمها چطوری آرام بخوابد؟
روحت شاد و یادت گرامی باد شمس عزیز!