نویسنده: داوود سرخوش
گرچه «دلآرام آغی» ـ که غریق رحمت راستی باد! ـ همانهایی را که در جوانی و میانسالی خواند دیگر نخواند، اما همینکه شنیده میشد هنوز به تن درست و به جان زنده است، به اندازهیی بود که انگار همچنان میخواند و پشت دوستداراناش به کوه بود. صدای منحصربهفردش را از همان کودکی پسندیدم و بسیار شنیدم. در کودکیهایم آنها را خواندم، در تنهایی، در جمع.
حس من میگوید که همهی شنوندهها و هنرمندان معاصرِ او و تا نوترینهای امروز به او احترام داشتهاند و صمیمانه و از تهِ دل او را شنیدهاند. آری؛ او تابو شکاند و برایش بها هم پرداخت.
تمام سالهای آوارهگیام در «پاکستان» همکار «رادیو هزارهگی» بودم، بسیار به ندرت اتفاق میافتاد که یکی از روزها آهنگ دلآرام نشر نگردد. او شنوندۀ بسیار داشت و میان مردمش محبوب بود.
با این حال؛ تعریف و تمجید یا «آوخ» و افسوس هیچ غمی از روح آتشدیده و جان زندانکشیدهاش کم نمیکند.
روزگار دلآرام؛ روزگار افول ستارهها بود و شهادت صدا. اینک اما مردم سرزمینش تب و تاب دارند،
میخواهند دنیا را با چشم خود ببینند و روشناییطلب شدهاند و به آوازها گوش میدهند. امیدوارم «دلآرام آغی» در واپسین سالهای عمرش حس کرده باشد که ما او را در دل و زبان بسیار دوست داشتهایم و به شکوه آوازش احترام گذاردهایم!
داوود سرخوش
بیست و سوم جولای ۲۰۱۶