[follow_me]ترتیب و ترجمه: جواد زاولستانی
آژانس خبری فرانسه هفتهی پیش گزارش داد که هزارها مهاجر شیعهمذهب توسط ایران استخدام شدهاند تا در دفاع از رژیم اسد در سوریه به جنگ فرستاده شوند.
ایران شیعه که یکی از حمایتکنندگان کلیدی اسد از نگاه نظامی و مالی است، فرستادن مهاجران افغان را برای نبرد در کنار نیروهای سوری در برابر شورشیان سنی رد میکنند. بحران سوریه که از چهار سال پیش آغاز گردید، جان ۲۴۰ هزار انسان را گرفته و ملیونها تن دیگر را بیخانمان وآواره ساختهاست.
اما مصاحبه با جوانانی که به سوریه فرستادهشدهاند و وبستگان جوانانی که در سوریه کشته شدهاند، نشان میدهند که سپاه پاسداران انقلاب ایران مهاجران افغانستان در ایران را که اکثرا هزارههای شیعه هستند، مجبور کردهاند تا به سوریه بروند و از رژیم در حال فروپاشی بشار الاسد دفاع کنند.
فیلیپ اسمایت که کارشناس گروههای شبهنظامی شیعهاست میگوید:«در رابطه به شیوهی جذب، سوق و استفادهی آنان در جنگ سوریه باید بگویم که شیعههای افغانستان سرنوشت لقمهی توپ را دارند.» او حدس میزند که در حدود ۲۰۰۰ تا سه و نیم هزار شهروند افغانستان اکنون در سوریه در حال جنگ هستند.
آقای اسمایت به این باور است که آنان «استثمار» میشوند و توضیح میدهد که شمار زیاد آنان به اجبار جذب و به جنگ فرستاده میشوند و برای تعدادی دیگر مشوقهای فریبنده مانند دادن اجازهی اقامت دایمی در ایران و معاش بهتر از کارگری پیشنهاد میکند.
ایران رسما استثمار بیرحمانهی مهاجران به این شکل را رد میکند. اما آژانس خبری فرانسه با جوانی به نام محمد مصاحبه کردهاست که میگوید او در تهران به طور غیرقانونی کار میکرد. سپاه پاسداران ایران او را پیدا کرده و همراه ده-دوازده تن دیگر به جنگ سوریه فرستادند.
محمد به آژانس خبری فرانسه گفته است که اعضای سپاه پاسداران ایران او را تهدید کردند که اگر به جنگ نرود، زندانی و از آن کشور رد مرز خواهد شد. او میگوید که ایران در سوریه سرباز برای جنگ ندارد. اما فرماندهی جنگ در کنترل ایرانیهاست.
در ایران در حدود دو ملیون مهاجر هزاره زندگی میکنند که اکثر آنان اقامت قانونی ندارند. این نشان میدهد که آنان با چه درماندگی خود را به این کشور رساندهاند. اما ایران با استفاده از این بیچارگی آنان، جوانانشان را به اجبار به جنگ سوریه میفرستد.
اشک از گونههای او جاریست. جهانتاب با یادآوری آخرین صحبت شوهرش، حیدر ۳۵ ساله، میگوید: «او گفت، <من به سوریه میروم و شاید هرگز برنگردم.»
جهانتاب میگوید که شوهرش فریب ۷۰۰ دالر معاش ماهانه و اجازهی اقامت دایمی را که ایرانیها وعده داده بودند، خورد. چنین وعدهای برای مهاجران که در شرایط دشوار کار و در سایهی ترس دایم اخراج شدن زندگی میکنند، خیلی فریبندهاست.
چند روز بعد، گفتهی قبلی حیدر به واقعیت پیوست و مقامهای ایران مرگ او را به بستگان مهاجرش در ایران خبر دادند.
حیدر بخشی از موج جدیدی از جوانان بیکار افغانستان بود که به دنبال کار و سرپناه به ایران رفتهبود. اما در آنجا دام دیگری بر سر راهش گذاشتهشد و او را درگیر بحران دیگری کرد.
دختر کاکای حیدر، زهرا با دلجویی از همسر حیدر گفت:«درآور این است که آنان در جنگی کشته میشوند که از آن ما نیست.»
برادر دیگر حیدر، حسین، نیز به جنگ سوریه رفته بود که بر اثر اصابت پارچههای نارنجک بر شکمش عمیقا زخمی شدهاست و اکنون در یک بیمارستان در تهران بستریاست. زهرا در تماس تلفنی به حسین گفت:«رفتن به سوریه مانند خودکشیست. برایت در ایران کار پیدا کن و دیگر جایی نرو.» اما حسین در پاسخ به او گفت:«من خوبم. ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر از ما (افغانستان) در آنجا بودند. اکثرشان کشتهشدند. من زنده ماندم. در ایران کار نیست.»
تماس تلفنی که قطع شد، زهرا صورتش را بین دستانش گرفت و گریست: «زندگی ما برای هیچ کسی ارزش ندارد- چه در داخل افغانستان و چه در بیرون از آن.»
منبع: روز نامه ی اطلاعات روز
hamid
vaghean tasof avar ast ke in haghighat az chashme jahaniyan penhan ast