نویسنده : حسین خاوری
«بر اساس آمارصندوق جمعیت سازمان ملل، سالانه حدود ۵۰۰۰ زن در قتلهای ناموسی کشته میشوند. بیشتر اینان ساکن غرب آسیا، شمال آفریقا و بخشهایی از جنوب آسیا هستند. حداقل ۱۰۰۰ زن در عرض یک سال (۱۹۹۹) به این شکل در پاکستان به قتل رسیدند. بر اساس این آمار، این جرایم بیشتر در کشورهای اسلامی رخ میدهند در حالی که به گفته رهبران مذهبی، هیچ ریشهای دراسلام ندارند..پژوهشی که دردانشگاه اینونو ترکیه انجام گرفته نشان میدهد درطول ۷ سال اخیر پرونده ۳۰۰ قتل ناموسی در ترکیه وجود داشتهاست. بسیاری از این قتلها در مناطق کردنشین ترکیه اتفاق افتادهاست. این پژوهش نشان میدهد با بالا رفتن مجازات قتل ناموسی، بسیاری از زنان توسط خویشاوندان خود وادار به «خودکشی» شدهاند. بیشتر قاتلان نیز پسران جوان خانواده هستند که در صورت دستگیری مجازات کمتری برایشان منظور میشود.»۱
قتل های ناموسی در افغانستان
قتل های ناموسی در سراسر افغانستان وجود دارد و حدود بیست در صد از قتل های خانواده گی در افغانستان جنسی و ناموسی است.
اما داستان و گزارش کمی از این قتل ها به نشریات راه می یابد. به خاطر بافت های اجتماعی و فرهنگ مردم افغانستان بسیاری از رسانه ها نیز نمی خواهند چنین گزارشاتی را چاپ کنند.
دو گزارش مستند که به خاطر سانسور انتشار نیافت
من وقتی در سال ۲۰۱۳ به عنوان خبرنگاردریک روزنامه محلی در بهسود و دایمیرداد کار می کردم به من گفته شد یک دخترجوان به نام مریم که درقریه ناری زندگی می کرد، توسط فامیل اش شدیدا لت و کوب شده.من به همراه یک عکاس به محل وقوع حادثه رفتیم.
براساس بررسی های ما این دخترجوان با پسری به نام )میثم . ر( از قریه همسایه دوست می شوند.درطی این مدّت با هم روابطه عاشقانه داشتند.ماهها بود که با هم دوست شده بودند و دختر چندین بار به بهانه بردن گوسفند ها دور ازچشم خانواده اش با او بارها به گردش رفته بودند.
بسیاری از کسانی که ما می خواستم همرایشان حرف بزنیم حاضر نبودند در این مورد بیشتر توضیح بدهند اماتنها یک خانم میانسالی که چادری به کمرش بسته بود وهمسایه شان بود، به همراه دونفر دیگر از زنان به ما گفتند: این دختر و پسر جوان به طور پنهانی با هم دوست شده بودند و می خواستند با هم ازدواج کنند. ولی خانواده دختر با ازدواج آنها موافقت نمی کرد. تا بلاخره خانواده دختر او را به عقد یکی از اقوام اش در میاورند و این در حالی بوده که دختر ) میثم. ر ) حامله بوده . وقتی خانواده دختر متوجه این موضوع می شوند، دختر را شدیدا لت و کوب می کنند و دختر به شکلی جان خود رانجات می دهد و به خانه پسر می آید. مردان خانواده دختر بالای خانه پسر حمله می کنند که در جریان آن درگیری بین این دو خانواده رخ می دهد اما با میانجیگری ریش سفید ها خاتمه می یابد. رئیش سفید ها فیصله می کنند که خانواده ) ص. رحیمی) باید یکی از دختران خود را به یکی از پیرمرد های فامیل دختر بدهند و درکنار آن باید نامزد قبلی دختر را نیز راضی کنند.
وقتی ما به منطقه رسیدم فردای آن روز خانواده پسر )ص. رحیمی (به خاطر اینکه دختر خود را به خانواده دختر ندهند از منطقه شبانه فرار کردند. ما با خانواده دختر صحبت کردیم و برادرهای دختر از این اتفاق خیلی ناراحت بودند و فکرمی کردند. که دخترشان با این کارش آبروی خانواده را برده است و به همین دلیل از من خواهش کردند این خبر را منتشر نکنم.آنها نمی خواستند این خبر درهیچ رسانه ای منتشر شود.چون فکر می کردند که اگر دیگران هم بدانند که دختر این خانواده رابطه جنسی خارج از خانواده که به آن دراصطلاح اسلامی، رابطه نامشروع گفته می شود ،دارد. همه اقوام ، آشنایان ودوستانشان آنها را مورد توهین و اهانت تمام نشدنی قرارخواهند داد.
گزارش من به عنوان خبرنگار وعکسهای عکاسی که همکار من بود، آماده چاپ شده بود . ما می خواستیم نشریه را صفحه بندی کنیم و به چاپ بفرستیم که ناگهان مدیر مسئول نشریه مرا صدا کرد و گفت: هنگام صفحه بندی این خبر را از بین بقیه مطالب حذف کنید.من با شنیدن این حرف خیلی تعجب کردم چون وقت و هزینه زیادی برای تهیه این خبر گذاشته بودیم و برای نوشتن و گرفتن عکس زحمت زیادی کشیده بودیم. من از مدیر مسئول علّت این کار را پرسیدم.او درجواب به من گفت: خانواده دختر خیلی ناراحت هستند وبه هر ترتیبی شده می خواهند ما را از درج این خبر منصرف کنند. پدر دختر تهدید کرده است که در صورت انتشار این خبر خودش و خانواده اش را خواهد کشت.
این گونه بود که خبر این فاجعه خاموش همچون بسیاری از اخبار مربوط به قتل های ناموسی به کلی سانسور و به بایگانی سپرده شد.
گزارش دوم
زمانیکه درسال ۲۰۱۳دربهسود برای یک خبرگزاری محلی و سایرخبرگزاریهای داخل و خارج ازکشور کار مطبوعاتی می کردم، به من اطّلاع داده شد.در یکی از دهات دایمیرداد،یک دختر و پسرجوان وتحصیل کرده به جرم داشتن روابط عاشقانه وعاطفی توسط خانواده ی دختر به قتل رسیده اند.من به همراه دو نفر از خبرنگاران مرد برای پیگیری این خبر راهی آن روستا شدیم.خانه دخترمقتول برروی یکی از تپه های بلند قریه قرارداشت و بر روی درب فلزی و کهنه آن اعلامیه ای که نشان میداد، برای دختر و پسرمقتول مراسم ترحیم در یکی از مساجد جو قول گرفته اند، به پشت در چسبانده شده بود را به دقّت خواندیم تا بتوانیم نام و مشخصات آن دو نفر را پیدا کنیم.نام دختر(ب . ق) و نام پسر(ت . آ) بود. درادامه تحقیقات و برای روشن شدن حقایق پیش آمده با تعدادی از کسانی که در روستا بودند، ملاقات کردیم و میخواستیم دررابطه با چگونه و وچرایی کشته شدن آنها سوال کنیم ولی هیچ کس حاضر نبود تا در رابطه با دیده ها و یاشنیده هایش توضیحی بدهد.
فقط یک پیر مرد محلی گفت که این دو جوان عاشق هم بودند و چون خانواده هایشان مخالف ازدواج آن دو بوده به همین دلیل تصمیم می گیرند تا با هم از خانه فرار کنند ولی وقتی خانواده دختر متوجه این موضوع می شوند، پسر ودختری که تنها گناهشان عاشقی بوده را با هم دستگیر می کنند و بعد هر دو را دراطاق خانه ای که ما درآن لحظه در روبروی آن ایستاده بودیم با طناب می بندند و تا حدّ مرگ آنها را شکنجه می دهند و بدنشان را مثله می کنند.
زنهای همسایه شهادت می دادند که وقتی ریش سفید به آنجا آمده بوده و می خواستند اجساد را از آنجا بیرون ببرند بر روی بدن دختر و پسر جراحت های عمیقی را مشاهده کرده اند.علی رغم تلاش و اصرار ما هیچ یک از اعضاء خانواده حاضر نشدند تا با ما مصاحبه کرده و یا به سوالات ما پاسخ بدهند. من به همرا ه دو نفر دیگر ازهمکارانم که برای تهیه خبر رفته بودیم چند روز پی درپی به آن روستا رفتیم ولی اهالی محل درهای خانه شان را بروی ما بستند و خودشان را از چشم ما پنهان کردند. آخرش هم چون خبر را نتوانستیم تکمیل کنیم از انتشار آن خودداری کردیم تا خبر را کامل کنیم و بعد آن را منتشر کنیم. ولی من به خاطر اینکه به کابل امدم دیگر نتوانستم خبر را کامل کنم.