به نظر میرسد زمان آن رسیده تا بپرسیم، آنهای که در اجرستان، قره باغ و مرکز غزنی سر میبُرند و آدم میکشند، کی هستند؟
بگذارید پرده خودفریبی را پایین بکشیم و با عبور از خیالپردازیهای سست و کممایه بپذیریم که همه چیز چرت محض است جز این که آنها از همین مردم و از همین جغرافیا هستند.
یک. طالب کیست؟
موجودات فرازمینی یا کسانیاند که از بغداد و یمن و عربستان آمدهاند؟
از چچن آمدهاند؟
اویغورهایند؟
تندروهای آسیای میانهاند؟
میگویند فارسی نمیفهمند؟
پشتو هم نمیفهمند؟
ترجمان دارند؟
زن هم در میان شان هست؟
همه اینها اوهام اند. نه کسی از مریخ آمده، نه از بغداد، نه از هند یا چین؛ همه از همین جا هستند، حتا از همان منطقه و در چند متری خانه شان سر میبرند و بقیه روز زمینهای شان را آب میدهند. شاید فارسی نفهمند که بسیار بعید است، ولی پشتو را خوب میفهمند. ترجمان هم لازم نیست. خود را به نادانی زدن و نقاب پوشیدن و چچنی جا زدن از هرکسی ساخته است؛ ولی صورت مسأله عوض نمیشود. حتا نمیتوان قبول کرد که مربوط به تندروهای پاکستانی و آسیای میانهیی باشند.
دو. برای روشن شدن کامل صورت مسأله، یک فرض کاملن محال را در نظر میگیریم. قبول میکنیم که اینها، همین جماعت قصاب و آدمکش و دزد و راهزن، روساند. قزاقاند. اصلن از متن سوریه یا عراق بلند شده آمدهاند که در افغانستان به اصطلاح علم داعش را بلند کنند.
ولی پرسش این است که از آنها چه کسانی پذیرایی میکنند؟
از هوا پریدهاند؟ اگر از زمین آمدهاند، راه بلد شان کی بوده؟
کیها از میان هزار کوه و کوتل عبورشان داده و به منطقه رساندهاند؟
کیها میزباناند؟
چه کسی خانه در اختیارشان قرار میدهد و کی نان و آب شان را تهیه میکند؟
بالاخره هر چه باشند، اینها جِن که نیستند تا ما در مورد خوردن و خوابیدن شان چیزی ندانیم.
سه. عجیب است که طالبان اجرستان (که در واقع باشندگان همان ولسوالی هستند و نه مریخیاند و نه عرب) در اوج قدرت شان، چهار-پنج سال پیش، کاری به همسایههای دیوار به دیوار شان (مالستانیها) نداشتند و فقط با سربازان دولتی در «منطقه خودشان» میجنگیدند، ولی حالا چهار نفری را که از پدر تا پدرکلان میشناسند و با هم همسایهاند را میگیرند و به راحتی میکشند و بعد یک عده دیگر جمع میشوند و اجساد را تحویل میدهند آنهم با کلی دک و پوز که ما مثلن اینها را از طالب تحویل گرفتهایم و به رسم «همسایهداری» خطر را به جان خریده برای شما آوردهایم.
یکی نیست از همینها بپرسد که مگر همان طالبی که تو این قدر با واهمه ازش حرف میزنی، پسرت، برادرت یا همسایهات نیست؟ مگر شب همه تان سر یک دسترخوان نمینشینید؟ مگر صبح تو بیل و او تفنگش را گرفته، هر دو از یک دروازه سراغ کارتان نمیروید؟
چهار. گفتن ندارد که قصدم فرافکنی قومی نیست. ولی از منظری دیگر، ما دقیقن با نوعی برخورد جغرافیایی-اتنیکی مواجهیم. برای روشن شدن وضعیت دو راه بیشتر (به گمان من) نیست. یکی، پذیرش مسئولیت کشتارهای اخیر از سوی مردمی که در منطقه شان این اتفاقها میافتد. دو، رد آن و توضیح باقی اما و چراها؛ از جمله ترتیب جا به جایی تروریستها در مناطق شان.
در این صورت، واکنش بعدی این خواهد بود که مردم محل با اعلام برائت از تروریستها، به تنهایی یا با استمداد از مناطق همجوار دست به سلاح ببرند و هیولای خون و وحشت را از مناطق شان بیرون برانند. دست ضعیف حکومت هم روی دست شان… در غیر این، آدم نمیتواند میان اجرستانیای که سلاح گرفته و چپ و راست «به نام طالب» آدم میکشد و کسی که اجساد را جمع میکند و به خانوادههای شان میرساند، تفکیک جدی قایل شد.