از زمان به قدرت رسیدن مُلا اشرف غنی آخوند، وضعیت امنیتی مردم هزاره در افغانستان هر روز بدتر شده و این وضعیت را میتوان بازگشت به دوران عبدالرحمن خونخوار و مُلا عمر خواند. مُلا اشرف غنی در زمان کمپاین های انتخاباتی خود مکرراّ تأکید مینمود که میخواهد هزاره جات از زندان طبیعی نجات دهد، البته در آن زمان بسیاری از مردم ما از چنین شعار ها استقبال کرده و به تمجید ایشان پرداختند ولی غاقل از اینکه معنی و هدف چنین شعار ها را درک کنند، آقای غنی به شعار های انتخاباتی خود از نظر من پشت پاه نزده بلکه بصورت کاملا برنامه ریزی شده، پلان های مورد نظر خویش را در حال پیاده کردن می باشد.
آقای غنی با شعار های عوام فریبانه افکار مردم را به سمت دیگر سوق داده و در پشت پرده در حال تطبیق پلان های شوم خود میباشد، او هزاره جات را از زندان طبیعی برای هزاره ها درنیاورده، بلکه در صدد اشغال هزاره جات توسط کوچی ها میباشد، چون مطابق افکار خانوادگی ایشان که از زبان برادرش بارها شنیده شده است، هزاره جات را مربوط کوچی ها میدانند و استدلال شان این است که عبدالرحمن خونخوار به پاس قتل عام و غارت سرزمین هزاره ها، توسط پشاتین به خصوص کوچی ها، جایداد های مردم ما را به غارتگران بخشید؛ این روز ها که افکار مردم متوجه ناامنی و به گروگان گرفته شدن همه روزه مردم هزاره در گوشه و کنار افغانستان میباشد، هجوم کوچی ها در تمام نقاط هزارستان دور از انتظار نیست.
البته من هیچ گله ی از آقای غنی و همتباران ایشان ندارم، چون در سرزمین بنام افغانستان، رسم این است که ضعیف باید نابود شود و این رسم از چندین قرن بدینسو وجود دارد و هنوز هم مطابق همان عنعنات سیاست کُلی کشور برنامه ریزی میشود، ولی گله ی من از خود ما هزاره ها است. گله ی من از شخص خودم به عنوان یک هزاره است؛ ما هزاره ها خیلی زود فراموش میکنیم که در کجا و در کدام سرزمین زنده گی میکنیم و شاید فراموش کار ترین مردم دنیا هزاره باشد. ما خیلی زود فراموش کردیم که در اواخر قرن نزدهم چه جنایاتی بالای مردم هزاره صورت گرفت و به چه تعداد از مردم ما قتل عام شدند، ما خیلی زود فراموش کردیم که همتباران آقای غنی در زمان حکومت بربریت و سیاهی طالبان مطابق شعار هزاره به گورستان برنامه های پلید شان را در حال تطبیق کردن بودند و در این راستا چندین هزار مردم بیگناه ما را قتل عام کردند.
ما مردم هزاره راه خود را گم کردیم و نمیدانیم به کدام سمت در حرکت هستیم، در افغانستان فراموش کردیم که چه بر ما گذشت، و خیلی زود پیشمرگ قاتلان اجداد مان شدیم و خود را منحیث نوکرانِ دست به سینه در خدمت ایشان قرار دادیم، و هر جنایت که بالای ما صورت گرفت صبر کردیم و خود را وطن پرست و مردمان با فرهنگ جلوه دادیم، برای دختری که قربانی جهل و نادانی شد، از همه بیشتر اشک ریختیم و تقریبا در همه جا کاسه داغ تر از آش شدیم، ولی اشک مان برای خودمان در نمی آید، چرا که هیچ کس برای صد ها هزار دختر هزاره که از اواخر قرن نزدهم تا به امروز مورد تجاوز قرار گرفتند و به آتش کشیده شدند و هزاران جنایاتی دیگر را تحمل کردند، کسی حتی صدای خود را بلند نکرد و حتی یادبودی از زنان و خواهران خود که فقط و فقط به جرم هزاره بودن قربانی جنایات شدند به عمل نیاوردند.
به راستی ما راه خود را گُم کرده ایم، در افغانستان از قاتلان اجداد مان حمایت کرده و به آنها رای داده و آنان را به قدرت رساندیم و امروز مطابق برنامه های همان اشخاص، در سرزمین خویش به جرم هزاره بودن به گروگان گرفته شده و مورد تمسخر سایر افاغنه قرار گرفته ایم، اقوام دیگر ساکن افغانستان بدون هیچ گونه واکنشی در قبال این مسئله سکوت معنی دار را اختیار نمودند؛ ولی در قبال مرگ فرخنده دختری که قربانی جهل و نادانی شد تقریبا تمام اقوام به شمول هزاره ها واکنش نشان دادند، دولت نیز قضیه ی مرگ فرخنده را با جدیت پیگیری کرده و به فرمان آقای غنی کمیسیون حقیقت یاب تشکیل گردید؛ ولی در قبال به گروگان گرفته شدن همه روزه هزاره ها در نقاط مختلف افغانستان کسی نه کمیسیون تشکیل داده و نه هم مسئله را جدی گرفته است. بعد از اینکه از گوشه و کنار جهان مردم ما دست به المتاس شده و از اشخاص فوق الذکر طلب یاری نموده تا اسیران هزاره که به جرم هزاره بودن دربند هستند را رها کنند، سکوت معنی دار تنها جوابی بود که نصیب مردم ما شد.
امروز عمیقاً به معنی کلمه ی ” گمراه ” پی بردم، در افغانستان دیگران همیشه مردم هزاره را گمراه خطاب میکردند، و مردم هزاره واژه ی گمراه را نوعِ توهین برای خود شان قلمداد می کردند، ولی غافل از اینکه صفت واقعی برای ما همین کلمه می باشد، چرا که در سرزمین خود از انجام کوچکترین حرکتی دفاعی عاجزیم ولی بخاطر سیاست های رژیم آخوندی ایران و برای دفاع از قبر یک عرب که بیشتر از هزاروسیصد سال از مرگش می گذرد و هیچ نسبتِ با مردم هزاره ندارد بلکه بنام آنان همیشه درد، رنج، غم و آوارگی را تحمل کردیم، میجنگیم و قربانی میدهیم، ولی برای دفاع از حیثیت، عزت، شرف، ناموس و جان خود حاضر نیستیم کوچکترین گامی را برداریم، حال شما قضاوت کنید که آیا ما مردم گمرا هستیم یا خیر؟ خواهران و برادران عزیز ما باید خود ابتکار عمل را به دست گیرم و برای بقای خویش در سرزمین خود یعنی هزارستان بزرگ به دفاع از حیثیت، عزت، شرف، ناموس و جان خود برخیزیم چرا که هیچ کس به فکر تآمین امنیت مردم ما نمی باشد، کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من، اگر خودمان دست به کار نشویم مطمئینا در آینده نزدیک تاریخ عبدالرحمن دوباره تکرار خواهد شد.