آی سلطان خیری، نامزد وزارت اطلاعات و فرهنگ بود. اما وی به دلیل داشتن تابعیت دوم، نتوانست رأی اعتماد پارلمان را به دست بیاورد. قطع نظر از آن که پارلمان با ایجاد سد «تابعیت دوگانۀ نامزدوزیران» یک اقدام کاملا سیاسی انجام داد و به جای نگاه حقوقی به مسأله به تسویه حساب سیاسی مبادرت ورزید، باید اذعان کرد که بانو خیری هرگز صلاحیت مدیریت ارکان مهم مدیریت فرهنگی کشور(وزارت اطلاعات و فرهنگ) را نداشت.
اما اکنون حرف و حدیثهایی وجود دارد که گویا آقای باری جهانی، نامزدوزیر احتمالی این وزارتخانه خواهد بود. این در حالیست که آقای جهانی به دلیل منطقهگرایی و نگاه تقلیلگرایانهاش نسبت به سایر اقوام و به کاربردن ادبیات راسیستی، همیشه مورد انتقاد بوده است. از سوی دیگر کسی که در چند سال گذشته به نحوی ترانه سرای طالبان بوده و در شعر های همچون « موری رخصت راکوه ځم در څخه » عملا تروریست های طالب را تشویق به کشتن نیروهای امنیتی کشور کرده و جوانان را برای پیوستن به نیروهای طالب تشویق کرده است؛ گماشتن اش به عنوان وزیر فرهنگ، توهین آشکاری به ملت افغانستان خواهد بود. باید یاد آور شد که حتا در میان فرهنگیان پشتون نیز باری جهانی به عنوان یک چهرۀ ترحم برانگیز و راسیست شناخته میشود.
از جانبی دیگر نباید از یاد برد که وزارت اطلاعات و فرهنگ، نیازمند یک رفُرم اساسی است. این وزارت به دلیل بیکفایتی کسانی چون کریم خرم و سیدمخدوم رهین، آشکارا فلج شد و به این ترتیب، زیربناهای فرهنگی کشور نیز تخریب گردید. از این منظر، آوردن اصلاحات بنیادی یکی از اولویتهای حکومت جدید است و این کار متضمن آن خواهد بود تا یک وزیر با فرهنگی، این وزارت را رهبری کند. پرسش این است که چهکسی توان مدیریت شایستۀ این وزارتخانه را دارد؟ پاسخش ظاهرا روشن است. در این کشور انسانهای فرهنگدوست و فرهنگی اگر نه بسیار، ولی وجود دارد؛ انسانهای صاحب فضلی که توان آوردن اصلاحات را داشته باشند.
یکی از آنها دکتر عالیه یلماز است. دکتر یلماز از بانوان موفق و جوان فرهنگی و فاضل این کشور است و به نظر نگارنده به چند دلیل حق دارد از فرصت خدمت در کسوت وزارت اطلاعات و فرهنگ، بهره مند شود.
یکم: در دولتی که وزارتخانهها در آن سهمیه بندی شد، وزارت اطلاعات و فرهنگ به ازبیکها رسید. هرچند در حالی که وزارتخانههای مهمی چون داخله و خارجه یا دفاع و اقتصاد به صورت ناعادلانه به نفع اقوام مشخص مصادره گردید تا رنج مضاعفی برای اقوام دیگر دیگران بوجود آید، ولی به حق و انصاف باید اعتراف کرد که وزارت اطلاعات و فرهنگ به درستی در اختیار ازبیکها قرار گرفت. زیرا در یک نگاه تاریخی میتوان به سادگی دریافت که ترکتباران کشور در رشد و شکوفایی فرهنگ کشور نقش و اهمیت به سزایی داشته اند.
عهد تیموریان و غزنویان (دو نظام شاهی ترکتبار) دو دورۀ درخشان تاریخ فرهنگی این کشور است. پس و پیش از این دو دوره، آفتاب فرهنگ و ادب همیشه در حال افول بوده است. ولی نقش و تأثیر تیموریها و غزنویان را در شکوفایی فرهنگ و هنر و ادبیات، هیچ کسی نمیتواند ندیده بگیرد.
به همان ترتیب که دورۀ تیموریان درخشانترین بخش تاریخ این کشور است، در عهد غزنویان نیز صدها شاعر و نویسنده و فعال فرهنگی میزیستند. از این منظر، میتوان گفت، ترکتباران در رشد و بالندگی فرهنگ این سرزمین نقش مهم و تأثیرگذاری داشته اند و خوب است، این مهم بار دیگر به این مردم واگذار گردد.
کسی هرگز نام گوهرشاد بیگم را نمیتواند در روزگار طلایی فرهنگ کشور در عهد تیموریان نادیده بگیرد. اکنون این فرصت فراهم شده است که یک بار دیگر مدیریت بخش فرهنگی کشور به دست خانمی داده شود که پایش را جای پای گوهرشاد بیگم گذاشته است.
دوم: جنرال دوستم به جوانان وعده داده بود که به آنها سهم و حق بیشتری در عرصههای کلان مدیریتی خواهد داد. اکنون زمان آن رسیده است که جنرال به وعدهاش وفا کند. حضور جوانان در مناسبات قدرت، به معنای شیکسازی کابینه نیست. حضور جوانان، از این منظر اهمیت دارد که نگاه و سبک مدیریتی جدیدی در مناسبات قدرت، وارد میشود. جوانان تجربۀ متفاوتی از جهان و زندگی و سیاست و مدیریت دارند، این تجربه محصول جهان زیست شان است، محصول جهان جدید.
به همین دلیل حضور نیروهای جوان در دولت، به معنای حضور تجربهها و تواناییهای جدید نیز است.
دکتر عالیه یلماز از انگشت شمار نیروهای متخصصی است که در کنار آنکه انسان دانشآموخته و فاضلی است، جوان نیز است. خانم یلماز با وصف آنکه مدرک دکترا دارد، اما مربوط نسل جدید تحصیل کردگان افغانستان است.
سوم: به کار گماشتن نیروهای متخصص و شایسته برای تغییر وضع موجود و ساختن افغانستان آباد، بسیار مهم است. در این میان، پرسش این است که چه نیرویی تجربه و توانایی به پیش راندن این کشور را دارد؟ به گمانم دل بستن به نیروهایی با تجربه و دانش اندک، چالشهای جدیای به همراه دارد. خطاست اگر ما دل به توانایی کسانی خوش کنیم و چشم انتظار از کسانی داشته باشیم که نه تحصیل جدی و قابل توجهی دارند و نه تجربۀ زیست متفاوت و معطوف به توسعه را در زندگی شان دارا میباشند.
از این منظر نیز خانم یلماز یکی از معدود چهرههای قابل توجه است. وی در افغانستان بزرگ شده است و دورۀ مکتب را در کشور خودش به پایان رسانده است. ولی لیسانس، ماستری و دکترایش را در یکی از بهترین دانشگاههای آسیا درس خوانده است.
بانو یلماز دکترایش از دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه آنکارا به دست آورده است. به همین دلیل وی از یک سو تجربۀ زیست در افغانستان را دارد و با دردها و آلام مردمش آشناست و از سوی دیگر یکی از بهترین کسانی است که به خوبی در بهترین دانشگاههای ترکیه تحصیل کرده و در جهان مدرن زیسته است. ایشان از همه مهمتر یک استاد دانشگاه و یکی از نخبگان علمی این کشور است.
چه کسی میتواند بهتر از خانم یلماز برای وزارت اطلاعات و فرهنگ مناسب باشد؟ به نظر میرسد اگر ارادهای برای تغییر وجود دارد، باید سران ترکتبار این کشور به نیروهای تحصیلکرده و نخبۀ خودش بیشتر فرصت بدهند و از توانایی و ارادۀ آنها برای توسعه و آبادانی کشور استفاده نمایند. از یاد نبریم که ترکان این سرزمین، همواره درخشان ترین دورههای فرهنگی را داشتهاند. وارثان گوهرشاد بیگم به حق شایستۀ مدیریت این مهم اند.