وزارتِ تحصیلاتِ عالی بیهیچ دلیلی و صرفا به خاطرِ تبعیضِ قومی، حکمِ تبعیدِ ۵ دخترِ محصلِ هزاره از خوابگاهِ مرکزیِ دانشگاهِ کابل را صادر کرده است. این تبعیدِ ظالمانه از سویِ نمایندگانِ پارلمان، گروههای فعال زن، دادخواهانِ قشرِ آسیبپذیر و نهادهایِ مدنیِ ملی و بینالمللی اما با سکوتِ همراهی میشود. ریشهیِ این جنجال به توزیعِ مواد خوراکی در خوابگاه و «مربایِ شکسته» بر میگردد. مسئولِ خوابگاه، به خاطر توهین و تحقیر، یک مربای شکسته را به دختر دانشجوی هزاره میدهد. دانشجو مربا را باز میگرداند.
خانم «نوریه» کارمندِ وزارتِ تحصیلاتْ که منتظری چنین فرصتی بود، با سیلی به صورتِ دختر دانشجو میزند و میگوید:«هزاره موشخور، دو روپیه نمیارزی و میآیی با مه جر و بحث میکنی. قیمتِ این مربای شکسته، چند برابر تو و کل قومت است!».
دانشجو از ضربِ سیلی بیحال میشود و به زمین میافتد. با به زمین افتادنِ دختر دانشجو، دخترانی از اقوام مختلف اعتراض میکند و وضعیتِ خوابگاهِ مرکزیِ دانشگاه کابل را در هم میریزد.
پس از پا در میانی نیروهایِ امنیتی و برخی از نمایندگانِ پارلمان، بیآنکه خانم “نوریه” محکوم شناخته شود، ماجرا به نفع او حل میگردد. مدیرانِ خوابگاه اما به توهین و دشنام بسنده نمیکنند و با همکاریِ وزارتِ تحصیلاتِ عالی افغانستان که مدافع و ادامهدهندهی همان تبعیضِ تاریخی علیه هزارههاست، سرانجام حکمِ اخراجِ دخترانِ دانشجوی هزاره از دانشگاهِ مرکزیِ کابل را صادر میکنند. چنین رفتار از سوی وزارتِ تحصیلات و در برابر سکوتِ همگانی شرمآور است.
وضعیتْ زمانی به درستی قابل فهم میشود که در حال حاضر زنانِ اقوام دیگر با استفاده از «قانونِ تبعیضِ مثبت» در نهادهای مختلفِ دولتی کار میکنند. زنان و د خترانِ هزاره اما نه تنها از امتیازاتِ قانون تبعیضِ مثبت برخوردار نیستند، بلکه قربانیِ «تبعیضِ منفی» است و حقوقِ انسانی و اولیهیِ آنها نیز پایمال میگردد. این درحالی است که زنانِ هزاره از هرجهت با وضعیتِ جدید همگام و حتا پیش تاز بودهاند. نخستین ریس شورایِ ولایتی در افغانستان زن هزاره بود، همینطور نخستین والی و شاروال. دخترانِ هزاره با انگیزه تر از دیگر دخترانِ افغانی در صفِ اردوی ملی و نیروهایِ امنیتی ایستادند و جان خود را سپرِ جان مردم کردند.
در وضعیتی که تحصیل نوع شرم به شمار میآمد، دختران هزاره پیش گام شدند و در عرصهی تحصیل و هنر نیز راه را به روی دیگر دختران کشور گشودند. این امتیازاتْ اما به ضررِ آنها تمام شده است و نه تنها از امتیازاتِ قانون تبعیضِ مثبت سهمی ندارند، بلکه دولتِ کنونی تبعیضِ مضاعف را در حقِ آنها روا میدارند. هدف از این تبعیضِ نظاممند سرکوبِ اجتماعی و دلسرد کردنِ مردمِ هزاره از تحصیل است.
آن سنتِ تاریخی که پیش از این از طریقِ قانون رسمی راهِ ورود به دانشگاهها را بسته بود، اکنون تلاش میکند با تکنیکهای نو تر راه دانشگاهها را به روی دانشجویانِ هزاره بربندد. این فشارها و توطئهها اما توانِ کشتنِ انگیزه ی کسبِ آگاهی و آزادیخواهی در دخترانِ هزاره را نخواهند داشت. آگاهی خواستِ جمعی هزارههاست. هیچ قدرتی نمیتواند مانع دستیابی به آن شود.
این تبعیضِ قومی و انسانی در حقِ دخترانِ دانشجویِ هزاره، اما، شرمی است که در پیشانیِ تاریخ تا ابد خواهند. تاریخ آینده داستانِ «مربای شکسته» را به یاد خواهد داشت، همانگونه که داستانِ زخمیشدنِ «پای شتر کوچی» را، همان گونه که دفاع پر و پا قرصِ دولت افغانستان از جهل و توهین و تحقیر، و در برابر اعتراضِ تاریخی دانشجویانِ معترضِ علومِ اجتماعی در برابر ساختار ظالمانهی توزیع آگاهی را.
همچنین تاریخ سکوتِ شرمآور مدافعانِ حقوقِ بشر، فعالانِ مدنی، مدافعانِ حقوقِ زن و گروههای روشنفکری را نیز به یاد خواهد داشت.
با تمامیِ این مشکلاتِ راهِ نجاتی جز رفتن به دانشگاهها برای هزارهها وجود ندارد. آگاهی، رستگاری است و همه گانی شدنِ رستگاری، بدونِ همه گانی شدنِ آگاهی امکان ندارد. موانعی در راهِ رستگاری وجود دارد، اما جهل حتا اگر تلاش کند با اعمالِ «تبعیضِ منفی» و تعصبِ قومی مرگ خود را به تاخیر اندازد، در نهایت محکوم به شکست است و فرجامی جز مرگ ندارد. فرجامِ جهالت «خود ترقانی» است و آینده از آنِ آگاهان و دوستدارانِ دانش خواهد بود.