عبدالله شایگان | روزنامهنگار در بامیان
شماری از دختران در بامیان تصمیم گرفتهاند که یک امر غیرمعمول در حد تابو را رایج کنند: دوچرخهسواری. امری که حکایت از بلندپروازی آنها در یک جامعه مردسالار دارد.
اخیراً گروهی از دختران بامیانی یک تیم دوچرخهسواری را تشکیل دادند تا اهداف خود را در چارچوب آن دنبال کنند و چالشهای اجتماعی را پشت سر بگذارند.
یکی از اهداف این تیم این است که دوچرخهسواری را میان دختران در این ولایت فقیر، منزوی و مرکزی افغانستان ترویج کنند. هدف دیگر آن راهیابی به مسابقات دوچرخهسواری داخلی و خارجی است.
زهرا حسینی که رهبری این تیم دوچرخهسواری را به عهده دارد، میگوید که دختران عضو این تیم تمرینات خود را هر روز در اماکن عمومی انجام میدهند. به گفته او، هفتهای سه روز این تیم روبهروی یک پاسگاه پلیس در یک خیابان شهر بامیان تمرین میکند.
زهرا خود زمانی که تنها ۱۳ سال داشت و تازه از مهاجرت در ایران بازگشته بود، به دوچرخهسواری آغاز کرد، ولی در آن زمان هنوز جامعه خیلی برای پذیرش این کارش آماده نبود.
دوچرخهسواری در افغانستان و بهویژه در بامیان کاری مردانه شمرده میشود. همانگونه که رانندگی و موتورسواری مردانه دانسته میشود، دوچرخهسواری دختران هم غیرمعمول است.
چالشها
دختران بامیانی برای این که حق خود را برای دوچرخهسواری تثبیت کنند، باید با خیلی از چالشهای اجتماعی مبارزه کنند. هرچند ممکن است این کار برای آنها مجازات مشخصی در پی نداشته باشد، ولی ممکن است بسیاری آنها را طعنه دهند و به تمسخر گیرند.
دوچرخهسواری میتواند حتی برخی از دختران را با دشواریهایی در درون خانواده مواجه کند. چرا که ممکن است اولاً مردان خانواده خود با دوچرخه سواری آنها موافق نباشند و ثانیاً تحمل طعنهزنی و تمسخر مردم را بر انزوای دختران خود دشوارتر تشخیص دهند و مانع دوچرخهسواری آنها شوند.
این سوال از آغاز در برابر زهرا حسینی هم مطرح بود که با این چالشها چگونه کنار بیاید. او نسبتاً خوشبخت بود که خانوادهاش با دوچرخهسواری او مخالفتی نکرد، اما با مشکلات بیرون از خانه باید چه کاری میکرد؟ راه حلی که خانم حسینی در پیش گرفت، پوشیدن لباس پسرانه بود.
با این حال، او روزی با یک ماجرای خندهآوری مواجه شد. آن روز زهرا لباس پسرانه به تن داشت و اتفاقاً با یک پیرمرد دوچرخه سوار تصادف کرد. او برای این که جنسیتش فاش نشود، با پیرمرد حرف نمیزد و به سوالهای پیرمرد خشمگین با اشاره پاسخ میداد.
هرچند از آن زمان سالها میگذرد، ولی هنوز هم هر بار که این ماجرا به یاد زهرا میآید، او را به خنده میآورد.
با این حال، حالا این تنها زهرا حسینی نیست که به عنوان یک دختر هوای دوچرخهسواری به سر دارد، بلکه دهها دختر بامیانی دیگر هم مانند او کمر به دوچرخهسواری بستهاند. این امر مایه دلگرمی صاحبان مغازههای دوچرخهفروشی بامیان هم شده است.
چمن علی صاحب یکی از این مغازهها میگوید که هرچند پیش از این کسب و کار او رو به افول بود، اما اخیراً با افزایش علاقهمندی به دوچرخهسواری بهویژه در میان دختران، ممکن است کار و بار او هم رنگ و رونق گیرد.
سنتهای اجتماعی
دختران بامیانی در حالی با محدودیتهای دست و پاگیر در دوچرخهسواری مواجه هستند که خیلی از سنتهای سختگیرانه علیه فعالیتهای اجتماعی دختران در این ولایت نسبت به سایر ولایتهای افغانستان بسیار کمتر است.
در خیلی از مناطق افغانستان و حتی ولایتهای همسایه بامیان شرایط سختی بر زندگی دختران حاکم است. به عنوان مثال، اخیرا دختری در دایکندی برای این که نتوانست خانواده خود را برای ازدواج با پسر مورد نظرش قانع کند، به خوردن سم به زندگی خود پایان داد.
این نوع محدودیتها در مناطق جنوبی و شرقی افغانستان بسیار شدیدتر است. دختران در این مناطق هنوز به آن راحتی که دختران بامیانی به مکتب میروند، نمیتوانند به مکتب بروند. در جنوب و شرق علاوه بر سنتهای سفت و سخت اجتماعی علیه دختران، ناامنی و حضور طالبان هم سایه سنگینی بر زندگی دختران افگنده است.
دختران بامیان امیدوارند که با استفاده از فضای نسبتاً باز اجتماعی در این ولایت، بتوانند به خیلی از آرزوهای بلندپروازانه خود برسند. شرکت در مسابقات دوچرخهسواری ملی و بینالمللی در فهرست این آرزوهای دختران بامیانی است. در آینده مشخص خواهد شد که آنها به این آرزو خواهند رسید یا نه.