حامد و ماجرای انتخابات

1062 0

(چنگک به شعر حافظ)
عبدالله شیرزاد

حامد و ماجرای انتخابات1240188_10200480410483322_47358566_n

ارگ میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
یا رب به قار خود کن این مردک سیاه را

کرزی بگفت : زینت ،ای ماه خوش طینت!
در بکس خود نگهدار این چپن و کلاه را

آری ! همین عبا را این داد کبریا را
که در شبی تواند، قارون کند گدا را

باشد که کار آید ، آن روزگار آید
“میرویس” نازنینم بر تن کند عبا را

زینت به بیقراری ! گفتا که او مداری !
فکر دگر بباید ، این جمله مار ها را

گفتا که ای انیسا، اینبار همچو موسی ،
از معجزه ای دالر خواهم نمود عصا را

گفتا : در این قبیله ، در فن مکر و حیله
والله کسی نباشد همتایی چون شما را

دست سرم رها کن ،بنشین فقط دعا کن
خُرم برو صدا کن از دفتر اسپنتا را

گفتا آهای رنگین ! کاری بکن سنگین
ترفندهای ننگین در دل رسیده مارا

گفتا بگو فدا ات ، قربان این کلاه ات
سر خُرم به پا ات در دل چه بود شما را

حامد بگفت یارا ! میگویم آشکارا
باید برنده سازیم این تیم لدر ها را

گفتا که ذوالقدر ها! منظور از لدر ها
والله که پی نبردم، مقصود ضل الله را

همی بابه رسول را , ضیا گک پُچُول را
حبیبه گک شُل را ، به جای ما قرارا

هر سه ش بی زبانه، بی نام وبی نشانه
در پیش خلق اینها، در پشت پرده ما را

از درس های “پوتین” آموخته ام “رنگین”
بر کار انتخابات ، باید کنیم نظارا

ای یار خوش کلامه ، سه پرده شد درامه
اول برو بیرون کن از صحنه” ریزه پا” را

قیوم بی پدر را ، سیاف نره خر را
نعیم بی هنر را ، هم گویید ارسلا را

وردک پوقانه را ، هلال گلدانه را
هم داود و گل آقا ،بولدوزر مافیای را

کریم برو نهانه ، در قصر گلخانه
بیرون کو هرچه داری ، هم دالر و طلا را

بر هر یکی جناور ، ده بوجی های دالر
گویید از رقابت ، برنفع ما گذارا

دالر چنان بلاییست ، که هر درد را دواییست
برسنگ اگر گذاری ، آبش کند قرارا

میدان چو صاف کردیم ، فکر مصاف کردیم
تدبیر دیگر آمد ، غنی و عبدالله را

اول مصاف اشرف ، این هم بگیر به مصرف
با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا

غنی بچیه جک شه! ، له لاری نه ورک شه!
بر دار از مسیرم ، غژدی کوچی ها را

خدای قسم چی کیدم ،غلزایی ته نپریژدم
زه خو درانی یمه ، خدای ده خوار که یارا

گفتا که “او بچه خر” !، ده مور زیژیدلی کر!
در یخ مگر نوشتی ، قول و قرار ها را ؟

گفتا به هر چه قول ام ، پاشیده ام بول ام
لیکن به دیده دارم ،من پاس آشنا را

ای یار خوش قرینه ، با ما چرا به کینه
برگو هر وزارت ، خواهی ، کنم نثارا

پناه ما به الله ، من ماندم و عبدالله
دور دوم کشانم ، باز هم ماجرا را

هر چند خیلی زشته ، چون دوره ای گذشته
بر نام ما نوشته ، این قرعه ای هما را

یک کاری کن عبدالله ، هم ما خوش و هم الله
بردار حق خود را ، بر ما گذار کارا

چپن پوشیده گانیم ای باد شر طه بر خیز
باشد که باز بینم ، آن ارگ جانفزا را

زلمی به سوی کعبه ، با مسعود و حبیبه
یا رب به صحنه آور این تیم لدر ها را !!!

In this article

Join the Conversation